انسان در جستجوی معنا

انسان در جستجوی معنا (انگلیسی: Man’s Search for Meaning) اثر ویکتور فرانکل، روان‌پزشک، عصب‌شناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب در بر دارندهٔ خاطرات فرانکل از وضعیت خود و سایر قربانیان اردوگاه‌های کار اجباریآلمان در خلال جنگ دوم جهانی است. فرانکل در این کتاب به عنوان یک (روان‌شناسی اگزیستانسیالیتی) روان‌شناس اگزیستانسیالیت به اهمیت جستجوی معنا برای زندگی، در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌پردازد و ضمن روایت خاطراتش از اردوگاه‌های کار اجباری، تلاش می‌کند که نگرش جدیدش را در روان‌شناسی (لوگوتراپی) تبیین کند.

بیش از ۹ میلیون نسخه از این کتاب تأثیرگذار تا زمان مرگ ویکتور فرانکل در سال ۱۹۹۷ در آمریکا فروخته شد، به ۲۴ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد و ۷۳ بار تجدید چاپ شد.

این کتاب با ترجمه مشترک دکتر نهضت صالحیان و مهین میلانی توسط انتشارات درسا چاپ شده است.

این کتاب را می توانید از همین سایت از اینجا دانلود کنید.

دیدگاه‌ها
فرانکل اگزیستانسیالیست (پیروان اصالت وجود، هستی‌گرا) بود. او واژه «هستی نژندی» را در مورد اختلال عاطفی ابداع کرد و اختلال عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی می‌دانست. به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است: ۱ـ غریزه‌ها ۲ـ خوی‌ها و عادت‌ها ۳ـ محیط . در زمینهٔ نظریه شخصیت، فرانکل معتقد است، در آدمی انگیزه‌ای بنیادی وجود دارد و آن «ارادهٔ معطوف به معنا» است.
مکتب روان‌شناسی لوگوتراپی یا معنا درمانی که ویکتور فرانکل بنا نهاد امروز یکی از مکاتب مطرح روان‌شناسی در جهان است.

highly-effective-people

هفت عادت مردمان موثر

 

کتاب هفت عادت مردمان موثر که اولین بار با نام انگلیسی The Seven Habits of Highly Effective People در سال ۱۹۸۹ توسط استفن آر کاوی نوشته شده، کتابی است بسیار مشهور در مورد مهارت‌های زندگی. این کتاب تا به حال به ۳۸ زبان ترجمه شده و ۱۵ میلیون نسخه از آن در تمام دنیا به فروش رفته است. کاوی در این کتاب با معرفی هفت عادت و آموزش قدم به قدم آن‌ها، چیزی که زندگی در شمال نام می‌برد را معرفی کرده و اخلاق منجر به موفقیت را آموزش می‌دهد.

این کتاب توسط گیتی خوشدل به فارسی ترجمه شده است.
Stephen R. Covey در کتاب “۷ عادت مردمان موثر” رویکردی جامع، یکپارچه و مبتنی بر اصول برای حل مشکلات شخصی و حرفه‌ای، ارائه می‌دهد.
Covey با ارائه بینش‌ها و حکایات ارزشمند، یک مسیر گام به گام برای زندگی با انصاف، صداقت، خدمت و کرامت انسانی را آشکار می‌سازد.
اصولی که به ما امنیتی برای تطابق با تغییر و دانش و قدرتی برای بهره‌بردن از فرصت‌هایی که تغییر ایجاد می‌کند، می‌بخشد.

این کتاب به روشنی نشان میدهد که موثر بودن خواه در زندگی شخصی خودمان و خواه در زندگی دیگران محصول ”منش“ (“character” ) ماست,نه ثمره قواعد و فنونی برای اداره یا کنترل کردن دیگران. از طریق این “هفت عادت “ می توانیم عناصر اساسی موثر بودن را در دراز مدت بیاموزیم و درونی سازیم. این “هفت عادت” برنامه ایی برای ایجاد تغییری بنیادی و پایدار و مادام العمر است‘ مشروط بر اینکه آنها را بدقت بیاموزیم و نیز به دیگران تعلیم دهیم و از همه مهمتر اینکه متعهد شویم آنها را هرروز در زندگی روز مره بکار ببریم. بعبارت دیگر با آنها زندگی کنیم و بخشی از وجود مان شوند.

هفت عادت مردمان موثر، برگرفته از کتاب استفان کاوی، به قرار زیرند:

۱.       عامل بودن؛

۲.       شروع از پایان درذهن؛

۳.       نخست به اولین ها پرداختن؛

۴.       برنده – برنده اندیشیدن؛

۵.       اول فهمیدن و سپس فهماندن؛

۶.       هم افزایی (سینرژی)؛

۷.       اره تیزکردن (پیشرفت مستمر و فرایندهای پیشرفت).

Life-meaning

مامان و معنی زندگی

 

کتاب مامان و معنی زندگی دستاورد تجربه‌ی شخصی و حرفه‌ای نویسنده‌ای توانا و روان‌درمانگری چیره‌دست است.

دکتر اروین یالوم استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد، نویسنده‌ی رمان وقتی نیچه گریست و درسنامه‌ی معتبر روان‌درمانی اگزیستانسیال، این بار نیز شخصیت‌هایی به‌یاد‌ماندنی را به ما معرفی می‌کند. در نقبی که به رؤیاها و افکارش زده، به پائولا می‌رسیم که معرف یالوم به مرگ است و به استراق‌سمع میرنا که معنایی جدید به رازداری می‌بخشد؛ به ماگنولیا برمی‌خوریم که یالوم در تکاپوست تا از غم برهاندش و همزمان آرزو دارد غصه‌های دل خود را بر دامان فراخش بریزد و به مامان بدقلقی که از یک سو با مهر مادری و از سوی دیگر با مخالفت و عدم تأیید، پسرش را بیچاره و نفس‌بُر کرده است.

این کتاب شگفتی‌های موجود در قلب رابطه‌ی درمانی را می‌کاود و رویارویی نویسنده و بیمارانش را با ژرف‌ترین چالش‌های زندگی آشکار می‌سازد.

