pesimism

خوش بینی و بدبینی

درود بر شما همراهان عزیز

 

امشب کمی راجع به خوش بینی و بدبینی بنویسم

کسانی که خوش بین هستند رویدادهای بد را موقتی و زودگذر می دانند

جمله موقتی و خاص یک موقعیت: “تو وقتی که من اتاقم را تمیز نمی کنم، نق می زنی”

کسانی که بدبین هستند از واژه های دایمی همیشه و هرگز استفاده می کنند: ” تو همیشه نق می زنی”

پس می تونیم بگیم سبک بدبین دایمی و سبک خوش بین موقتی

شما جملات خوش بین و بدبین رو اعلام کنید

من کاملا به آخر خط رسیده ام

من از توان افتاده ام

رژیم های غذایی هیچ وقت موثر نیستند

وقتی که برای صرف غذا بیرون می رویم، رژیم غذایی بی تاثیر است

رییس یک آدم عوضی هست

 

رییس امروز عصبانی هست

تو هیچ وقت با من صحبت نمی کنی

تو اخیرا با من صحبت نکرده ای

خوش بین از قیدهای ملایم “گاهی اوقات” و ” اخیرا” استفاده می کنه

اینها در مورد رویدادهای بد بود

در مورد رویدادهای خوب ، برعکس هست ، یعنی خوش بین دایمی و بدبین موقتی هست

من همیشه خوش شانس هستم

من با استعداد هستم

بدبین موقتی : امروز روز شانس من…من به سختی تلاش می کنم

در مورد خوش بینی و بدبینی دو موضوع استمرار و فراگیری رو مطرح می کنند

 

استمرار؛ همان بود که مطرح شد یکی موقتی و دیگری دایمی به رویداد نگاه می کنه…

فراگیر بودن به این معنی هست که فرد بدبین اگر در یک موضوعی شکست بخوره خودش رو یا دیگران رو مقصر می دونه و اون شکست رو به همه موضوع ها ربط می ده و احساس می کنه که در هر کاری شکست خواهد خورد

اما فرد خوش بین هنگامی که در کاری شکست می خوره در ضمن اینکه به حال و هوای اون لحظه و اون روز ربطش می ده (استمرار) اون شکست رو به همه کارها تعمیم نمیده (فراگیر)

ثابت شده که خوش بینی و امید باعث

– مقاومت بهتر در برابر افسردگی در مواقع برخورد با رویدادهای بد

– عملکرد بهتر در کار به ویژه در مشاغل چالش برانگیز

– سلامت جسمی بهتر

می شه….

در مورد فراگیر بودن؛ خوش بین ، رویدادهای خوب رو فراگیر یا عام می دونه و بدبین رویداد خوب رو خاص اون رویداد تلقی می کنه

خوش بین ؛ من زرنگ هستم

بدبین ؛ من در ریاضی زرنگ هستم

 

خوش بین؛ من جذاب بودم

بدبین ؛ من برای او جذاب بودم

اگر سوالی هست در خدمتم…

شبی آرام و خواب هایی از روی خوش بینی برایتان آرزومندم

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی:

 

خواب sleeping

خواب

 

درود بر همراهان عزیز

می خوام راجع به خواب و خواب دیدن بنویسم

 

خواب فرایندیه که به بدن اجازه استراحت و ریکاوری یعنی بازیابی سلامت رو می ده

 

از نظر علمی تشخیص دادند که حداقل خواب لازم در یک شبانه روز ۷ ساعت هست

 

اگر کمتر از ۷ ساعت باشه بدن به خوبی ترمیم نمی شه و در ضمن در طول روز احساس خستگی با فرد خواهد بود

جالبه که خواب چندان قابل جبران هم نیست

و لازم هست که هر شب ۷ ساعت باشه

یک مرحله در خواب هست به نام rem که فرد در اون حالت استراحت خوبی داره و چون در این مرحله، چشم ها در زیر پلک ها در حال حرکت هستند احتمال دادند که فرد در حال خواب دیدن هست

 

هرچه مرحله rem در خواب فرد در این ۷ ساعت زمان بیشتری به خود اختصاص بده صبح روز بعد فرد احساس شادابی بیشتری داره

