قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۲۴ بهمن ۱۳۸۵گفت و شنود پی در پی با حضور موسی تقی زاده پیرامون موضوع خودسازیآرزو

گزارش نشست ۲۴ بهمن ۱۳۸۵ با موضوع خودسازی

«شناخت خویشتن خویش، گذر از جهل به سوی دانایی، همراه با رعایت نظم و انضباط در تفکر و رفتار انسانی، به نیروی خرد و خردورزی، نقد و نقادی توأم با آزادگی و عشق آفرینی، سرانجام رهایی از هرگونه سلطه پذیری»

جمله ای از موسی تقی زاده که به پیشنهاد بردیا موضوع ۸ گفتگوی پی در پی از نشستهای هفتگی  نیک اندیشان را به خود اختصاص داد. این گزارش، شرحی بر نشست هشتم، از این گفتگوهاست که در روز سه شنبه ۲۴ ام بهمن سال ۸۵ با دعوت از خود موسی  برگزار شد. در این روز زمستانی سمیه، حمید، سینا، موسی تقی زاده(مهمان)، آقای سید زاده(مهمان)، آرزو، بردیا، شهاب، فریبرز، اعظم، ساسان، عماد، پویان، فروغ، پویا، سعیده، فاطمه، سعید(اقای محمدی)، سیاوش، معصومه، باران و شیوا دور هم جمع شدیم تا پیرامون موضوع خودسازی گفتگو کنیم و گفتار موسی را در این باره بشنویم. آرزو، دبیر نشست بود و ساسان مسئول معرفی کتاب وخواندن سخن زیبا.

دوستان از ساعت ۴:۴۰ ب.ظ کم کم در محل حاضر شدند و در حین احوالپرسی به کمک هم صندلی ها را به چیدمان دایره ای درآوردیم تا ساعت ۵:۲۵ که نشست به طور رسمی آغاز شد ولی سعید، سیاوش، معصومه، باران و شیوا  هم بعد از آن ساعت به جمع ما پیوستند و پویان و سیاوش هم با اجازه دبیر زودتر نشست را ترک کردند. توافقات ۴گانه که در قالب آئین نشست تدوین شده اند (۱- موبایلهای خود را روی گزینه بی صدا تنظیم می کنیم ۲- طبق آئین کل گروه سیگار کشیدن در حضور همراهان دیگر ممنوع می باشد ۳- در صورتی که بخواهیم برای دیگر همراهان درباره موضوعی خاص صحبت کنیم از دبیر نشست درخواست وقت می کنیم ۴ – در هنگام خوانده شدن سخن زیبا یا معرفی کتاب، نگاه و گوش خود را متوجه معرفی کننده کتاب یا خواننده سخن زیبا می کنیم و از گفتگوهای دو نفره می پرهیزیم)  توسط دبیر برای دوستان بازگو شد و اعظم، پویا، آرزو و سینا برای صحبتهای چند دقیقه ای درخواست وقت کردند. که به ترتیب درباره ی برگزاری جشن سپندار مذگان به جای ولنتاین، تغییر روز برگزاری نشستهای هفتگی از سه شنبه به یکشنبه، دعوت به همراهی و همیاری جمعی در کلوب نیک اندیشان صحبت کردند. سینا بعد از برنامه ی ساسان صحبت کرد.