در داستان مامان و معنی زندگی، وابستگی فرزندی را به مادر متوفی او نشان می دهد. مادر ی که در زمان حیاتش نه تنها پسرش به او افتخار نمی کرد بلکه باعث خجالت او می شد و به قول پسر، سال ها در خصومتی مداوم با او زندگی می کرد و عجیب این که، حالا بعد از مرگ مادر، در رویایی که ۱۰ سال بعد از مرگ او میبیند تأیید و نظر مادرش را در مورد خود می خواهد…بعد از رویا از خود می پرسد آیا ممکن است من تمام عمرم در پی تأیید مادرم بوده باشم؟

یالوم به این نتیجه می رسد که کودکانی که در خانواده های ناکارآمد رشد می کنند، اغلب به سختی از آنها جدا می شوند، در حالی که کودکان والدین خوب و مهربان، با تعارض کمتری از آنها فاصله می گیرند. اصلاً مگر یکی از وظایف والدین قادر ساختن کودک به ترک خانه نیست؟

یالوم در این داستان کوتاه به خوبی نشان می دهد که همه در پشت داستان به ظاهر خشک و خشنشان واقعیتهایی به وسعت یک عمر دارند که اگر بدون قضاوت بررسی شوند مشکلات اطرافیان هم با آنها حل می شود.

پسر داستان که حالا مرد بالغی است بعد از مرور بدون قضاوت زندگی خود و مادرش، تازه مادر و علت رفتارهای او را درک می کند. به او می گوید:” مامان ما باید از هم جدا بشیم، ما نباید همدیگر رو به زنجیر بکشیم…در اصل هر آدمی تو دنیا تنهاست و باید با این مسئله روبه رو بشه چون به صلاح خودشه و انسان شدن این جوریه…استقلال یافتنه! ”

celectine-message

پیشگویی آسمانی

 

پیشگویی آسمانی در برگیرنده اسراری است که هم اکنون در حال دگرگون ساختن جهان است. با توسل به تعالیم خردمندانه یک دست نوشته پرویی این کتاب به شما می آموزد که از هم اکنون بین وقایع زندگی خود ارتباط برقرار کنید… و به شما این امکان را می دهد تا وقایعی را که در آینده برای شما رخ خواهد داد ببینید!

کتابی که نخستین بار در کتابفروشی های کوچک آمریکا عرضه شد و سپس دست به دست گشت. داستان این کتاب، یک ماجرا و کشف تکان دهنده است. اما در عین حال، راهنمایی قدرتمند است که به ادراک روشن شما از علت موقعیت کنونی تان در زندگی می انجامد. و با انرژی و امیدی نو شما را در مسیر حرکتتان به سوی فردا هدایت می کند. کتابی که فقط یکبار در زندگی به آن بر می خورید اما زندگیتان را برای همیشه دگرگون می سازد.

به تازگی کتیبه ای چند هزار ساله که مسیر آینده بشریت را ترسیم می کند در کشور پرو پیدا شده است.این کتیبه ۱۰ بصیرت یا نوع نگرش را وصف کرده است که اگر بشر یه این بصیرت ها دست پیدا کندبه مانند عرفا با جهان هستی یکی شده و به کمال و سعادت حقیقی دست پیدا می کند.

اما این بصیرت ها چیست و روش دست یافتن به آنها چگونه است؟

در فیزیک کوانتم مشخص شده است که کوانتما دارای دو ذات هستند موج و ذره.
مشخص شده است که کوانتم هنگام آزمایش توسط دانشمندان خاصیت ذره دارد و در بقیه مواقع موج(انرژی) هستند.
نکته جالب توجه این است که کوانتم طبق نظر و رای آزمایش گر آزمایش می شود.
البته این یه نطریه است.
کتاب پیشگویی آسمانی هم درصدد برآمده جهان و هستی را انرژی (موج)در نظر بگیرد و سعادت بشر را پیوستن به این منبع بی کران انرژی در نظر بگیرد.تمام نزاع بشریت با یکدیگر را کسب یا دزدیدن انرژی از همدیگر عنوان کرده است.
این انرژی است که هدف بشریت است و به هر صورت باید کسب شود تا انسان توسط این انرژی کنترل رویداد ها و انفاقات پیش روی خود را به دست گیرد.کتاب غیر از اتفاقات تابع علت و معلول و رخداد های تصادفی یکسری رویدادها را تعریف می کند که قابل کنترل توسط انسان است.برای کنترل این رویداد ها انرژی لازم است.انرژی است که احساس لذت و سعادت را برای انسان به ارمغان می آورد.
سیر تکامل کسب و استفاده از انرژی می تواند انسان را به نقطه ای برساند که با منبع لایتناهی انرژی یکی شود.
اکثر عرفا در مذاهب گوناگون از این یکی شدن با هستی سخن به میان آورده اند.

این کتاب راجع به یک کتاب خطی صحبت می کند که از حدود ۳۰۰۰ سال پیش وجود داشته و تازه پیدا شده و مطالب خاص و نوعی را عنوان می کند و کلیسا در مقابلش شدیدا مقاومت می کند چون کشیش ها فکر می کنند که ایمان مردم را ضعیف میکند یا به عبارتی کار شان را کساد می سازد.

این کتاب از کشف و شهودهائی حرف میزند که ممکنه واقعأ زندگی مردم را متحول کند:

۱- به مرور تو کشف می‌کنی که زندگی تقریبأ گذراندن امتحانی معنوی است. کشف و شهود اول حکایت از همین امتحان معنوی داره وقتی همزمانی رویدادها رو جدی می‌گیریم. این همزمانی رویدادها باعث می شه که فکرک نیم چیزی در فراسو وجود داره. امری معنوی در ورای هر کاری که می‌کنیم دست اندر کار است. (مرحله قرون وسطی)

۲-کشف و شهود دوم آگاهی ما را به عنوان امری واقعی تلقی می کنه. می‌توانیم به چشم خود ببینیم که گرفتار و دل مشغول بقای مادی بوده‌ایم، و دراین راه تمام حواسمان را برای حفظ امنیت و آسایش خود در جهان متمرکز کرده‌ایم. می‌دانیم که آزادی ما حالا نشانگر نوعی آگاهی به چیزی است که واقعاً رخ می‌دهد. (دوره رنسانس)

۳- کشف و شهود سوم چشم انداز و نگاه نوعی به جهان دارد. جهان مادی را به صورت یک انرژی ناب می‌بیند، انرژی که تا حدی با نحوه تفکر ما هماهنگی دارد.