می شه گفت در هر ساعت و هر مرحله از خواب قسمتی از بدن در حال ریکاوری هست . از بالا یعنی سر شروع می شه و تا صبح به روده ها و قسمت های پایینی بدن می رسه…

پس اگر زودتر پا شیم شاید روده ها به خوبی ریکاوری نشند…

این ها رو که می نویسم بخشی از کارگاه “سلامت تن و روان” هست و تا الان در مورد قسمت تن خواب صحبت کردم حال برسم به قسمت روان خواب…

همانطور که نوشتم در مرحله REM ، فرد در حال خواب دیدن هست

فرد هرچه با آرامش بیشتری بخوابه ریکاوری بدن هم بهتر انجام می شه پس یادگیری ریلکسیشن از این طریق نیز در خواب فرد و در نهایت در سلامتی فرد اثر داره

خواب دیدن هم به موضوع آرامش فرد مربوط هست

مغز هرچه در حالت سکون باشه بدن بهتر ریکاوری می شه… و مغز هرچه آرام تر باشه خواب های ملایم تری می بینه و آرام می مونه و یا آرام تر هم می شه…

 

حال اگر فرد غذای سنگینی خورده باشه بدن ناراحت هست و این موضوع آرامش مغز رو هم به هم می زنه و هم خواب های آشفته ایجاد می شه و هم بدن به خوبی ریکاوری ( ترمیم) نمی شه…

در مورد اینکه خواب دیدن چطور ایجاد می شه نظرات مختلفی وجود داره

در گذشته بسیاری بر این اعتقاد بودند که خواب ها ارتباط ما با ارواح یا گذشتگان هستن و اعتقاداتی از این دست وجود داشته و داره…

 

دکتر یونگ در تحقیقی که در قبیله های بدوی آفریقایی انجام داد متوجه شد که فقط رییس قبیله و جادوگر قبیله خواب می بینند و بقیه نمی دانند خواب دیدن چیست

و از این موضوع می توان نتیجه گرفت که کسانی که فکر می کنند خواب می بینند… رییس قبیله و جادوگر قبیله به فکر رفع مشکلات قبیله بوده اند و تنها کسانی بوده اند که فکر می کرده اند…

 

مغز پر از داده های مختلف خودآگاه و ناخودآگاه هست که دکتر یونگ مساله ناخودآگاه جمعی را هم به این موضوع افزوده است

در حین خواب مغز از این داده ها بسته به حال و هوای ما در آن لحظه ، داستان ها ساخته و به ما نمایش می دهد

 

این داستان ها ترکیبی از داده های خودآگاه و ناخودآگاه و نیمه آگاه و خودآگاه جمعی هستند و به همین خاطر با تعبیر آنها کلیدهایی از شخصیت و تفکر فرد قابل شناسایی می شود….

در زمینه تعبیر خواب از طریق روانشناسی ، آقایان دکتر فروید و دکتر یونگ بسیار تحقیق کرده و کتاب نیز نوشته اند…

اما برای درک تحلیل های این دو استاد لازم است نظریه های آنها را نیز مطالعه کرده باشیم…

چرا که به طور مثال پیشتر در مورد طرحواره ها صحبت کردم که اگر طرحواره های فرد را بشناسیم بهتر می توانیم خواب های فرد را تحلیل کنیم یا با تحلیل خواب های فرد به طرحواره های ذهنی او دست یابیم…

اگر سوالی هست در خدمتم..

گاهی ما خواب هایی می بینیم که بعد ها به وقوع می پیوندند… شاید ما می توانیم وقایع را در این کائنات تولید کنیم…

 

شاداب و سلامت باشید

شبتان خوش و در آرامش

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

listening

گوش دادن فعال

 

درود بر شما همراهان عزیز

 

نوشته قبل در خصوص رشد و تغییر از طریق تحلیل رفتار متقابل در ادامه نوشته های پیشین نوشتم…

این دوست ناشناس فعال ما که هنوز خودش رو معرفی نکرده در مورد شنیدن فعال پرسید:

> در مورد شنیدن فعال توضیح بدید

در پاسخ:

>پیشنهاد می کنم قبل از خواندن ادامه این نوشته، مطلب گفت و گوش رو مطالعه بفرمایید.