ساسان قصد داشت نیم ساعتی را که برای معرفی کتاب و خواندن سخن زیبا در اختیار داشت را به انجام کار جدیدی اختصاص دهد. او با ارائه آمار ساده ای اظهار کرد که به جای  معرفی کتاب و خواندن سخن زیبا از این به بعد به انجام فعالیتهایی موازی و در جهت موضوع بحث بپردازیم تا یکایک همراهان برداشت بهتری از نشست داشته باشند و کسانیکه در نشست حاضر نشده اند واقعاً احساس کنند که چیزی را از دست داده اند و  پیشنهادهای دیگری ارائه داد که از نظر علایق به سه گروه تقسیم شویم و فعالیتی شبیه به یک مسابقه کتابخوانی با نظارت سه کارشناس داشته باشیم، یا اینکه می توانیم سرگذشت افراد موفق را در نشستها به جای سخن زیبا بررسی کنیم. البته سینا از ساسان خواست که برای حفظ روال همیشگی نشستها و  نیاز به بررسی بیشتر پیشنهاد وی از نظر میزان وقت گیری آن، و نیز به خاطر اجرایی بودن مسأله، صحبت و تصمیم گیری درباره پیشنهاد وی به آینده موکول شود.
در ادامه ساسان به طور خلاصه به معرفی کتاب «دنیای پیچیده درون و دنیای بیرون» نوشته ژان شارتیه پرداخت: «شخصیت از واژه persona  گرفته شده که به معنای نقاب است و مشخصه هر فرد نقابی است که به صورت می زده است و خصوصیاتی است که افراد را از هم جدا می کند. این کتاب که حاوی تستهای شخصیت زیادی است که به نوعی نشان دهنده شخصیت آدمهاست نیز می تواند در نشستهای هفتگی مورد استفاده قرار گیرد و می توان از تستهایی از این دست نیز کمک بگیریم.» در ادامه ساسان از همه همراهان خواست که خلاقیت را فراموش نکنند و مسئولیتها را صرف رفع تکلیف به عهده نگیرند. بی تفاوت نباشند و کاری را انجام دهند که شایسته نام نیک اندیش باشد، کاری متفاوت از کاری که همه انجام می دهند.
در ادامه سینا از زمانی که در اختیار داشت استفاده کرد و در مورد رشد و شکوفایی گروه در چند ماه اخیر صحبت کرد و ضمن معرفی باشگاهها و فعالیتهای آنها، توضیح داد که ما در مسیر جلورفتن و پیشرفت گروه باشگاهها را هم توسعه می دهیم و آئین نامه را هم تدوین می کنیم و هیچ یک را برای پیشرفت دیگری متوقف نمی کنیم. از ساسان برای ارائه پیشنهادش تشکر کرد و ساسان و فاطمه را به عنوان مشاورین گروه به همراهان معرفی کرد تا از وجود آنها در شورا بهره گرفته شود. پیشنهاد بردیا را مطرح کرد که هر یک از همراهان قدیمی یکی از همراهان جدید را همراهی کند تا باعث شود که همگی ساختار گروه را بهتر درک کنیم. دعوت به شورا و تبادل نظر با سه نفر از همراهانی که در ماه بالاترین امتیاز را کسب کرده اند نیز از  دیگر برنامه های جدید گروه بود. پیشنهاد دیگر اینکه کتابی را در اول ماه معرفی کنیم و در طول ماه بخوانیم و در آخر ماه همگی بررسی اش کنیم. در ادامه موسی دو کتاب به بردیا و آقای سید زاده هدیه کرد و دو کتاب هم از طرف گروه به فریبرز (به مناسبت جشن تولدش) و شیوا (به خاطر اینکه بالاترین امتیاز دی ماه را کسب کرده بود) هدیه داده شد، که به خواست موسی از طرف دبیر به آنها داده شد.

۲۰ دقیقه استراحت کردیم، با شیرینی و آبمیوه ای که از قبل تهیه شده بود از خودمان پذیرایی کردیم، به گفتگوهای دوستانه پرداختیم و در ساعت ۶:۱۵ مجدداً نشست را پی گرفتیم. توافق گفت و شنود توسط دبیر بیان شد (۱- برای صحبت کردن با بالا بردن دست از دبیر اجازه می گیریم ۲- صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم ۳- پرسشهای خود را در نوبت خود بیان می کنیم ۴- به اندیشه دیگران احترام می گذاریم و اندیشه خود را در نوبت خود بیان می کنیم ۵- اندیشه مان را برای جمع مطرح می کنیم و شخص خاصی را مخاطب قرار نمی دهیم و نگاه خود را بین همراهان تقسیم می کنیم ۶- شنیدن را تمرین می کنیم و تحمل خود را افزایش می دهیم ۷- بر اندیشه خود اصرار نمی کنیم ۸- در مواقع ضروری مثلاً موقع خارج شدن بحث از موضوع یا هشیار نبودن دبیر، با بالا بردن دست و باز و بسته کردن انگشتان به دبیر تذکر می دهیم ۹- همگی مسئولیم که این موارد را به عنوان یک همراه گروه نیک اندیشان به یکدیگر یادآوری کنیم) و بحث با موضوع خودسازی با محور قرار دادن موسی و پرسش های سایر همراهان از وی و نظارت دبیر آغاز شد.