۴- کشف و شهود چهارم پرده از این راز برمی دارد که آدمی با مهار کردن انسان‌ها و در اختیار گرفتن ذهن و فکر آن‌ها دلش می‌خواهد انرژی آن‌ها را بدزدد، جنایتی که زمانی دستمان را به آن آلوده می‌کنیم که اغلب احساس می‌کنیم انرژی‌مان ته کشیده و در تنگنا قرار گرفته‌ایم.

۵-این نقصان و کمبود انرژی را البته می‌توان وقتی جبران کرد که با منبع متعالی تر ارتباط برقرار کنیم. جهان می‌تواند هر چه را نیاز داریم در اختیارمان بگذارد به شرط آنکه ما با او رها و بی پرده باشیم. این جلوه و نمائی از کشف وشهود پنجم است.

۶-کشف و شهود ششم روشن می‌کند که ما می‌توانیم حسابمان را با نمایش‌های مکرر قدیمی تصفیه کنیم و خویشتن واقعی خود را پیدا کنیم.

۷- کشف وشهود هفتم می‌گوید تکامل، این خویشتن‌های واقعی را به حرکت در آورده بود و از طریق پرسش، الهام و شهود به اینکه چکار کنیم و پاسخ به آن، قرار گرفتن در این جریان سحر آمیز و جادوئی در واقع رمز و راز سعادت و نیکبختی است.

۸- کشف و شهود هشتم، دانستن این مسئله بود که چگونه به شیو ه ای نو با دیگران رابطه برقرار کنیم و بهترین وجوه آنان را جلوه گر سازیم و این کلیدی بود که مدام رمز و راز را به عمل وا می‌داشت و پاسخ سئوالها را به ارمغان می‌آورد. و تمام این کشف و شهود ها در آگاهی ای ادغام شده بود که همچون اوج هوشیاری و امید و انتظار می‌نمود.
” کشف و شهود سوم را فراموش نکن. (جهان سرشار از انرژی است، انرژی که به آرزوها و انتظارات ما واکنش نشان می‌دهد. آدم‌ها هم پاره ای از آن انرژی جهان هستند. بنابراین وقتی پرسشی داریم، سرو کله آدم‌هایی که پاسخ را در چنته دارند پیدا می‌شوند.) در کشف و شهود نهم ما شیوه تکامل و تحول را می‌آموزیم و مسیر خاص خود را از حقیقتی به حقیقت دیگر، دنبال می‌کنیم و فرهنگ کلی به شیوه ای بسیار قابل پیش بینی دگرگون خواهد شد.وقتی به آستانه تحول برسیم و کشف وشهودها کم کم در سطح جهانی ظاهر شوند، نژاد بشر دوره ای از درون نگری را تجربه خواهد کرد. درک خواهیم کرد دنیای طبیعی چقدر زیبا و سرشار از معنویت است.به درخت‌ها و کوهها و رودها به منزله معبدهایی از قدرت عظیم نگاه خواهیم کرد که باید همراه با احترام و ابهت حفظ شوند.”اگر تاریخ به جلو و به بالا ادامه یابد، آنوقت ما همچنان به کسب سطوح بالاتر و بالاتر انرژی و ارتعاش ادامه خواهیم داد.”

حقیقت ترکیبی از دیدگاه‌های علمی و دینی جهان است.حقیقت این است که تکامل شیوه و طریقی است که خدا خلق کرد و هنوز هم خلق می‌کند.نهایتأ مفاهیم بسیاری از ادیان روشن می‌شود و باعث می‌شود که وعده‌ها عملی گردد.حرف تمام ادیان در باره این است که بشر سرچشمه والایی بیابد و با آن ارتباط برقرار کند و اینکه تمام ادیان از نوعی درک و دریافت که انسان‌ها در باطن خود از خداوند دارند سخن می‌گویند،احساسی که ما را سرشار می‌سازد و فراتر از آنکه بودیم می‌برد.تمام ادیان زمانی فاسد و تباه می‌شوند که رهبرانشان به جای آنکه به آن‌ها نشان دهند چگونه اراده الهی را در درون خویش بیابند،خود را مفسر این اراده می‌دانند. کتاب خطی می‌گوید که گهگهاه در تاریخ یک فرد راه دقیق ارتباط برقرارکردن با سرچشمه لایزال الهی و سمت و سوی آن را درک خواهد کرد و بدینسان همچون سرمشقی پایدار نشان خواهد کرد که مقدرات تمام نژاد بشر آن مسیر را دنبال کنند.

کشف و شهود نهم سرنوشت نهایی ما را آشکار می‌سازد و آن را مثل بلور صاف و روشن می‌کند.چندین بار تکرار می‌کند که ما در مقام انسان اوج و غایت تمامی تکامل هستیم.از ماده ای صحبت می‌کند که به شکلی ضعیف آغاز می‌شود و عنصر به عنصر، سپس نوع به نوع، مدام پیچیده تر می‌شود و همواره به صورت ارتعاشی بالاتر تحول می‌یابد.سرنوشت ما این است که سطح انرژی خود را افزایش بدهیم و سطح انرژی ما افزایش می‌یابد،سطح ارتعاش ما در اتم‌های بدنهای ما اضافه می‌شود. یعنی اینکه ما به حالت معنوی بالاتر و ناب تری دست پیدا می‌کنیم.کشف و شهود نهم می‌گوید که ما انسان‌ها در همان حال که به افزایش ارتعاش خود ادامه می‌دهیم، چیز حیرت انگیزی اتفاق می‌افتد.تمام گروه‌های مردم، همینکه به سطح معینی رسیدند، ناگهان برای آن‌هایی که هنوز در سطح پایین تر ارتعاش دارند نامرئی می‌شوند. در این سطح پایین تر به نظر مردم چنین خواهد نمود که دیگران کاملأ ناپدید شده‌اند، اما خود این گروه احساس خواهند کرد که هنوز درست همانجا حضور دارند و فقط می‌بینند که سبک بارتر شده‌اند.