شما از یک جاهایی شنیدید شنیدن فعال و همین ترجمه های غلط یا صحبت ها و معلومات غلطی که در جامعه رواج داره البته که شما رو به اشتباه میندازه و خیلی از انگیزه ها رو از بین می بره…. مواظب باشید و تنها راهش افزایش معلومات عمومی هست…

شنیدن فعال معنا نداره… شنیدن تصادفی هست… گوش دادن فعال معنا داره

دوستمون نوشته:

>تو کتاب خوندم و از دکترم هم پرسیدم

ادامه پاسخ:

>همانطور که نوشتم شنیدن نمی تواند فعال باشد

به طور مثال وقتی مادر شما ، شما را صدا می کند ، شما می شنوید و پاسخ می دهید بله؟!

اگر شنیدن بخواهد فعال باشد یعنی شما باید کل روز را آماده و گوش به زنگ صدا کردن مادرتان باشید تا هر گاه ایشان شما را صدا کردند پاسخ بدهید….

صدایی می آید و شما آن را می شنوید

اما اگر تصمیم گرفتید که به آن گوش بدهید آنگاه دیگر شنیدن نیست ، گوش دادن است…

مصطلح شده که کسانی که به مکالمه دیگران گوش می دهند می گویند شنود … و این سبب شده که برخی فکر کنند شنود به معنی با دقت گوش دادن است

شنود برای کسانی به کار می روند که استخدام شده اند تا به مکالمه ها گوش دهند و بدون اینکه کار به مفهوم آن داشته باشند آن را یادداشت کرده و گزارش دهند

اگر کسی بخواهد که بفهمد طرف مقابل او چه می گوید لازم است که گوش فرا دهد و فقط به شنیدن اکتفا نکند

پس ما دو فعل شنیدن و گوش دادن داریم که معنای هرکدام خاص خودش است و فعل گوش دادن فعالانه و فعل شنیدن منفعلانه است

بنابراین گوش دادن خودش فعالانه است و دیگر نیازی نیست که بگوییم گوش دادن فعال …

یا اگر برخی می خواهند همچنان بر اشتباه خود در معنی شنیدن پافشاری کنند می توانیم بگوییم شنیدن فعال همان گوش دادن است

گوش دادن به صورت فعالانه یعنی با تمرکز گوش سپردن به صحبت طرف مقابل و نشان دادن حرکاتی در چهره به طرف مقابل که من در حال گوش دادن به سخنان شما هستم

 

شاداب و سلامت باشیم

شب خوش و در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

metacognition

ِاسناد

درود بر شما همراهان

 

دوست ناشناسمون پرسیدند:

>وقتی درگیر تصورات غلط ذهنی باشیم باید چیکار کنیم

من پرسیدم:

>منظورتان را از تصورات غلط ذهنی با مثال بیان کنید

ایشون پاسخ نوشتند:

>مثلا من به دوستم زنگ میزنم اون جواب نمیده بعد با خودم فکر میکنم

 

>دوست عزیز این موضوع که مطرح کردید در روانشناسی اِسناد با کسره الف نامیده شده

اسناد با فتحه الف به معنی سندها هست و اسناد با کسره الف به معنی نسبت دادن یا استناد کردن هست…

ما در مورد اینکه دیگران چگونه هستند و چگونه می اندیشند نظری داریم که ممکن هست درست یا اشتباه باشه…

در مورد تحلیل رفتار متقابل صحبت کردیم و مورد اسناد رو هم می توان با این روش تحلیل کرده و بهتر عمل کرد

به طور مثال همراه ناشناسمون مثالی نوشته به این صورت که وقتی دوستی تلفن ایشون رو پاسخ نمی ده ایشون فکر می کنه که دوستش به عمد جواب نداده

با نظریه تحلیل رفتار متقابل می تونیم بپرسیم که در ذهن من کدام بخش از من هست که داره می گه دوستم به عمد پاسخ نداده…

خوب اینطور فکر رو ممکنه کودک بگه یا ممکنه والد بگه..

