قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

گزارش نشست به تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۸۶ به دبیری فروغ و کمک دبیری آرزو

نشست این هفته گروه نیک اندیشان یا موضوع عشق، سکس و ازدواج برگزار شد. زمان شروع و همراهان حاضر :
نشست در ساعت ۴:۳۰ رسمی شد و همراهان سیاوش، حمید، بهاره ( مهمان)، سمیه، سینا، فریبرز، ساسان، فرشاد، فائزه، آرزو، فروغ، ناهید، سعید و سیاوش حضور داشتند.امیر و هدی با تاخیر به همراهان پیوستند.
در ابتدا آیین نشست توسط همراهان مرور شد.

سینا، آرزو، حمید و ساسان به ترتیب چند دقیقه وقت گرفتند که هر کدام در نوبت خود نکاتشان را بیان کردند.

سینا پیشنهاد گردش در پارک چیتگر را برای جمعه مطرح کرد.
آرزو در مورد اینکه مدیران و معاونان باشگاه ها فعالیت های هر باشگاه را با دو نفر از اعضای شورا (حمید و بردیا) هماهنگ می کنند صحبت کرد و همچنین خبر برگزاری اولین همایش فصلی در جمعه آینده را به اطلاع همراهان رساند.
حمید و ساسان هم هر کدام موارد اجرایی ای که مد نظر شورای مرکزی قرار داشت رامطرح کردند.

معرفی کتاب نمایشنامه “مرغ دریایی” توسط : سعید
کتاب این هفته به نوشته ای از آنتوان چخوف یکی از بزرگان ادبیات روس اختصاص داشت. آنتوان چخوف از مشاهیر ادبیات روسیه، بی شک یکی از پدران داستان کوتاه بود. او به شدت به نوشتن و نوشتن و نوشتن برای تبدیل شدن به یک نویسنده ی خوب اعتقاد داشت و برای همین تعداد داستان های کوتاهی که نوشته است، بسیار زیاد است. کتاب “مرغ دریایی” و “باغ آلبالو” از بهترین نمایشنامه های او به حساب می آیند که تا به حال در سراسر دنیای اجرا های فراوانی داشته اند.

محتوای نمایشنامه “مرغ دریایی” از دو جنبه قابل بررسی است:
۱.هنر چیست؟
نویسنده در کتاب کوشیده دغدغه ی اصلی که یک نویسنده ( در دو نقش “تریگورین” و”ترپلف” ) در باب نوشتن و کلا دغدغه های هنر مندان را در کتاب خود به تصویر کشیده است.در طول کتاب هدف هنر از دیدگاه دو هنرمند یعنی ترپلف و تریگورین بیان می شود.ترپلف بر این باور است که هنرمند باید به هنر به عنوان دست مایه ای برای به تصویر کشیدن رویاهای خود بنگرد و به عقیده ی تریگورین هنر وسیله ای است برای بیان آنچه که یک ملت و کشور می خواهند و به نوعی صدای فریاد جامعه است.

۲.عشق یک جانبه
در تمام داستان شخصیت هایی را می بینیم که به عشق هایی یک طرفه پایبند شده اند.هر کس فردی را دوست دارد و ان فرد نیز کس دل در گرو کس دیگری دارد و این سیکل غمبار همین طور در میان نقش های نمایشنامه ادامه دارد.
نکته ی جالب متن این است که هر گاه که کسی می خواهد این عشق یک طرفه ی خود را بیان کند طرف دیگر ماجرا با استفاده از جمله هایی مثل “هیس الان بقیه میان” و یا “خوب بریم دیگه وقت موندن نیست” سعی می کنند ابراز علاقه ی طرف مقابل را ناکام باقی بگذارند.
کتاب هر چه جلوتر میاید بیشتر و بیشتر وضعیت اسفبار این عاشقان یک طرفه را به تصویر می کشد و در پایان کتاب وضعیت آشفته و زندگی تباه شده ی آن ها را می بینیم. ترپلف در پایان قصه شخصیتی می شود که بسیار مشهور شده و تمام روزنامه ها از او حرف می زنند اما همچنان درد دوری از نینا را به دوش می کشد و در انتهای کتاب از این درد خود کشی می کند. ماشا که دیوانه وار عاشق ترپلف بوده و به او نرسیده است نهایتا ازدواج می کند تا عشق را فراموش کند اما همچنان هنگامی که در کار های خانه به ترپلف کمک می کند؛ عاشقانه به او می نگرد و از اینکه سه روز تمام است بچه اش را ندیده اصلا نگران نیست و زندگی خانوادگیش کاملا از هم پاشیده است. نینا حالا یک هنر پیشه ی مشهور شده ولی به خاطر عشق ناکامش به تریگورین روز هایش را با تجار به شب می رساند.