وقتی انسان‌ها شروع می‌کنند به بالاتر بردن ارتعاش‌های خود به سطحی که دیگران نمی‌توانند ببینندشان،این نشانگر آن خواهد بود که داریم از مرز میان این زندگی و دنیای دیگری که از آنجا آمده‌ایم و پس از مرگ به آنجا خواهیم رفت، گذر می‌کنیم.این گذر آگاهانه راهی است که پیامبران آن را نشان داده‌اند، مسیح به انرژی دست یافت که توانست سبکبال روی آب راه برود.و در روی زمین از مرگ فراتر رفت و از آن گذر کرد و جهان مادی را به جهان معنوی بسط داد و اگر ما هم با همان سرچشمه ارتباط پیدا کنیم می‌توانیم گام به گام در همان مسیر پیش رویم.آنگاه مرحله ای فرامی رسد که هر کس از آنچنان نوسان و ارتعاش بالایی برخوردار می‌شود که با همان شکل و شمایل خود وارد بهشت می‌شود و بیشتر افراد در خلال هزاره سوم به این سطح از ارتعاش انرژی خواهد رسید.ما با اعتماد به نفس و برخورداری از بینش و بصیرت باید بدانیم که کجا داریم می‌رویم.کشف و شهود ها تصویری از دنیا بوجود می‌آورند که تصویری باور نکردنی از زیبائی و انرژی است، هرچه بیشتر بتوانیم این زیبائی ها را ببینیم، بیشتر می‌توانیم رشد و تکامل پیدا کنیم و سطح ارتعاش و انرژی ما بیشتر می‌شود و سرانجام،درک و تصور و ارتعاش افزایش یافته ما، بهشتی را که اینک در برابر ماست به رویمان باز خواهد کرد.چیزی که هست و هنوز نمی‌توانیم آن را ببینیم.رسیدن به بهشت در روی زمین دلیل بودن ما در اینجاست و اکنون می‌دانیم که چگونه می‌توان آن را عملی کرد و چگونه عملی خواهد شد. باشد تا همه ما با کشف وشهودهایمان در بهشت سکنی گزینیم

برگرفته از چند سایت

man-woman-1

چرا مردان گوش نمی دهند و زنان نمی توانند نقشه بخوانند

تلخیص: سینا یاوریان

گونه های یکسان ، دنیاهای متفاوت

زنان و مردان با هم متفاوت اند .

هیچ یک بر دیگری برتر نیست.

تنها نقطه مشترک آنها تعلق به یک گونه است.

زنان همیشه مردان را به خاطر بی احساس بودن ، گوش نکردن ، گرم و صمیمی نبودن و خونسرد بودن مورد انتقاد قرار داده اند . آنها معتقدند که مردان با درک نکردن شور و عشق زنانه ، بیشتر طالب رابطه جنسی هستند تا عشق.

مردان نیز زنان را به خاطر بسیاری چیزها به باد انتقاد می گیرند ؛ بد رانندگی کردن ، ناتوانی در خواندن صحیح کتاب راهنمای خیابان ها ، سر و ته گرفتن نقشه ، نداشتن شم جهت یابی، حاشیه رفتن به جای پرداختن به اصل موضوع، نشان ندادن شور جنسی به اندار کافی، …

مردان از اینکه یک زن می تواند با ورود به سالنی پر جمعیت ، بی درنگ درباطه حاضران نظر بدهد تعجب می کنند. زنان نیز نمی توانند باور کنند که مردان آن قدر بی توجه هستند. مردان از اینکه زنی چراغ چشمک زن تمام شدن روغن ماشین را نمی بیند ولی می تواند یک جوراب کثیف را از فاصله ۵۰ متری در گوشه تاریکی تشخیص دهد گیج می شوند. زنان نیز از دست مردها که به راحتی و فقط  با کمک آینه بغل ، یک اتومبیل بزرگ را در جایی تنگ پارک می کنند اما نمی توانند مدخل آلت جنسی را بیابند کلافه می شوند.

مردان و زنان متفاوت از یکدیگر تکامل یافته اند . آنها مجبور بودند که متفاوت تکامل یابند. مردان شکار می کردند و زنان میوه و محصول جمع آوری می نمودند. مردان محافظت می کردند و زنان غذا می پختند و عهده دار پرورش فرزندان بودند.در نتیجه بدن و مغز آنها تکامل متفاوتی یافته است.

در گذر قرن های متمادی ، ساختار مغزی مرد و زن تحت تغییرات مستمری قرار گرفت. اکنون ما می دانیم که کارکرد مغزی این دو جنس متفاوت است. آنها درک متفاوتی از اولویت ها و رفتارها دارند.

هورمون ها ، ساختار مغز و برنامه ریزی مغز این دو جنس مسئول اصلی رفتارها ، حالات و سلیقه های این دو است. این بدان معناست که اگر دختربچه ها و پسر بچه ها در جزیره ای دور افتاده بدون هیچ گونه سیستم اجتماعی و نظارت والدین بزرگ شوند، باز دختر بچه ها دوست دارند مورد ناز و نوازش قرار گیرند ، عروسک بازی کنند و در کنار دوستان خود باشند . در حالی که پسربچه ها ترجیح می دهند با یکدیگر زورآزمایی کنند، مسابقه دهند و گروه هایی با سلسله مراتب مشخص تشکیل دهند.

همانطور که خواهید دید، چگونگی برنامه ریزی مغز و هورمون های مترشحه بدن دو عامل تعیین کننده تفکر و رفتار ما قبل از تولدمان می باشند. غرایز ما به طور ساده همان ژن هایی هستند که طرز رفتارمان را در شرایط خاص معین می کنند.

دادن عروسک های باربی به دختربچه ها و دادن سربازها و آدمکهای کوکی به پسربچه ها ، سازنده رفتار آنها نیست بلکه رفتارهای ذاتی آنان را تشدید می کند.

زن همانند رادار

یک زن به راحتی می تواند بفهمد که چه وقت زن دیگری افسرده یا رنجیده است در حالی که یک مرد تنها هنگامی که اشک کسی جاری می شود به اندوه یا رنجیدگی او پی می برد.