کودک درون ما میگه اون من رو دوست نداشته که پاسخ نداده…

یا ممکنه والد درون ما بگه من می دونم اون خیلی افاده ای هست…

 

> خوب اینطور فکر رو ممکنه کودک بگه یا ممکنه والد بگه..

 

به هر حال همونطور که گفتیم در هر زمینه ای لازم هست بالغ ذهنمون رو فعال کنیم تا بالغانه موضوع رو تحلیل کنیم…

دوباره دوستمون نوشتن:

> موضوع مهم این هست که تو این موقعیت واقعیت دیده نمیشه

در پاسخ نوشتم:

>بله اسناد همین هست که شما از واقعیت اطلاع ندارید و فکر خودتون رو به موضوع اسناد می دید

 

> به هر حال همونطور که گفتیم در هر ضمینه ای لازم هست بالغ ذهنمون ر

موضوع اسناد رو من در کارگاه های ‘هوش هیجانی’ ‘ ارتباط انتقاد مذاکره’ و ‘ ارتباط زن و مرد’ کامل توضیح می دم…

دوستمون نوشته:

> خوب چی میشه که بالغ فعال نمیشه

در پاسخ:

>بالغ همیشه می تونه فعال بشه اگر فرد اشراف کافی به این سه بخش داشته باشه و اطلاعات خوب برای تحلیل داشته باشه

پس حجم دانش همونطور که در مورد رفع استرس مطرح کرده بودم اینجا هم به کمک میاد

اول باید بتونید تشخیص بدید که والد داره صحبت میکنه یا کودک یا بالغ

خوب این تمرین لازم داره

دوره تحلیل رفتار متقابل مثل بقیه کارکاه ها هشت جلسه دو ساعته هست

با نوشتن دو مثال در اینجا شما فقط اسمشون رو می شنوید و مهارت تحلیل اونها رو نمی تونید در اینجا به دست بیارید

 

شاداب و سلامت باشید

شب خوش و در آرامش

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

group

تحلیل رفتار متقابل – ۴

درود بر همراهان عزیز

در نوشته قبل از والد و بالغ و کودک نوشتم

کودک در همان اوایل کودکی شروع می کند به تفسیر اعمال والدین و اطرافیان و محیط بیرونی…

این تفسیرها از خود و اطرافیان بسته به محیط و رفتار والدین ممکن است به چهار صورت در ذهن کودک نقش ببندد

من خوب نیستم و دیگران هم خوب نیستند

من خوب نیستم، دیگران خوب هستند

من خوب هستم، دیگران خوب نیستند

من خوب هستم ، دیگران خوب هستند

وضعیت آخر اسم کتابی است که آقای تامس هریس نوشته

در واقع وضعیت آخر یکی تفسیر من خوب هستم و دیگران هم خوب هستند هدف نهایی این کتاب است

۱۶ سال بعد آقای هریس با همکاری همسرش کتابی با عنوان ماندن در وضعیت آخر را نوشته اند

رسیدن به وضعیت آخر یک پروسه دارد و ماندن در آن وضعیت و حفظ آن یک روند دیگر است…

حال تقسیم تفکر بر سه شکل والد و بالغ و کودک به ما چه کمکی برای رسیدن به وضعیت آخر می کند

با شناخت کودک درون که همچنان تفکر کودکی ما را به همراه دارد می تونیم از بسیاری مسایل رهایی یابیم

به طور مثال کودک به قضاوت اطرافیان وابسته است

و همچنان کودک درون ما همان تفکر را تا بزرگسالی با خود به یدک می کشد

ما اگر بدانیم که ترس از قضاوت دیگران از بخش کودک درون ما ناشی می شود با به رو آوردن بخش بالغ درون خود این ترس پس رانده می شود…

پس یکی از کاربردهای این سه بخش این است که از خود بپرسیم در حال حاضر کدام بخش است که در ذهن من فعال است و بر رفتار من تاثیر می گذارد…

همانطور که در مقوله هوش هیجانی شناخت هیجان ها اولین گام است در مقوله تحلیل رفتار متقابل هم شناخت این سه بخش از تفسیر ذهنی یعنی کودک بالغ و والد گام اول در تحلیل رفتار هست