موسی خود را مستمع آزاد دانست و با بیان داستان سلیمان و مورچه از قرآن، ابراز مباهات کرد از اینکه در جمع ما نوجوانانی قرار گرفته، که با جدیت و صمیمیت دور هم جمع شده ایم. «انتظام و انضباط باید به گونه ای باشد که آنچه که در پندار ماست در کردار و رفتار ما نمود پیدا کند نه در گفتارمان. زیرا پندار و گفتار هر دو در حیطه ی تصرف ما نیست، بر پندارمان تصرفی نداریم و گفتار را برای نشان دادن خود به دیگران به کار می گیریم، تنها کردار ماست که در دست ماست. نه با پندار و نه با گفتار کار داشته باشیم، به کردارمان بپردازیم و بها دهیم.»
«هیچ تغییری روی نمی دهد مگر اینکه خودمان رابشناسیم، تاریخ مملکتمان را بدانیم، چون ما فرزندان همان انسانها هستیم. اینکه چرا ناصرالدین شاه خواستار صدر اعظمی بوده که فرق کلم و استکهلم را نفهمد. بدانیم که چرا چنین طرز تفکری داشته اند. خودمان مسئول خدمان هستیم.»
«کتاب انسان در جستجوی معنا را بخوانید و تجزیه و تحلیل کنید.»
« اندیشه و تعالی همیشه روی شک و تردید بوده و هست پس به راحتی نپذیریم و قبول نکنیم. اگر گالیله، گالیله شد و اگر انیشتین ماندگار شد همه به خاطر شک بود. حتی به شخصیت خودتان هم شک کنید تا ساخته شوید. با خودمان صمیمی باشیم.»
«مولوی : آویختم اندیشه را که اندیشه هشیاری دهد        ز اندیشه بیزاری کنم، ز اندیشه ها افسرده ام»
«من معلم متعلم هستم و به گفته ی ماکسیم گورکی، من پل واژگون شما هستم. معلم، کسی است که همیشه شاگرد باشد.»
موسی از آقای سیدزاده به خاطر حرکت مثبتی که انجام داده اند و این محفل امن و آرام را در اختیار ما قرار داده اند، تشکر و قدردانی کرد و ایشان را خادم فرهنگ و دوستدار علم و دانش نامید.
«تعاطی از عطا کردن می آید، و یک فعل دو نفره است یعنی به هم عطا کردن و به هم بخشیدن فکر و اندیشه و دانش. این که ما الان در یک جمع نشسته ایم در حال تعاطی هستیم، و این بده بستان فیزیکی و مادی نیست، عقل و خرد و اندیشه را به هم عطا می کنیم توأم با مسئولیت.»
«شجاعت، جسارت، شهامت و گستاخی در خودمان ایجاد کنیم، اینها بد که نیست، خیلی هم خوبند. حجب و حیا و شرم در اینجا معی ندارد»
«سنکا : در زندگی باید هنرمند بود و هنر زندگی کردن را آموخت، بالاتر از آن باید هنر مردن را هم آموخت.»
«هان!تا سر رشته ی خرد گم نکنی // خود را ز برای نیک و بد گم نکنی // رهرو تویی، راه تویی، منزل تو // زنهار که راه خود به خود گم نکنی» (خودمان باشیم)

پرسش از موسی : چرا گفتید که به پندار و گفتار کاری نداشته باشیم و به کردار بپردازیم، در صورتیکه افکار زرتشت و روانشناسی جدید این را نمی گوید؟ با توجه به این جمله که: «مواظب پندارت باش چون آن به گفتار تبدیل خواهد شد، مواظب گفتارت باش چون آن به کردار تبدیل خواهد شد، مواظب کردارت باش چون آن به عادات تبدیل خواهد شد، مواظب عاداتت باش چون آن به شخصیت تو تبدیل خواهد شد، مواظب شخصیتت باش چون آن سرنوشت تو خواهد بود.» سرنوشت ما را پندار ما مشخص خواهد کرد. گفتار و کردار ما از پندارمان متولد می شوند. من فعالیت خود به خودی مغز را هم رد نمی کنم ولی محوری بودن پندار چیزی نیست که قابل نفی باشد.

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پاسخ : بودا، زرتشت و کنفسیوس هر سه در این مورد هم عقیده بوده اند اما چه از نظر روانشناسی و چه از نظر علمی و چه از نظر فلسفی اخیراً ثابت شده که پندار قابل درک نیست و در دسترس نیست، گفتار هم همین طور، باد هواست ولی عمل قابل لمس و قابل استدلال است. در گذشته هم سقراط می گوید: خودت، خودت را بشناس و خودسازی کن. پیامبر اسلام می گوید: کسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته است. حکیم سنایی می گوید: چون گوهر خویش را ندانستی، مر خالق خویش کجا دانی.
اما چون ما پندار را نمی شناسیم، و پندار در ردیف روح است و بعد ندارد پس فقط عمل را در دسترس داریم. اگزیستانسیالیست و مکاتب جدید دیگر همه اش در مورد عمل است.
«از قرآن : آیا شما فکر می کنید که موجود کوچکی هستید در حالیکه دنیا در شما مشتمل است، شما دنیا را خواهید شناخت» ولی همین انسان که کهکشان را می شناسد، هنوز نتوانسته است که خود را بشناسد.