چشمان قوی در زنان

یک مرد در توضیحاتش از رنگ های اصلی مانند قرمز ، آبی و سبز استفاده می کند اما یک زن از رنگ های استخوانی، لاجوردی، ارغوانی و زیتونی سخن به میان می آورد.

سفیدی چشم زنان بیشتر از سفیدی چشم مردان است . سفیدی بیشتر امکان دریافت یا ارسال سیگنال های چشمی زیادتری را در جهت حرکت چشم فراهم می کند.

چشم زن وسعت بیشتری را می تواند ببیند ( آیا او پشت سر هم چشم دارد؟) مرد می تواند به وضوح و دقت روبه روی خود را ببیند . در این حال چشمان او مانند یک دوربین دو چشمه عمل می کند.

مرد به عنوان شکارچی نیازمند نوعی بینایی بود که امکان تمرکز روی هدف و دنبال کردن آن از مسافت دور را بدهد. او به طعمه اش خیره می شد تا آن را در تیررس نگاهش نگه دارد.

زن احتیاج به چشمانی داشت که با دادن امکان دید وسیع تر به او از نزدیک شدن هر خطر احتمالی به آشیانه جلوگیری کند.

با توجه به این حقایق می توان دریافت که چرا مردان امروزی می توانند به راحتی راهشان را در جاده پیدا کنند اما هرگز نمی توانند شی مورد نظر خود را در یخچال ، کمد یا کشوها بیابند.

شما می توانید مانند خلبانان جنگی دامنه دید خود را با تمرین افزایش دهید.

این تفاوت دید تبعات زیادی در زندگی ما دارد. به طور مثال آمار بیمه اتومبیل نشان می دهد که زنان در تقاطع ها تصادفات کمتری از قسمت پهلو دارند. حوزه دید گسترده زنان به آنها امکان می دهد تا جوانب اتومبیل خود را بهتر تحت نظر داشته باشند. بیشتر تصادف آنها از ناحیه جلو یا عقب و بخصوص هنگام پارک دنده عقب می باشد که این مسئله به ضعف در ادراک سه بعدی آنها برمی گردد.

به دلیل داشتن دامنه وسیع دید به ندرت می توان زنی را هنگام چشم چرانی غافلگیر کرد. تقریبا تمام مردان گاهی متهم به چشم چرانی جنس مخالف می شوند. اما زنان کمتر در مظان این اتهام قرار دارند. به نظر محققان روابط جنسی ، زنان به همان اندازه و یا حتی بیشتر از مردان به هیکل و بدن جنس مخالف خود نگاه می کنند اما به علت برخورداری از دامنه دید وسیع کمتر غافلگیر می شوند.

چشم و مغز

مغز مردان بیشتر جذب اشکال هندسی می شود.

چشمان یک مرد فاصله دور را در یک دامنه دید مستقیم بهتر می‏بیند . دید مرد در شب بهتر و مطمئن تر از دید زن است. علاوه بر آن توانایی نیمکره راست مغز در ادراک سه بعدی، به مردان امکان جداسازی و تشخیص حرکت دیگر اتومبیل های پشت سر یا روبه رو در جاده را می دهد. اغلب زنان نوعی شب کوری را تجربه کرده اند . آنها معمولا تشخیص نمی دهند که کدام طرف جاده ترافیک کمتری دارد. چشمان مردان شکارچی برای انجام چنین عملی مجهز شده است. اگر با اتومبیل به یک مسافرت طولانی می روید بهتر است زن در روز و مرد در شب رانندگی کند . زنان در تاریکی جزئیات بیشتری را می بینند ولی این دقت و وسعت دید تنها به فاصله کوتاه محدود می شود. چشم زنان برای فعالیت های مربوط به فاصله کوتاه مناسب‏تر است. این به آن معناست که زنان اغلب در سوزن نخ کردن و خواندن جزییات صفحه کامپیوتر فوق العاده هستند.

زنان قادرند زبان حرکات نوزادان را بفهمند.

بیشتر پدربزرگ ها قادر به تشخیص دوقلوهای همسان از یکدیگر نیستند در حالی که بیشتر خویشاوندان مونث به راحتی از عهده این کار بر می آیند.

تحقیقات زبان ایما و اشاره روشن ساخته است که در گفت و گوی رو در رو ۶۰ تا ۸۰ درصد کل پیام توسط علایم غیرکلامی منتقل می شود. نقش کلام در این میان بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است. تجهیزات حسی برتر زن این اطلاعات را جمع آوری، بررسی و تحلیل می کند. قابلیت مغز او در انتقال سریع اطلاعات بین دو نیمکره او را در کامل کردن و استنتاج علایم دیداری، کلامی و غیر کلامی تواناتر می کند.

شنوایی

شنوایی زنان بهتر از مردان است و در تشخیص صدا فوق العاده هستند. مغز زنان برای شنیدن صدای گرطه بچه در شب برنامه ریزی شده است.

زنان در تشخیص صدا بر مردان برتری دارند اما مردان قادر به تشخیص جهت صدا هستند. اگر بچه ای در فاصله دور گریه کند ، زن صدای او را می شنود و مرد با ادراک فضایی و جهت یابی خود می تواند محل او را تشخیص دهد.

مردان برای شنیدن فقط از نیمکره چپ مغزشان استفاده می برند در حالی که زنان هر دو نیمکره را به کار می گیرند. همین باعث می شود که زنان در یک گفت و گوی متقابل ، هم زمان هم حرف های طرف مقابل را بشنود و هم حرکات فرد دیگر حاضر در محل را زیر نظر داشته باشند. اما مردان هنگامی که تلویزیون روشن است ، نمی توانند صحبت های دیگری را بشنوند.

زنان حساسیت فوق العاده ای در تشخیص لحن، تن و قدرت صدا دارند. این امر باعث می شود تا بتوانند تغییرات روحی بچه ها و بزرگ تر ها را از صدایشان تشخیص دهند.

برتری شنوایی زنان بر مردان در چیزی که الهام زنانه نامیده می شود ، نقش به سزایی در فهم عمق کلام دارد.

مردان بیشتر برای بهتر دیدن مجهز شده اند تا بهتر شنیدن.