در نوشته قبل اتفاقی رو از کتاب بازی ها نقل کردم

آقای اریک برن در کتاب بازی ها رفتارهایی که افراد از طریق این سه بخش انجام می دهند را نوشته و می توان از این طریق این بخش ها رو بیشتر شناخت

در این کتاب در مورد مراسم و مناسک هم نوشته که مردم به جا می آورند

امشب دو مورد از بازی ها رو اینجا می نویسم

اریک برن اسم یکی از بازی ها رو بازی تی شرت گذاشته

یک دختر خانمی تی شرتی پوشیده که پشت آن نوشته دنبالم بیا و در خیابان در حال عبور است

البته در کشور ما به دلیل وجود حجاب شما تی شرت را مانتو تصور کنید

آقا پسری به این نوشته توجه کرده و به دنبال دختر خانم می رود ، و وقتی با دختر خانم مصاحبت را آغاز می کند می بیند جلوی تی شرت نوشته برو گم شو…

این یک بازی است که تحلیل رفتاری خاص خود را دارد…

بازی دیگری که افراد در دور همی انجام می دهند…

یکی از افراد در مورد مشکل خود می گوید و نوبتی در مورد مشکل خود صحبت می کنند و نوبتی می گویند که این که چیزی نیست مشکل من خیلی بزرگ تر از مشکل توست و شروع می کنند به تشریح مشکل خود…

دکتر اریک برن این رفتارهای عمومی افراد را بازی نامیده و اون ها رو در کتابش تحلیل می کنه…

اینا رو براتون نوشتم که در مورد رفتارها و افکار، دید دیگری رو براتون باز کرده باشم….

شبتان به خوشی و آرامش

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

Transactional Analysis

تحلیل رفتار متقابل – ۳

درود بر شما همراهان عزیز

در دو نوشته قبل در خصوص نظریه تحلیل رفتار متقابل دکتر اریک برن براتون نوشتم…

در ادامه همون دو نوشته از والد بالغ و کودک براتون بیشتر می نویسم.

کتاب تحلیل رفتار متقابل دکتر اریک برن، کتاب وضعیت آخر دکتر هریس، کتاب بازی های دکتر اریک برن می تونند بیشتر کمکتون کنند

یک داستانی رو از کتاب بازی ها براتون تعریف می کنم که بیشتر با این مقوله آشناا شده و ضرورت اون رو بیشتر درک کنید…

فروشنده دو پیراهن را به خانم مشتری روی پیشخوان عرضه می کنه

خانم قیمت ها رو می پرسه

فروشنده در حالی که به پیراهن گرون اشاره می کنه می گه این گرون هست و شما از پس اون برنمیایید و قیمت پیراهن ارزون رو بیان می کنه

خانم مشتری در ذهنش خطاب به فروشنده می گه حالا بهت نشون میدم که من می تونم اون رو بخرم ، قیمت پیراهن گرون رو می پرسه و همه پس اندازش رو بابت اون پرداخت می کنه…

هدف فروشنده هم همین بود که پیراهن گرون رو بفروشه…

در ارتباط متقابل ۹ ارتباط رو خواهیم داشت….

والد والد

والد بالغ

والد کودک

یعنی والد یکی فعال هست و کودک دیگری….

بالغ والد

بالغ بالغ

بالغ کودک

کودک والد

کودک بالغ

کودک کودک

به طور مثال اگر بالغ هر دو نفر فعال باشه به خوبی با هم صحبت می کنند و مشکلی پیش نمیاد

اگر کودک هر دو نفر همزمان فعال باشه با هم بازی و شادی می کنند و لذت می برند یا ممکنه کودکانه با هم دعوا کنند

اگر هر دو والد باشند همدیگر رو تحمل نمی کنند و دعواشون می شه…

پس بهترین وضعیت بالغ هست

در داستانی که تعریف کردم قضیه بسیار پی چیده تر هست‌…

فروشنده و مشتری در ظاهر در حال صحبت بالغ بالغ هستند

اما والد فروشنده بازی در میاره و کودک مشتری رو تحریک می کنه

کودک مشتری تحریک می شه و در حالی که در ظاهر بالغانه صحبت می کنه در ذهن خودش لجبازی یک کودک رو داره

و در نهایت کودک درون مشتری تسلیم می شه و کل پس اندازش رو خرج می کنه و در واقع بالغش از پسش بر نمیاد

این یک نمونه هست که می تونه نشون بده که ما با تشخیص به موقع هر کدوم از این بخش ها در ذهنمون می تونیم در موقعیت های خاص تصمیم های درست بگیریم.