گوینده سخن زیبا : سعید
برای سخن زیبای این هفته که بر عهده سعید بود نمایشنامه خوانی داشتیم و بخشی از نمایشنامه ی “مرغ دریایی” توسط سعید، ناهید، سیاوش و آرزو به زیبایی اجرا شد. که بخشی از متن این نمایشنامه این گونه است:

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

تریگورین- وقتی یک نفر شب و روز جز به ماه به هیچ چیز دیگر فکر نکند، کم کم یک خیال ثابت، خیال ماه، تمام زندگیش را در بر می گیرد. من هم برای خودم یک ماه دارم، شب و روز گرفتار یک فکر ثابتم: این که باید بنویسم، باید بنویسم، باید… هنوز یک داستان را تمام نکرده، دومی را شروع می کنم، بعد سومی را، چهارمی را، بدون وقفه می نویسم. با عجله پست می کنم، باز می نویسم، نمی توانم طور دیگری بنویسم. از شما می پرسم کجای این زندگی عالی و درخشان است؟ زندگی پوچی است! الان با شما هستم، به هیجان آمده ام. با این همه هر لحظه به یاد می آورم که داستانم نا تمام مانده و منتظر من است. این جا ابری می بینم که مانند یک پیانوی باز و بزرگ است. حرف بزنم، بوی گل آفتابگردان می آید. به سرعت یادداشت بر می دارم: بوی تند و نفرت انگیز، رنگ یک بیوه زن. می بایستی این ها را در توصیف یک غروب تابستان بیاورم. هر جمله ی شما یا خودم را، هر کلمه اش را کش می روم، آن ها را با عجله به گنجینه ی ادبی مغزم می سپارم، روزی ممکن است به درد بخورند. وقتی کارم را تمام کردم، به سرعت به تئاتر یا به ماهیگیری می روم. تنها به خاطر اینکه استراحت کنم، خودم را فراموش می کنم؛ ولی نه، یک موضوع جدید مثل گلوله ی آهنی به مغزم می خزد، دوباره به سمت میز تحریر می کشاندم. باید باز با شتاب بنویسم، بنویسم و همیشه این طور است! همیشه! از دست خودم راحتی ندارم. حس می کنم دارم تمام زندگیم را نابود می کنم. به خاطر عسلی که بیهوده در خلا به دیگری می دهم، گرده های بهترین گل های زندگیم را می گیرم، گلها را پر پر می کنم، از ریشه می کنم.

نکات قابل ذکر :
بعد از پذیرایی به مدت ۲۵ دقیقه در ابتدا آیین گفت و شنود توسط همراهان خوانده شد و سپس گفته های زیر بیان شد.

گفت و شنود آزاد با موضوع : عشق، سکس و ازدواج
– اشو: از سکس می توان به عشق رسید.

– بهترین نوع عشق یک رابطه ی معمولی است که احساس وظیفه و مسئولیت بعدا در آن ایجاد می شود.

– با وجود عشق دو نفر نمی توانند در کنار هم زندگی کنند به خاطر این که این دوست داشتن مفرط با تعادلی که در کیهان وجود دارد یکی نیست و در کیهان هر چیز که متعادل نباشد نا پایدار است.

– در تعریف سکس باید گفت که هر عمل جنسی کوچک سکس محسوب می شود. از کوچکترین لمس و تماس مثل گرفتن دست تا…

– سکس می تواند فقط از روی غریزه باشد و عشقی در میان نباشد. عشق هم حتی می تواند بدون سکس باشد. وقتی عشق بسیار شدید باشد، دو نفر نمی توانند به سکس فکر کنند و در نهایت ازدواج به هر دوی اینها با هم نیاز دارد.

– دوست داشتن از عشق برتر است؛ زیرا موجب سلامت ذهنی بیشتری می شود.

-عشق موجب ایجاد خود خواهی می شود و احساس مالکیت ایجاد می کند.

– این سه مقوله ی “سکس”،”عشق” و “ازدواج” چندان ربطی به هم ندارند و تنها نقاط مشترک کمی با هم دارند.

 

– اگر قرار باشد هر لمسی را سکس بدانیم پس همه ی ما هم جنس باز هم تعریف می شویم؟!

– بعد از شناخت عمیق، عشق ایجاد می شود که در این حالت عشق از دوست داشتن برتر است. در این نوع عشق مالکیت وجود ندارد.

-منظور از لغت “وصال” در ادبیات ما همان “سکس” است.

– بسیاری از انسان های عاشق اصلا نمی توانند به سکس فکر کنند. این تعریف از سکس (وصال) تعریف درستی نیست؛ به طور مثال منظور مولانا از وصال به شمس، سکس با او نبوده.

-عشق مانند جرقه ای است که در خرمنی می افتد و کسی که عاشق می شود تنها قابل به درک آن است و تنها عاشق است که اثرات عشق را بر زندگی خود درک خواهد کرد.

-وقتی معشوق اومد توی خونه ت قرمه سبزی درست کرد، فاتحه ی عشق خوندست.

– بحث پیرامون مسائلی که انسان می بایست تنها آنها را احساس کند، بحث خوبی نمی شود. هر گونه تعاریف و نظریات تئوریک پیرامون اموری که از دل و جان بر می آیند و تنها بدین وسیله می توان آنها را دریافت، پایه ی محکم و استواری ندارد.

زمان پایان نشست :
ساعت ۶:۴۵ با یک ربع تمدید وقت نشست به پایان رسید.

برنامه نشست آینده :

هفته آینده نشست به مرحوم قیصر امین پور و آثار و اشعار او اختصاص خواهد داشت.
روحش شاد

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

58 + = 65