لمس

لمس می تواند زندگی بخش باشد. پوست وسیع ترین قسمت بدن است که تقریبا ۲ متر وسعت دارد. دختران از همان بدو تولد حساسیت بیشتری نسبت به لمس دارند. در بزرگسالی نیز حساسیت پوست زن به لمس و فشار تقریبا ده برابر مردان است. پوست زن نازک تر از پوست مرد است ولی یک لایه اضافی چربی زیر آن وجئد دارد که مانع نفوذ سرما در زمستان می‏شود.

یک زن هنگام گفت و گو با زن دیگر او را لمس می کند. تعداد این لمس ها ۴ تا ۶ برابر بیش از لمس یک مرد هنگام صحبت با مرد دیگر است.

در تحقیقاتی نشان داده شد که بچه موش هایی که به طور مداوم مورد نوازش و مراقبت والدین خود قرار می‏گیرند، نسبت به بچه موش های دیگر مغز حجیم تر و هوش بیشتری دارند.

مردان احتیاج به پوست غیر حساس داشتند تا بدون احساس درد از بین بوته های خار برای شکار بدوند.

وقتی مردی تمام حواسش را روی کاری متمرکز نکرده باشد، آستانه تحمل درد او خیلی پایین تر از زن است.

مردان هنگام تماشای فوتبال یا ورزش های تهاجمی دیگر احساس دیگران را بهتر درک می کنند. اگر چند مرد با هم در حال تماشای مسابقه مشت زنی از تلویزیون باشند و یکی از مشت زن ها با ضربه ای سنگین نقش زمین شود، زن می گوید :” وای بیچاره. حتما نمی تونه از جاش بلند بشه.” اما مردان عکس العمل متفاوتی نشان می دهند. آنها آه و ناله راه می اندازند ، دولا می شوند و درد را واقعا احساس می کنند.

چشایی

قدرت مردان در تشخیص شوری و تلخی بیشتر است. به همین دلیل آنها آبجو می نوشند. زنان در تشخیص شیرینی قوی ترند به همین دلیل تعداد زنان طرفدار شکلات در دنیا بیشتر از مردان است.

بویایی

به طور کلی شامه زنان نه تنها قوی تر از مردان است ، بلکه در مرحله تخمک گذاری عادت ماهیانه حساس تر می گردد.

زنان ورای حس

برای مدافعان آشیانه(زنان) ، کار کردن با هر دو دست امتیازی بزرگ محسوب می شد چون در این حالت می توانست با سرعت بیشتری به جمع آوری میوه و آذوقه بپردازد. برای هدف گیری کردن باید راست دست بود (مردان). در نتیجه در بیشتر زنان منطقه ویزه ای در مغز برای تشخیص دست چپ از راست وجود ندارد.

یک زن با ادراک والای خود انتظار دارد که مرد بتواند منظور او را از کلام و ایما اشاره اش بفهمد و نیازهای او را پیشاپیش حدس بزند. این کاری است که یک زن دیگر به راحتی می تواند انجام دهد. این کار برای مردان ساده نیست.به همین دلیل مرد را متهم به بی احساسی و بی ذوقی می کند. خوشبختانه بسیاری از مردان می توانند با تمرین و آموزش، هشیاری و اگاهی خود را نسبت به دریافت پیام های کلامی و غیرکلامی بالا ببرند.

مغز

مغز مردان و زنان با قدرت ها، استعدادها و تواناییهای متفاوت تکامل یافته است. مردان که مسوول شکار بودند، احتیاج به قسمت های خاصی از مغز داشتند. این قسمت ها آنان را در مهارت هایی چون یافتن راهها و جهات ، شکار حیوانات و تیز کردن ابزار هدف گیری یاری می دادند. آنها نیازی نداشتند که هم صحبت خوبی باشند و یا نسبت به احساسات دیگران حساسیت به خرج دهند. به همین دلیل هرگز مناطق ویژه و کارآمدی در مغزشان رشد نکرد که وظیفه مهارت های ارتباطی را به عهده بگیرد.

زنان ، برعکس مردان احتیاج به مهارت در گشت و گذارهای کوتاه، دید محیطی وسیع، توانایی انجام فعالیت های هم زمان و مهارت های کلامی موثر داشتند. در نتیجه این نیازها، در مغز مردان و زنان مناطق ویژه ای برای هر یک از این مهارت ها اختصاص یافت.

inside-out

درون بیرون

درون بیرون (به انگلیسی: Inside Out) یک پویانمایی رایانه‌ای سه بعدی، کمدی-درام و ماجراجویی به کارگردانی پیت داکتر است. این انیمیشن توسط استودیوهای پیکسارساخته شده و توسط والت دیزنی پیکچرز در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۵ عرضه شد. پیت داکتر از فیلمنامه نویسان و کارگردان‌های با سابقه پیکسار است که آثار درخشانی همچون انیمیشنبالا و کارخانه هیولاها را ساخته است. پیت داکتر ایده اصلی فیلم درونِ بیرون بر اساس احساسات و تجربیات خودش در سنین نوجوانی که بخاطر نقل مکان به کشور دانمارک دچار تشویش‌های اجتماعی شده بود نوشت. او اغلب این اوقات را به کشیدن نقاشی پرداخت که در نهایت باعث ورود او به حرفه انیمیشن سازی شد. در سال ۲۰۰۹ پیت داکتر متوجه تغییرات رفتار دختر یازده ساله خود شد که شباهت زیادی به کودکی خودش داشت و برای همین تصمیم گرفت فیلمنامه‌ای با موضوع احساسات انسان‌ها بنویسد. اما کار نوشتن فیلمنامه گره خورد و پیت داکتر دچار افسردگی شد. او می‌ترسید هیچوقت نتواند فیلمنامه را تمام کند و مهمتر اینکه از پیکسار اخراج بشود! برای همین او سفری طولانی بدون خانواده و دوستانش آغاز کرد و به این فکر افتاد که دلش بیش از همه برای چه چیز پیکسار تنگ خواهد شد که جواب آن دوستان و همکارانش بود. همین نتیجه‌گیری باعث شد او قطعه گمشده فیلمنامه را پیدا کند که پایه‌گذار اتفاقی مهم در داستان شد. ساخت فیلم با ۴۵ انیماتور بیش از دو سال طول کشید. داکتر شخصاً بر تمام مراحل ساخت انیمیشن نظارت داشت. سرانجام درون بیرون اکران شد و با استقبال خیره کننده منتقدان و تماشاچیان رو به رو شد.منتقدان قلم داستانی و شخصیت پردازی فیلم را ستودند. درون بیرون در هشتاد و هشتمین مراسم اسکار نامزد دو جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال و بهترین انیمیشن شد که در نهایت دومی را بدست آورد. نامزد شدن یک انیمیشن در بخش بهترین فیلمنامه به ندرت اتفاق میفتد.