یک نظریه دیگری به نام طرحواره در حال حاضر وجود داره و جدید هست که آقای دکتر یانگ ارائه کرده که اون هم می تونه ما رو کمک کنه که طرحواره های ذهنیمون رو بشناسیم و در مواقع مختلف برای رفتار، تصمیم بهتری بگیریم..

اگر سوالی هست در خدمتم

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

meeting

قوانین پایه برای برگزاری موثر جلسات

  1. سر جلسه به موقع حاضر شویم و جلسه را سر وقت آغاز کنیم و سر وقت پایان دهیم.
  2. تلفن‏های همراه خود را در حالت سکوت قرار دهیم و در صورت وجود تماس ضروری، آن را بیرون از اتاق جلسه پاسخ دهیم.
  3. در مورد موضوع جلسه از پیش مطالعه لازم را انجام دهیم.
  4. با رفتار مثبت و چهره بشاش در جلسه حضور به هم رسانیم.
  5. به موضوع بپردازیم، دستور جلسه را دنبال کنیم و از صحبت‏های حاشیه‏ای دوری کنیم.
  6. هربار یک نفر صحبت کند ، برای صحبت کردن نوبت را رعایت کنیم و با مدیر جلسه هماهنگ باشیم.
  7. برای درک بهتر گوش فرا دهیم و حرف کسی را قطع نکنیم تا از ایجاد تناقض پیش‏گیری کنیم.
  8. اجازه دهیم که توفان فکری ایجاد گردد و بدون ترس و بدون تلافی کردن سخن بگوییم.
  9. توجه داشته باشیم که نظرات متفاوتی وجود دارد و به نقطه نظرات دیگران احترام بگزاریم.
  10. در صورتی که مطلبی را متوجه نشدیم سوال کنیم.
  11. نکات مورد نظر را برای خود یادداشت کنیم.
  12. با شرکت کنندگان در جلسه با احترام صحبت کنیم و به موضوع حمله کنیم نه به افراد.
  13. در مورد نظرات ارایه شده با رعایت خونسردی و صبوری مذاکره کنیم.
  14. به یک تصمیم نهایی دست پیدا کنیم هرچند که تمام خواسته‏های ما را دربرنگرفته باشد اما بیشتر نیازهای ما را پوشش دهد.
  15. در انتهای جلسه ، مطالب باقی‏مانده برای جلسات بعد را مرور کنیم.
  16. در پایان جلسه ، مطالب را جمع‏بندی کرده و با مدیر جلسه چک کنیم.
meeting

Ten ground rules for more effective meetings

 

“If you had to identify, in one word, the reason why the human race has not achieved, and never will achieve, its full potential, that word would be ‘meetings.” ― Dave Barry

Blog-post by Joel Dobbs,

ECF Council

, Fri, 07/19/2013 – 21:00

meeting
Meeting

Economist and political philosopher Thomas Sowell once said that people who enjoy meetings should not be put in charge of anything. Most of us who have spent our careers in organizations both large and small would probably agree.  Meetings are an important component of organizational life and are necessary for the coordination of activities, sharing of information, and making decisions. But meetings can also be a colossal waste of time.

Agreeing to meeting norms or “ground rules” in advance can help to make meetings more productive, shorter, and less frustrating.   Here are ten ground rules that have worked for me in the past and may work for you as well.