«من وارث گذشتگان، شریک حال و اکنون و خالق آیندگان هستم و چیزی از خود ندارم و شاگردم»

پرسش از موسی : با خواندن جمله شما انسانی در نظر می آید که به جهل خود واقف شده و با شناخت خویشتن خویشش پا در مسیر زندگی می گذارد که از جهلش به سوی دانایی حرکت کند ولی تکلیف ما در مورد جاهلی که به جهلش واقف نیست و نمی داند که در نادانی به سر می برد، چیست؟

پاسخ : من نمی توانم به تو بگویم جاهلی، تو خودت باید این را بفهمی. افلاطون می گوید: «هیچ کس بیشتر از خود انسان، نسبت به نفس خود کور نیست.» و اینکه: «محبوبتر از نفس ما نسبت به ما کسی نیست.» نفس به قدری عزیز است که کسی حق ندارد به کسی برچسب نادانی بزند جز خود شخص.
خود را زیاد در آینه ببینیم ولی ظواهر را رها کنیم و درون خود را ببینیم. معشوق به عاشق خود می گوید: تو مرا به خاطر چهره گلگون و چشمان خمار پرفسون دوست مدار. چه می ترسم دوران اینها سپری گردد و عشق تو به سر آید.
بدون علت یکدیگر را دوست بداریم و یاد بگیریم و تمرین کنیم که خودمان را هم بدون علت دوست داشته باشیم. چون اگر به دنبال علت برویم به هیچ جا نمی رسیم. یافتن این چرایی جدا از چرایی علمی و نیچه ای است. زیرا ورق زدن تاریخ جدا و متفاوت از ورق زدن ذات خودمان است.
« ما نخواهیم فهمید که هیچ چیز نمی دانیم و این تنها چیزیست که نمی توانیم بفهمیم.»
ملک الشعرای بهار می گوید: «علمها را کرانه پیدا نیست // آن که علم تمام داند، کیست // علمها گر چه پیچ در پیچ است // علم ما پیش جهل ما هیچ است»
یکی از جنبه های تعاطی این است که تعاطی شخصیت ها را می کوبد و همه را هم کفه می کند پس دیگر سن مطرح نیست.

پرسش از موسی : چطور به نادانی که نمی داند نادان است و در جهل مرکب خود باقی است، برخورد کنیم و چه باید در مورد او بکنیم؟
پاسخ : این آدم را باید کنار گذاشت و رها کرد.
جهل خود یک عامل است که انسان را به تلاش و فعالیت وامی دارد و هر کدام از ما که این حرکت را آغاز می کنیم به حد ظرفیت خودمان از جهل به سوی دانایی این حرکت و سیر را انجام می دهیم. و هیچ یک از ما به نقطه پایان که همانا کشف رمز خلقت است نمی رسیم پس در نهایت جاهل باقی می مانیم و همه ادیان و پیامبران هم برای همین آمده اند که این جهل را کاهش دهند.
ولی با نفهم در نیفتید زیرا هرز می روید، خیلی مشکل است و کاری نمی توانید بکنید و تجربه پیشینیان هم همین را می گوید که کار بی فایده ایست.

بی نظمی، ندانستن فرهنگ استفاده از وسایل (مثل موبایل یا بوق ماشین) اینها جهالت هستند. کسی که کتابی را می خواند و نوت برداری نمی کند،این جهل است. جهل عمل است.

امکان ندارد که انسان صددر صد به خویشتن خویش آگاهی یابد و خود را بشناسد، زیرا انسان در حصار مکان و زمان محدود است و به گذشته و قبل از تولدش دسترسی ندارد و از کودکی و دوران رشدش اطلاع ندارد.

عشق و زیبایی و آزادی و انسانیت را نمی توان معنا کرد. همین که کسی را می بینی و انگار مدتهاست او را می شناسی، این خود عشق است.
قدرت عشق بنازم که به یک تیر نگاه       جان شیرین بفروشند دو بیگانه به هم

پرسش از موسی : چرا افرادی که به دانایی رسیده اند، دوست دارند ما همه چیز را از صفر شروع کنیم؟ چرا شما که به گفته خودتان از بالای قله همه چیز را می بینید به ما که این پایینیم، نمی گویید؟

پاسخ : تجربه من، تجربه شما نمی شود. حرفها را بشنویم و غربال کنیم و به رنگ فکر خود در بیاوریم.
تو پای به ره درنه و هیچ مپرس      خود راه بگویدت که چون باید رفت
مر مرا تقلید من بر باد داد     ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
خود شکست و خود حرکت، خود یک نوع موفقیت است.
«همه حرفهای من دروغ بود، باید خودتان کنکاش و پیدا کنید.»

در پایان نشست دبیر از طرف همه همراهان از موسی تشکر کرد و همگی برای قدردانی از ایشان به افتخارشان دست زدیم. نشست در ساعت ۲۰:۳۰ تمام شد. سه شنبه آینده هم موسی در جمع ما حضور خواهد داشت و بحث را با موضوع خودسازی ادامه می دهیم. باران، دبیر خواهد بود، سینا کتاب معرفی خواهد کرد و آرزو سخنی زیبا بیان خواهد کرد.

 

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

43 + = 44