درون بیرون
inside-out
hero_InsideOut
hero_InsideOut

داستان

رشد کردن می‌تواند مانند جاده‌ای پر دست انداز باشد، و رایلی هم از این قضیه مستثنی نیست، کسی که با شروع کار پدرش در سن فرانسیسکو از زندگی غرب میانهٔ خود جدا شده است. مانند همهٔ ما، رایلی هم توسط احساسات خود کنترل می‌شود، مانند شادی، ترس، خشم، نفرت و غمگین شدن، این احساسات در مرکز ذهن و فرماندهی رایلی به عنوان شخصیت‌هایی در این انیمیشن زندگی می‌کنند و صاحب خود را در زندگی روزانهٔ خود راهنمایی می‌کنند. با تلاش رایلی و احساساتش برای تنظیم خود با یک زندگی جدید، آشفتگی‌هایی در ذهن او به وجود می‌آید. گرچه شادی، احساس اصلی و مهمترین احساس رایلی تلاش می‌کند تا چیزها را مثبت نگه دارد، اما در میان احساسات دیگر برای کنار آمدن با یک شهر، خانه و مدرسهٔ جدید تضاد وجود دارد.[۱]

درون بیرون
Inside Out (2015 film) poster.jpg

پوستر نمایش فیلم
کارگردان
تهیه‌کنندهجوناس ریورا
فیلم‌نامه‌نویس
داستان
بازیگرانامی پولر
فیلیس اسمیت
بیل هیدر
لویس بلک
میندی کالینگ
دایان لین
کایل مک‌لاکلن
جان راتزنبرگر
کیتلین دیاس
موسیقیمایکل جاکینو
شرکت

تولید

توزیع‌کنندهاستودیو سینمایی والت دیزنی
تاریخ (های) انتشار
  • ۱۹ ژوئن ۲۰۱۵
مدت
۹۴ دقیقه
کشورایالات متحده آمریکا
زبانانگلیسی
بودجه۱۷۵ میلیون دلار
گیشه۸۵۷٫۴ میلیون دلار
postman

پستچی

پستچی (انگلیسی: The Postman) فیلمی در سبک علمی–تخیلی، اکشن، درام، و رمانتیک به کارگردانی کوین کاستنر است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.

بازیگران

  • ویل پاتون
  • اولیویا ویلیامز
  • جیمز روسو
  • تام پتی
  • کوین کاستنر
  • دانیل ون بورگن
  • جووانی ریبیسی
  • پگی لیپتون
  • مری استوارت مسترسون
  • تونی ویلسون
  • جو سانتوس
  • رکس لین
  • رایان هرست

 

کارگردانکوین کاستنر
تهیه‌کنندهوارنر برادرز
Steve Tisch
جیم ویلسون
فیلم‌نامه‌نویساریک روث
برایان هالگلند
David Brin
بر پایهThe Postman اثر
David Brin
بازیگرانویل پاتون
Larenz Tate
اولیویا ویلیامز
جیمز روسو
تام پتی
کوین کاستنر
دانیل ون بورگن
اسکات بایرستو
جووانی ریبیسی
پگی لیپتون
مری استوارت مسترسون
تونی ویلسون
Chip Esten
جو سانتوس
رکس لین
رایان هرست
Shawn Hatosy
موسیقیجیمز نیوتن هاوارد
فیلم‌برداریStephen Windon
تدوینPeter Boyle
شرکت

تولید

Tig Productions
توزیع‌کنندهوارنر برادرز
تاریخ (های) انتشار
  • ۲۵ دسامبر ۱۹۹۷
مدت
۱۷۷ دقیقه[۱]
کشورآمریکا
بودجه۸۰ میلیون دلار[۲]
گیشه۱۷٫۶ میلیون دلار[۲]
chocolat

شکلات

 

شکلات
کارگردانلاسه هالستروم
تهیه‌کنندههاروی وینشتاین
نویسندهجوان هریس – رابت نلسون جیکاب
بازیگرانژولیت بینوش
آلفرد مولینا
جانی دپ
جودی دنچ
کری آن موس
توزیع‌کنندهمیراماکس
تاریخ‌های انتشار۱۵ دسامبر ۲۰۰۰
مدت زمان۲ ساعت و ۱ دقیقه
زبانانگلیسی
بودجه۲۶ میلیون دلار

شکلات نام یک فیلم ساخته شده توسط میراماکس در سال ۲۰۰۰ (میلادی) است که بر اساس یک رمان از جوان هریس تولید شد. این فیلم داستان خیالی یک مادر (با بازی ژولیت بینوش) را نقل می‌کند که به همراه دختر شش ساله‌اش به یک شهر فرضی در فرانسه مهاجرت می‌کند. در این شهر کوچک که اهالی آن کم و بیش متعصب دینی می‌باشند و کشیشی سخت گیر در آن زندگی می‌کند پس از آنکه متوجه می‌شوند این مادر به دین آنها اعتقادی ندارد و به کلیسا نمی‌رود سعی در دشمنی با او می‌کنند و از طرفی مادر همراه با دخترش  ولید شکلات مشغول می‌شود و شکلات‌های او زندگی مردم این شهر کوچک را به سرعت دستخوش تغییراتی جالب و خنده دار می‌کند.