  1.     Begin and end on time.Nothing is more frustrating than attending a meeting that begins 10, 15 or even 20 minutes late either because someone wants to use the time to socialize or discuss something irrelevant or because key players arrive late.  Start the meeting at the appointed time regardless of who is present.  Latecomers will get the message.  Stop at the appointed time.  Time boxing meetings is a great way to keep people on task.
  2.    Stay on subject and follow the agenda.First, have an agenda and be clear about the meeting’s purpose.  Then stick to it.  If you are running the meeting you may have to play the role of sergeant-at-arms to keep people on track.  Focus on driving towards the meeting’s stated purpose.
  3. One person speaks at a time.  I once worked for a company that had respect as one of our core values.  One of the rules for meetings was that only one person could speak at a time.  Interrupting or talking over others was considered a sign of disrespect and was seriously frowned upon.
  4. Listen to understand, not to contradict.  One of the late Steven Covey’s Seven Habits was “Seek first to understand, then to be understood.”  Too often, especially in highly competitive cultures, contradiction and arguing can be viewed as signs of leadership.  They are not.
  5. Respect the views of others.  You can respect another person’s point of view without agreeing with them.  Cable news and talk radio too often promote the idea that anyone who disagrees with you is your enemy.  Nothing could be further from the truth. Negative and rude reactions to alternative points of view is more a reflection of your own insecurity and ignorance than the ignorance of the other person.
  6. Check your understanding by asking questions.  Encourage people to ask clarifying questions rather than making assumptions about things they don’t understand. If you are leading the meeting, model this behavior for othersQuestions should be clear, to the point and asked respectfully.
  7. Constructive, honest debate is desirable.  The objective of most meetings is not quick and unanimous agreement but getting something accomplished, a decision made or a problem solved.  This may require having a frank, open and honest debate.  Groups that shy away from tough discussions are almost always ineffective, regardless of the task at hand.
  8. Silence is agreement.  In the traditional wedding ceremonies of years ago the ceremony ended with the person performing the wedding asking if anyone knew why this couple should not be joined in marriage followed by the command, “Speak now or forever hold your peace.” This should be a ground rule for all meetings.  If you have an objection, speak up.  Otherwise, forever hold your peace.
  9.    Attack problems, not people.  Stay focused on and debate issues, problems and solutions, not people.  Bringing an individual into the conversation personalizes the discussion, puts people on the defensive, and guarantees that a lot of time and energy will be wasted, not to mention hurt feelings.
  10. Finally, to quote Sir Mick of Stone: “You can’t always get what you want, but if you try sometimes you just might find you get what you need.” Meetings may still take a lot of your time and you may still find some of them to be frustrating, but by applying some simple ground rules you may find that in the end you get what you need.

Suggested Sample Ground Rules for Meeting Operation Each committee should develop/review a list of ground rules at the beginning of each year. The list below provides sample ground rules that various committees have used. Your committee may wish to incorporate some of these or develop new ones. • Start / end our meetings on time • Members will read materials, minutes etc. and be prepared to discuss at meetings. • Stay on task; no side conversations • Listen to others and don’t interrupt. • We will follow an agenda • Operate on consensus – seek general agreements all can “live with.” • Make decisions based on clear information. • Bring closure to decisions • Identify actions that result from decisions • Committee members will support committee recommendations • Agree on what information goes “out” and what stays in the group. • Accept the fact that there will be differences of opinion. • Show mutual respect • We will honor brainstorming without being attached to our own viewpoint. • We will keep our own notes of the meetings • Use Meeting Summaries (Includes Agenda Items & Minutes) • Check egos at the door. • Attack the problem, not the person- “no blame game” • Share time so that all can participate • People will speak when recognized. • Be free to speak minds without fear or reprisal. • Don’t attribute ideas to individuals. • Identify pending issues and agreements at end of meeting

انسان در جستجوی معنا

انسان در جستجوی معنا (انگلیسی: Man’s Search for Meaning) اثر ویکتور فرانکل، روان‌پزشک، عصب‌شناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب در بر دارندهٔ خاطرات فرانکل از وضعیت خود و سایر قربانیان اردوگاه‌های کار اجباریآلمان در خلال جنگ دوم جهانی است. فرانکل در این کتاب به عنوان یک (روان‌شناسی اگزیستانسیالیتی) روان‌شناس اگزیستانسیالیت به اهمیت جستجوی معنا برای زندگی، در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌پردازد و ضمن روایت خاطراتش از اردوگاه‌های کار اجباری، تلاش می‌کند که نگرش جدیدش را در روان‌شناسی (لوگوتراپی) تبیین کند.

بیش از ۹ میلیون نسخه از این کتاب تأثیرگذار تا زمان مرگ ویکتور فرانکل در سال ۱۹۹۷ در آمریکا فروخته شد، به ۲۴ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد و ۷۳ بار تجدید چاپ شد.

این کتاب با ترجمه مشترک دکتر نهضت صالحیان و مهین میلانی توسط انتشارات درسا چاپ شده است.

این کتاب را می توانید از همین سایت از اینجا دانلود کنید.

دیدگاه‌ها
فرانکل اگزیستانسیالیست (پیروان اصالت وجود، هستی‌گرا) بود. او واژه «هستی نژندی» را در مورد اختلال عاطفی ابداع کرد و اختلال عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی می‌دانست. به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است: ۱ـ غریزه‌ها ۲ـ خوی‌ها و عادت‌ها ۳ـ محیط . در زمینهٔ نظریه شخصیت، فرانکل معتقد است، در آدمی انگیزه‌ای بنیادی وجود دارد و آن «ارادهٔ معطوف به معنا» است.
مکتب روان‌شناسی لوگوتراپی یا معنا درمانی که ویکتور فرانکل بنا نهاد امروز یکی از مکاتب مطرح روان‌شناسی در جهان است.

highly-effective-people

هفت عادت مردمان موثر

 

کتاب هفت عادت مردمان موثر که اولین بار با نام انگلیسی The Seven Habits of Highly Effective People در سال ۱۹۸۹ توسط استفن آر کاوی نوشته شده، کتابی است بسیار مشهور در مورد مهارت‌های زندگی. این کتاب تا به حال به ۳۸ زبان ترجمه شده و ۱۵ میلیون نسخه از آن در تمام دنیا به فروش رفته است. کاوی در این کتاب با معرفی هفت عادت و آموزش قدم به قدم آن‌ها، چیزی که زندگی در شمال نام می‌برد را معرفی کرده و اخلاق منجر به موفقیت را آموزش می‌دهد.

این کتاب توسط گیتی خوشدل به فارسی ترجمه شده است.
Stephen R. Covey در کتاب “۷ عادت مردمان موثر” رویکردی جامع، یکپارچه و مبتنی بر اصول برای حل مشکلات شخصی و حرفه‌ای، ارائه می‌دهد.
Covey با ارائه بینش‌ها و حکایات ارزشمند، یک مسیر گام به گام برای زندگی با انصاف، صداقت، خدمت و کرامت انسانی را آشکار می‌سازد.
اصولی که به ما امنیتی برای تطابق با تغییر و دانش و قدرتی برای بهره‌بردن از فرصت‌هایی که تغییر ایجاد می‌کند، می‌بخشد.

این کتاب به روشنی نشان میدهد که موثر بودن خواه در زندگی شخصی خودمان و خواه در زندگی دیگران محصول ”منش“ (“character” ) ماست,نه ثمره قواعد و فنونی برای اداره یا کنترل کردن دیگران. از طریق این “هفت عادت “ می توانیم عناصر اساسی موثر بودن را در دراز مدت بیاموزیم و درونی سازیم. این “هفت عادت” برنامه ایی برای ایجاد تغییری بنیادی و پایدار و مادام العمر است‘ مشروط بر اینکه آنها را بدقت بیاموزیم و نیز به دیگران تعلیم دهیم و از همه مهمتر اینکه متعهد شویم آنها را هرروز در زندگی روز مره بکار ببریم. بعبارت دیگر با آنها زندگی کنیم و بخشی از وجود مان شوند.

هفت عادت مردمان موثر، برگرفته از کتاب استفان کاوی، به قرار زیرند:

۱.       عامل بودن؛

۲.       شروع از پایان درذهن؛

۳.       نخست به اولین ها پرداختن؛

۴.       برنده – برنده اندیشیدن؛

۵.       اول فهمیدن و سپس فهماندن؛

۶.       هم افزایی (سینرژی)؛

۷.       اره تیزکردن (پیشرفت مستمر و فرایندهای پیشرفت).