جوایز

این فیلم موفق به کسب چند جایزه از جمله موارد زیر شده‌است:[۱]

  • چهار جایزه از جوایز طرح تولید برتر (Excellence in Production Design Award) سال ۲۰۰۱
  • جایزه بوگی (Bogey Award) سال ۲۰۰۱
  • جایزه اروپایی فیلم (European Film Awards) در زمینه بهترین بازیگر زن (برای بازی ژولیت بینوش)

هم‌چنین این فیلم در جوایز اسکار سال ۲۰۰۱ در چهار زمینهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین تصویربرداری و بهترین فیلم‌نامه نامزد شد که در هیچ‌کدام موفق به کسب جایزه نشد.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

beautiful-mind

ذهن زیبا

 

ذهن زیبا
A Beautiful Mind poster.jpg

پوستر فیلم
کارگردانران هوارد
تهیه‌کنندهبرایان گریزر
ران هوارد
نویسندهسیلویا ناسار
آکیوا گلدزمن
بازیگرانراسل کرو
جنیفر کانلی
موسیقیجیمز هورنر
فیلم‌برداریراجر دیکینس
تدویندانیل هانلی
مایک هیل
توزیع‌کنندهیونیور سال پیکچرز
دریم ورکز
تاریخ‌های انتشار۲۱ دسامبر، ۲۰۰۱
مدت زمان۱۳۵ دقیقه
زبانانگلیسی
بودجه۶۰ میلیون دلار
فروش۳۳۵ میلیون دلار

ذهن زیبا (به انگلیسیA Beautiful Mind) نام فیلمی آمریکایی است که دربارهٔ زندگی جان نَش ریاضیدان برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد و مسائلی که به دلیل بیماری روان‌گسیختگی با آنها مواجه می‌شود، ساخته شده است.

این فیلم در سال ۲۰۰۱ بر اساس کتابی به همین نام و نوشتهٔ سیلویا ناسار و به کارگردانی ران هوارد ساخته شده است. بازیگران اصلی آن راسل کرو در نقش جان نش و جنیفر کانلی در نقش همسر وی هستند.

جوایز

نامزد جایزهٔ اسکار:

  • بهترین بازیگر نقش اصلی مرد
  • بهترین تدوین
  • بهترین چهره‌آرایی
  • بهترین موسیقی فیلم
  • بهترین بازیگر مرد

  تفاوت با رویدادهای واقعی

روایت فیلم به صورت قابل توجهی با رویدادهای واقعی زندگی نش تفاوت دارد. این فیلم نیز به این خاطر مورد نقد قرار گرفته است، اما سازندگان آن می‌گویند که نمی‌خواستند فیلم را به صورت یک ارائه ادبی بسازند.
اولین تفاوت در توصیف استرس و بیماری ذهنی است. فیلم، بیماری او را دیداری و شنیداری توصیف می‌کند، درحالی که در واقع آن‌ها تنها شنیداری بوده‌اند.
درخصوص فداکاری بسیار آلیشیا – همسر جان نش – نیز در این فیلم اغراق شده است؛ چرا که آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جان نش جدا شد و هفت سال بعد در ۱۹۷۰ تنها به جان اجازه داد تا در خانه وی زندگی کند. بعد از دریافت جایزه نوبل توسط جان آن‌ها رابطه‌ جدیدی شروع کردند. در سال ۲۰۰۱ ، جان نش برای بار دوم با آلیشیا ازدواج کرد.
مراسم خودکار در پرینستون – که در فیلم می‌بینیم – ساختگی است.
در فیلم، جان نش در سال ۱۹۹۴ قبل از برگزاری مراسم نوبل، می‌گوید که از داروهای جدیدی استفاده می‌کند، اما در واقع نش از سال ۱۹۷۰ هیچ دارویی استفاده نکرده‌ است. کارگردان فیلم در این باره این‌چنین توضیح می‌دهد که به این دلیل، جمله مورد اشاره به سخنان جان اضافه شده ‌است که در غیر این صورت، از فیلم این‌طور برداشت می‌شد که همه‌ انواع بیماران روان‌گسیختگی بدون دارو می‌توانند از پس بیماری خود برآیند.
هم‌چنین نش هیچ‌گاه سخنرانی قابل قبولی برای جایزه نوبل خود ارائه نداد، چرا که برگزارکنندگان آنطور که در فیلم گفته شده است این کار را انجام ندادند. لازم به ذکر است با اینکه برگزارکنندگان جایزه نوبل عموما سخنرانی در دانشگاه سوئدی دارند، این نیز در مورد جان نش اتفاق نیفتاد؛ برگزار کنندگان درباره‌ی علت این کار به عدم ثبات ذهنی او اشاره داشتند.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

game

بازی

بازی
TheGame poster323.jpg

پوستر فیلم
کارگرداندیوید فینچر
تهیه‌کنندهاستیو گولین
نویسندهجان برانکاتو
بازیگرانشان پن، مایکل داگلاس، جیمز ربهورت، پیتر دنات، دبورا کارا آنگر
موسیقیهاوارد شر
فیلم‌برداریهریس سویدیس
تدوینجیمز هی گود
توزیع‌کنندهپولیگرام فیلمد
تاریخ‌های انتشار۱۲ سپتامبر ۱۹۹۷

بازی ؛ فیلمی تریلر روانشناختی از دیوید فینچر ومحصول ۱۹۹۷ کمپانی پولیگرام فیلمد انترتینمنت است و داستان یک بانکدار را می‌گوید که در چهل و هشتمین سالگرد تولدش هدیه‌ای شگفت انگیز دریافت می‌کند که بازی عجیبی است که با زندگی واقعی‌اش عجین می‌شود و هر چه تشخیص رخدادهای واقعی با زندگی واقعی مشکلتر می‌شود بیشتر رنگ یک توطئه را به خود می‌گیرد.

داستان فیلم بازی

“نیکلاس ون اورتون”(با بازی مایکل داگلاس)، بانکدار پولدار و تنهایی است. او اکنون در آستانه ۴۸ سالگی قرار دارد، سنی که پدرش در آن به یک باره و بدون هیچ دلیلی خودکشی کرده است. خاطره خودکشی پدر اکنون که او به این سن رسیده است، آزارش می دهد. “کنراد” برادر نیکلاس (با بازی شان پن) برای رهایی او از این زندگی افسرده و بیمارگونه به او هدیه تولد غیرمعمولی می دهد: این بازی توسط شرکتی به نام CRS تولید و برای هر کس به صورت اختصاصی و با توجه به ویژگی های جسمی و روحی آن فرد طراحی می شود و در انتها وی را متحول می کند.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد