چگونه می توان یک مدیر بهتر و با اعتماد به نفس شد؟

چگونه می توان یک مدیر بهتر و با اعتماد به نفس شد؟

تبدیل شدن به رهبر یا مدیر بهتر یک مهارت است. برخی مدیران اظهار می کنند که شور و اشتیاقی که در اعماق قلبشان حس می­کنند، تحت الشعاع انجام برنامه­ها و وظایف شان با انرژی کافی تا رسیدن به تعطیلات آخر هفته، قرار می گیرد.

شاید شما هم این احساس را تجربه کرده باشید. ممکن است به جایی رسیده باشید که شور و اشتیاق و اهدافی که در سر داشتید، تسلیم فشار کار و تولید و فشار زندگی باب میل و انتظار دیگران شود. حقیقت این است که راه مشخص و تعیین شده ای برای زیستن وجود ندارد. زندگی شما در واقع فراتر از چیزی است که در حال حاضر بتوانید درک کنید. کافی است که بتوانید رهبر بهتر باشید. رویاها و شور و اشتیاقتان، شما را در آنچه هستید، متمایز می­کند تا بتوانید تفاوتی اثربخش و مثبت در افرادی که تحت تأثیر و نفوذ شما هستند به وجود آورید و مدیر بهتری باشید. به همین دلیل، بسیار مهم است که به آن ها اجازه ندهید استرس سرکوب شان کند.

بر اساس پژوهش های انستیتوی استرس آمریکا، ۸۰ درصد کارکنان، در شغل خود استرس را تجربه می کنند.

نزدیک به نیمی از آن ها می گویند که به یادگیری کنترل و مدیریت استرس نیازمندند. ۴۲ درصد از آن ها نیز می گویند که همکاران شان نیز به این یادگیری احتیاج دارند.

چگونه می توان یک مدیر بهتر و با اعتماد به نفس شد؟ چهار روش برای ارتقای مهارت مدیریت

بسیاری گمان می کنند که از بین بردن کامل استرس، هدف مهم زندگی و مدیریت است. اگر بخواهیم ساده بگوییم، این حرف از واقعیت بسیار دور است. من بیش از ۳۵ سال در سمت رهبری و مدیریت بوده ام و در این مدت آموخته ام که چیزی به نام زندگی بدون استرس جود ندارد. چنین چیزی هیچ گاه ندیده ام و شما نیز نخواهید دید. به جای فرار از استرس، باید یاد بگیرید که چگونه به طور مؤثر آن را مدیریت کنید تا یک مدیر بهتر باشید. در آخر باید بگویم که اگر شما احساس ناامیدی می کنید، عصبی هستید و حس می کنید به شما بها داده نشده است، این نکته را بدانید که: مشکل شما داشتن استرس نیست، بلکه مشکلتان نداشتن مهارت و ظرفیت است.

چگونه می توان یک مدیر بهتر و با اعتماد به نفس شد؟

ظرفیت: مدیریت استرس در برابر پریشانی

هر کسی باید ظرفیت خود را افزایش دهد تا بتواند به مدیر بهتری تبدیل شود. هر کدام از ما با هر درجه از ظرفیت و با حرکت در مسیر زندگی، باید توانایی مدیریت چالش ها، فشارها و استرس هایی را که در راهمان به آن ها بر می خوریم، در خود تقویت کنیم. اگر در این زمینه شکست خوردیم، همواره در پریشانی و اضطراب به سر خواهیم برد و در این صورت زندگی می تواند ترسناک شود. همانطور که قبلا گفتم، چیزی به نام زندگی بدون استرس وجود ندارد. در هر صورت، تفاوت زیادی بین استرس و پریشانی وجود دارد. برای بیشتر مردم، وقتی نتوانند مدیر بهتری برای کنترل صحیح استرس خود باشند، استرس به پریشانی تبدیل می شود، مشکلات به قلبشان می رسد که نتیجه آن، حالت مداوم و قدرتمند اضطراب و میزان متغیر افسردگی در آنان است. می خواهم راحت و رک بگویم:

استرس بخش طبیعی زندگی است اما پریشانی نه.

بسیاری از افراد، اصرار دارند که استرس را به هر قیمتی از خود دور کنند، به جای آن که آن را از راهی صحیح مدیریت کنند. آن ها عقب نشینی می کنند و به طور کامل از موقعیت ها و علل استرس زا، دوری می کنند. در هر صورت، دست کشیدن از استرس به طور کامل، به قیمت عدم رشد مناسب شخصی تمام می شود. برای حرکت در جهت زندگی ایده آل خود، با توسعه ظرفیت خود و تبدیل شدن به رهبر بهتر ، استرس امری کارگشا برای دستیابی به رویاها و اهداف شما می گردد، نه یک مانع.

منابع استرس در زندگی شما چیست؟

مسائل شخصی مربوط به تربیت و سابقه خانوادگی شما، می تواند تأثیر زیادی بر سلامت ذهنی و عاطفی شما بگذارد. البته برخی اوقات هم چالش ها یا بحران های غیرمنتظره بر سر شما هوار می شود. بیشتر اوقات، ریشه دلایل استرس در شما تنها یک مسئله نیست، بلکه ترکیبی از موارد است که اغلب مجموعه ای از موارد خارجی غیرقابل کنترل به شمار می روند.  اگر استرس شما را فلج کرده است، می خواهم دیدتان را وسیع تر کنم تا ببینید که این امر لزوما به شما آسیب نمی زند و یا ظرفیت تان را کاهش نمی دهد. در واقع این مسأله، باعث رشد شما به عنوان یک رهبر بهتر و یا فردی می شود که می تواند استرس را مدیریت کند. فردی که به عنوان مدیر بهتر ، استرس را به خدمت خود در می آورد نه در مقابل خود.

ظرفیت: یادگیری این که چگونه از خود مراقبت کنید تا بتوانید از دیگران نیز مراقبت کنید

به عنوان یک رهبر بهتر ، افراد زیادی هم از لحاظ عملی و هم عاطفی، به شما اتکا می کنند. در جامعه امروزی، اصلی که معمولا نادیده گرفته می شود این است که تا شما چیزی را خود در اختیار نداشته باشید، نمی توانید آن را به دیگران هدیه دهید؛ مانند سلامت روح، ثبات احساسی و آرامش خاطر. اولین قدم در افزایش ظرفیت تان در این زمینه این است که اگر به صورت منظم، به سلامت روح و روان خود توجه نکنید، خود را در موقعیتی ناخوشایند می بینید که در آن علی رغم مد نظر قرار دادن اهداف تان، هیچ گونه انرژی، خلاقیت، انگیزه و یا نظم و انضباطی برای رسیدن به آنان ندارید.

چگونه می توان یک مدیر بهتر و با اعتماد به نفس شد؟

دوستان من، بیایید مانند کودکان فکر نکنیم. ما شکست ناپذیر و خستگی ناپذیر نیستیم. ظرفیت هر کسی ممکن است با فردی دیگر متفاوت باشد، اما ظرفیت هیچکس پایان ناپذیر نیست.

بنابراین اگر قصد دارید که ظرفیت خود را افزایش دهید و مدیر بهتری باشید، باید به خوبی بتوانید بین مسئولیت های خود، که در پستی و بلندی های زندگی با آن ها مواجه می شوید، تعادل ایجاد کنید. آیا شما در عمل به خوبی استراحت کرده اید؟ آیا از سلامت ذهنی و عاطفی خود مراقبت می کنید؟ آیا برای برنامه ریزی تفریحی اقدامی آگاهانه انجام می دهید تا در نتیجه آن، خلاقیت و وجدان کاری­تان تکمیل شود؟

از خودتان بپرسید که من چقدر آدم ثابت قدمی هستم؟ آیا در حالات عاطفی خود همواره از ارتفاعات شادی به پستی های غم در حال نوسان هستم؟ روابط من چگونه است؟ سلامت فکری من چطور است؟ اگر در پاسخ ها و رفتار خود نوسانات شدید دارید، نمی توانید ظرفیت عاطفی خود را برای پیش بردن چالش ها و سختی های پیش رو، گسترش دهید. از روح و روان خود مراقبت کنید. عادات متعادل و پایداری برای خود بسازید که سلامت روحی، جسمی و ذهنی شما را پرورش دهد و شما را رهبر بهتر می کند.

زندگی با تعادل عاطفی، می تواند موجب ثبات در زندگی، رفتار و در تمام افرادی شود که شما رهبری­شان می کنید. 

ظرفیت: برخورد با ناامیدی های حل نشده و شکاف میان انتظارات و واقعیت

برای اینکه مدیر بهتر باشیم باید بدانیم که عقب نشینی ها، ناامیدی ها، انتظارات برآورده نشده و حتی بحران های شخصی، متاسفانه بخشی از زندگی در این دنیای ناکامل است. پرهیز آگاهانه از درد و ناراحتی به هر قیمتی، استعداد شما برای گسترش و تقویت مهارت هایی که برای سازگاری با زندگی هر روزه لازم است را غیرفعال می کند و در نتیجه از ثبات عاطفی، ذهنی و روحی شما می کاهد.

برای اغلب ما که می خواهیم مدیر بهتری باشیم، تجربیات دشوار و حتی فاجعه بار زندگی، به اهمیت نگهداری و حفاظت از ذرات باقی مانده واقعیت وجودی­مان می افزاید و اجازه نمی دهد که به هر قیمتی، به خاطر ترس از زیان و غیرمنتظره بودن، آن را رها کنیم. این، حفاظت از خویشتن در بهترین حالت است.

می بینید که که فاصله میان انتظارات و واقعیت، ناامیدی است و به میزانی که توقعات شما از واقعیت فاصله می گیرد، به همان مقدار شما ناامیدی را تجربه می کنید. بگذارید قضیه را مقداری شخصی کنم. شاید شما فکر کنید که اکنون باید ازدواج کرده باشید، برای خودتان کار می کردید و یا بدهی نمی داشتید؛ هر چه باشد، توقعات برآورده نشده، عواقب تغییرناپذیر ناامیدی و ناامیدی حل نشده، می تواند آینده و پتانسیل شناخته نشده در شما را نابود سازد. هیچ کسی نمی تواند درد و رنجی که شما با متحمل شدن ضرر و زیان تجربه کرده اید، از بین ببرد.

ظرفیت شما به تنهایی برنده نمی شود. شما به موانع نیازدارید تا بتوانید شخصیت و قدرت پشتکار خود را توسعه دهید.

من آموخته ام که برخی اوقات برای رفتن راهی طولانی به جلو به عنوان مدیر بهتر، لازم است که قدمی به عقب برداریم. عقب نشینی ها، احساس ضرر و زیان را در شما بیدار می کند، اما هنگامی که می بینید عقب نشینی ها و مشکلات، فرصت رشد و پیشرفت را موجب می شود، نه تنها دیدگاهتان تغییر می کند، بلکه دریچه فرصت به روی رشد ظرفیت شما باز می شود. ظرفیت ها نه در مشکلات، بلکه در غلبه بر آنان، افزایش می یابد.

چگونه می توان یک مدیر بهتر و با اعتماد به نفس شد؟

ظرفیت: یادگیری بله گفتن به آنچه که بیشتر اهمیت دارد

مشغولیات کار و زندگی و به دنبال آن زندگی شتاب زده و پرسرعتی که در پی دارد، شما را به عنوان مدیر بهتر از یک زندگی پرزحمت، زندگی­ای که در آن شاهد به حاصل نشستن تک تک نتایج باشید، دور می کند. همانگونه که زندگی شما رو به جلو می رود و ظرفیت شما افزایش می یابد، نمی توانید سهم بیشتری برای خود قائل شوید مگر این که بتوانید کارهای کمتری را به عهده بگیرید. شما باید از خود بپرسید: می خواهم چه کاری انجام دهم؟ چه چیز را باید ادامه دهم و چه چیز را نه؟

اوقاتی پیش می آید که شما نیازدارید که برخی وظایف و اهداف خود را که توجه شما را به خود جلب کرده اما همزمان شما را از این که مدیر بهتر و هدفمندی باشید دور کرده است، واگذار کنید؛ چرا که وقت و انرژی زیادی از شما می گیرد. به عنوان یک رهبر بهتر، شما باید بیاموزید که به موارد خاصی نه بگویی تا بتوانید به آن چه که اهمیت بیشتری دارد جواب مثبت دهید.

اکنون چگونه می شود تشخیص داد که چه چیز را باید رها کرد و چه چیز باید ابقا شود؟ در ادامه لیستی آورده شده که به شما کمک می کند تا تصمیم بگیرید چگونه بار خود را سبک کنید و ظرفیت و بهره وری خود را افزایش دهید.

  • اهداف شما چیست؟
  • آیا این کار به شما برای انجان اهدافتان یاری می کند؟
  • آیا کس دیگری می تواند آن را انجام دهد؟
  • آیا انجام این کار برای آن چه می خواهید به دست آورید، ضروری است؟
  • آیا این کار برای رسیدن به هدفی واقعی، مؤثر است؟
  • چگونه به حصول پیشرفت در شما کمک می کند و یا کاری وجود دارد که تنها به خاطر این که آن را همیشه انجام داده اید، همچنان آن را انجام دهید؟
  • آیا این کار موجب حواسپرتی می شود؟

کلید پاسخ دادن به این سوالات، ظرفیت شما برای خلق حد و مرزی است که شما برای بله گفتن به چیزهایی که بازدهی بالایی دارند، به آن نیاز دارید و سپس کارهای غیرضروری را محول کنید.

اگر زندگی تان با حواسپرتی ها، مسئولیت ها و وظایف غیرضروری سرریز شده است، بگذارید که این نقطه عطفی برای ایجاد تغییرات در زندگی شما و کسانی باشد که آن ها را رهبری می کنید.

اگر می خواهید که در مهارت مدیریت خود رشد کنید، تأثیری ماندگار بگذارید و در حوزه نفوذ خود، سرمایه گذاری کنید، پس ناگزیرید که توسعه ظرفیت در خود را بیاموزید. همچنین تلاش هدفمندانه برای گسترش مدیریت مؤثر استرس، مراقبت از خود و در نتیجه مراقبت از دیگران، غلبه بر ناامیدی ها و موانع و یادگیری «بله» گفتن به کارهایی که اهمیت بیشتری دارند، از جمله این موارد است. من باور دارم که بهترین روزهای شما در پیش است.

در پایان، باید بدانید که راز تبدیل شدن به مدیر بهتر، در ثبات و دیرپایی است.

 

10 اقدام موثری که برای افزایش عملکرد کارکنان تان می توانید انجام دهید

۱۰ اقدام موثری که برای افزایش عملکرد کارکنان تان می توانید انجام دهید

از بین عوامل متعدد موثر و حیاتی بر بقا و پیشرفت یک سازمان و دستیابی به اهداف تدوین شده برای آن، عملکرد کارکنان از اهمیت بالایی برخوردار است. تا جایی که این موضوع از موضوعات مورد توجه و علاقه اغلب مدیران آگاه است. به همین دلیل باید زمینه های  رفتار کارکنان را شناسایی کرده؛ عوامل موثر بر آن را شناخت و شیوه های مناسب و در عین حال مبتکرانه و موثری را برای بهبود رفتار و افزایش عملکرد کارکنان طراحی و اجرا کرد.

حقیقت این است که اغلب کارکنان همه ی استعداد و توانایی های خود  را به کار نمی بندند و هنوز بخش قابل توجهی از آنها را بروز  نمی دهند. قطعا نظرات گوناگونی وجود دارد که چه عواملی منجر به افزایش عملکرد کارکنان می شود. در هر صورت همگی به دنبال به حداکثر رساندن عوامل تقویت کننده عملکرد کارکنان و تضعیف و کنترل عوامل کاهنده آن اند.

هر چه باشد استخدام و یا اخراج کارکنان از مسائل هزینه بر برای سازمان است که وقت قابل توجهی را نیز به خود اختصاص می دهد. یکی از راهکارهایی که انگیزه کارمندان را برای موفقیت در کارشان بالا می برد، افزایش عملکرد کارکنان است که به آنها حس دیده شدن توسط مدیر و نیز بروز لستعدادهای شان را می دهد. این از هنرهای یک مدیر است که قابلیت های رهبری و توانایی خود در مدیریت موثر افراد را به کار برده و عملکرد کارکنانش را بهبود بخشد. در زیر به نکانی اشاره می شود که به افزایش عملکرد کارکنان کمک می کند.

۱۰ اقدام موثر در جهت افزایش عملکرد کارکنان

۱- ایجاد یک محیط کار استاندارد

شما به عنوان یک مدیر ابتدا یک محیط کاری را مهیا کنید که اگر خودتان کارمند بودید از بودن در آن احساس آرامش و انگیزه برای کار بیشتر و بهتر را دریافت می کردید. علاوه بر طراحی یک ساختار فیزیکی مناسب با نوع پست ها و وظایف موجود در سازمانتان که ارتباطات لازم و صرفه جویی در وقت را به همراه دارد باید یک ساختار اجتماعی صحیح از زیردستان و روسا تهیه کنید که هر کسی جایگاه و موقعیت خود را نسبت به دیگران به درستی درک کند. اغلب با طراحی و نصب یک چارت این کار را می توان انجام داد.

10 اقدام موثری که برای افزایش عملکرد کارکنان تان می توانید انجام دهید

مزایا و امکانات رفاهی معقول و خوشایندی را برای کارمندان تان تدارک ببینید. از جمله اقداماتی که در این راستا می توان اشاره کر، تهیه بلیط استخر رایگان، مهد کودک برای فرزندانشان، تهیه هدیه برای همسران شان در مناسبت ها و … است . هزینه و وقت گذاشتن برای چنین مواردی یک سرمایه گذاری عاقلانه است که چند برابر آن برای شما و سازما نتان سود به همراه خواهد داشت.

۲- نوشتن دستورالعمل و فرآیند وظایف در جهت افزایش عملکرد کارکنان

بیان شفاف انتظارات مدیر از متصدی یک پست، به هر دو در رسیدن به یک نقطه مشترک یاری می کند. همچنین از اختلاف ها میکاهد و منجر به افزایش عملکرد کارکنان را می شود. دلیل این امر آن است که کارمند هر روز با یک خواسته جدید از طرف مدیزش روبرو نمی شود. ضمن این که روشن بودن مسیر وظایف می تواند به بروز خلاقیت در کارکنان کمک کند. از طرف دیگر انتظارات مدیر از فرآیند کاری جاری در محیط کار برآورده شده و چون با شفافیت تمام، خواسته هایش را بیان کرده دچار اضطراب انتقاد احتمالی از عملکرد کارکنانش نمی شود.

۳- استفاده از نظرات و توانمندی های کارکنان

دخالت دادن کارکنان در تصمیم گیری هایی که در رده های معقولی قابل شرکت پذیری با کارکنان است، در افزایش عملکرد کارکنان و انگیزه آن ها به شدت موثر است. چون به آنها احساس مهم بودن و تاثیر گذاری در سرنوشت سازمان می دهد. کار گروهی نیز یکی از راهکارهای عالی برای استفاده از توانمندی کارکنان است که در پی آن منجر به بهبود عملکرد کارکنان می شود. چون در کار گروهی، تصمیم گیری و مسئولیت پذیری، مشارکتی بوده و افراد جسارت بیشتری برای بروز ابتکار و خلاقیت به دست می آورند. علاوه آن به دلیل افزایش تمرکز بر بخشی از کار توسط هر کارمند، شاهد افزایش عملکرد کارکنان خواهید شد.

۴- برنامه آموزشی و ارتقای دانش و مهارت

کارمندانی که دوره های آموزشی کافی و منظمی را در طی سال می گذرانند تواناتر و مسلط تر بر کار خواهند بود. در نتیجه نیاز به کنترل و نظارت بر آنها کمتر می شود. این امر طبیعتا بر افزایش عملکرد کارکنان به شکل قابل ملاحظه ای موثر خواهد بود. چون نگرانی های کارکنان از ناشناخته های وظایفشان کاهش می یابد. کار را به خوبی می شناسند.در نتیجه راضی ترند و شکایت کمتری از کار خواهند داشت. پس یک برنامه آموزشی طراحی کنید که پاسخگوی نیازهای کارکنان باشد. علاوه بر این، آنها را با تکنولوژی ها و پیشرفت های جدیدی که به بهبود عملکرد کارکنان کمک می کند آشنا کنید.

10 اقدام موثری که برای افزایش عملکرد کارکنان تان می توانید انجام دهید

۵- ارزیابی و نظارت کنید

با ایجاد یک محیط استاندارد، نوشتن و ابلاغ دستورالعمل و اجرای برنامه آموزشی منظم، مرحله بعدی، اعمال یک نظارت جامع و به موقع است. از طریق نظارت و ارزیابی، شناسایی نقاط ضعف و قوت و کمک به بهبود عملکرد کارکنان اتفاق خواهد افتاد. حس زیر نظر بودن توسط دیگران و اینکه بقیه نسبت به پیشرفت یا ضعف کارکنان حساس اند آنها را نسبت به عملکردشان دقیق تر می کند که در نهایت به خودکنترلی آنها منجر خواهد شد. این نظارت شما را برای برنامه ریزی در آینده آماده می کند و نکاتی که باید به آنها توجه کنید را گوشزد می کند تا به آنها توجه ویژه داشته باشید. برای نتایجی که به دست آورده اید تفسیر مناسب بیابید و عیب های عملکرد خودتان را کشف کنید.

۶- برای افزایش عملکرد کارکنان حامی آن ها باشید

کارمندان نیز انسان هایی اند با عواطف، استرس ها، آرزوها و عقاید مخصوص و منحصر به فرد خودشان؛ آنها را دریبابید. با آنها رابطه ی گرم و صمیمی برقرار کنید. راهی به دل آنها باز کنید تا به شما برای گفتن حرف های صمیمی شان اعتماد کنند. این رابطه به کارمندان کمک می کند تا برای ابراز و اجرای برنامه های شخصی و ایده هایشان جسارت پیدا کنند. آنها را با شما در میان بگذارند و مورد حمایت شما قرار بگیرند. یافتن گوشی شنوا و پناهگاهی امن برای گفتن آرزوها و ایده های ذهنی، عملکرد کارکنان را به جهت افزایش انگیزه و خلاقیت بهبود می بخشد.

۷- از کنترل زیاد بپرهیزید

مدیرانی که مدام به اتاق ها سرک می کشند و به همه تذکر می دهند و سوال و جواب می کنند، کارمندانی ضعیف النفس، بی مسئولیت و بدون خلاقیت تربیت خواهند کرد که فقط زحمت مدیران را زیادتر می کنند. این اقدام مدیران نه تنها تاثر مثبتی بر افزایش عملکرد کارکنان شان ندارد. بلکه اثر سو می گذارد و باعث بی انگیزه و بی تفاوت شدن آن ها می شود.. سپردن بخشی از تصمیم ها و مسئولیت ها به رشد کارکنان، حس اطمینان و اعتماد و استقلال آنها منجر می شود. و این قدرت انتخاب و تصمیم گیری نهایتا عملکرد کارکنان را بهبود خواهد بخشید.

10 اقدام موثری که برای افزایش عملکرد کارکنان تان می توانید انجام دهید

۸- پرداخت به موقع و منظم حقوق کارکنان

این نکته ای واضح است که کارکنان در بخشی از اهداف شان به دنبال کسب منابع مادی اند. پرداخت به موقع حقوق، پاداش ها، وام ها و هزینه هایی از این نوع، باعث دلگرمی و حضور هر کارمندی در هر سازمانی می شود. برخی سازمان ها نیز به برخی از کارمندان حقوق های ویژه ای اعطا می کنند. در هر صورت مسآله های مالی پیوند تنگاتنگی با ادامه حضور یک کارمند در سازمان و تاثیر مثبت بر افزایش عملکرد او خواهد داشت.

۹- کارکنان را به چالش بکشید

کارکنانی که مایل به موفقیت باشند، از چالش ها استقبال می کنند، چون این چالش ها برایشان موقعیت های ویژه ای برای ایده پردازی فراهم می آورد و آنها از این طریق ظرفیت ها و استعدادهایشان را در معرض امتحان قرار می دهند. مواجهه کارکنان موفق منجر به تقویت عملکرد کارکنان شده و آنها را رشد می دهد.

۱۰- به تلاش ها پاداش دهید

تعریف کردن و قدردانی از یک عمل خوب، کارکنان را به سمت موفقیت سوق می دهد. چرا که به کارمندتان این نوید را داده که تلاش او دیده شده و مورد تایید مدیران قرار گرفته است. این قدر دانی می تواند در قالب جملات انگیزشی، هدایای نقدی و غیر نقدی صورت گیرد. چنین عملی می تواند روحیه ی کارکنان را برای عملکرد بهتر و موفق تر شاداب نگه دارد. این روحیه ی سرزنده در نتیجه باعث افزایش عملکرد کارکنان به سطوح بالاتر خواهد شد.

 

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

موفقیت در زندگی شخصی

موفقیت در زندگی شخصی چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟

موفقیت در زندگی شخصی از نظر شما چیست؟ چگونه در زندگی موفق باشیم؟ در جواب این سوالات، تعدادی موفقیت را در پول و دارایی، تعدادی در داشتن قدرت و بعضی ها در داشتن تاثیر مثبت بر جهان می بینند. این نظرها درست هستند. معنای موفقیت نیز همین است، معنای متفاوت برای افراد متفاوت. موفقیت در زندگی شخصی برای شما هرچه که هست آسان به دست نمی آید. در زمینه ی موفقیت در زندگی شخصی کتاب های زیادی تدوین شده است، اما از آنجا که موفقیت برای همه به یک معنا نمی باشد، بنابراین خواندن این کتاب ها و نسخه ها از طرف یک شخص واحد، اغلب نامرتبط با خواننده است و دنبال کردن توصیه های آنها ممکن است کمکی به شما نکند.

موفقیت در زندگی شخصی

به همین جهت در ادامه این مقاله از سایت نیک اندیشان، تعداد از نظرات افراد موفقی را آورده ایم که ایده های آنها در مورد موفقیت، متفاوت با یکدیگر است. متن زیر شامل ۱۳ توصیه از موفق ترین افراد جهان است. اگر می خواهید موفقیت در زندگی شخصی را یاد بگیرید، این توصیه ها به دردتان خواهد خورد.

۱-بزرگ بیاندیش

مشکل بیشتر ما این نیست که اهداف بزرگی داشته باشیم و در نهایت کم بدست بیاوریم؛ بلکه این است که اهداف خیلی کوچکی داشته باشیم و در نهایت چیزی به دست بیاوریم.

میکل آنژ

هنرمندان انگشت شماری در کل دنیا وجود دارند که توانسته اند به اندازه میکل آنژ تاثیر گذار باشند. امروزه، با گذشت قرن ها، او همچنان یک چهره ی مشهور جهانی است که هنرش انگیزشی و در ارتباط با مردم است. تنها به مجسمه ی داوود او بیاندیشید. حال به این فکر کنید که چه می شد اگر او تصمیم به انجام و ادامه دادن این هنر نمی گرفت! هنرمند بزرگ بودن همیشه سخت بوده. به این فکر کنید اگر میکل آنژ این هنر سخت را برای انجام کار راحت تر رها می کرد، آیا اون در این حد مشهور می شد؟ غالب اوقات افراد، تلاش خود برای رسیدن به هدفشان رها می کنند تا به چیزهای آسان تر و به قول خودشان واقع بینانه تر برسند، اما آن ها با این کارشان چیز زیادی به دست نخواهند آورد.

موفقیت در زندگی شخصی

۲- کاری را که دوست دارید پیدا کنید و آن را انجام دهید

اگر حاضر به انجام کاری هستید که حتی به ازای آن پول دریافت نکنید، این را بدانید که در مسیر موفقیت قرار دارید.

اپرا وینفری

شما زمانی را که سر کار هستید به یاد بیاورید و به آن فکر کنید. تصور کنید که در حرفه ی کنونی تان، آن اندازه که امکان دارد، موفق باشید. نهایتا شما پی خواهید برد که باید به سختی کار کنید. اگر این کاری است که شما از آن نفرت دارید، پس معنای آن، این است که عمرتان را دارید بابت کاری که از آن متنفر هستید، پر می کنید. پس چرا بر کاری تمرکز نمی کنید که دوست دارید؟ وقتی کاری را که به آن علاقه دارید را پیدا کنید، انگیزه و پشتکار در آن را نیز خواهید یافت. اگر کاری را که دوست دارید انجام می دهید و هنوز به موفقیت نرسیده اید، این بدان معنا نیست که هرگز به آن دست نخواهید یافت.

۳-یاد بگیرید که چگونه زندگیتان را متعادل کنید

یک تعارض تغییرناپذیر میان زندگی و حرفه وجود دارد. یک جنگ دائمی میان آرامش و آشفتگی. هیچ کدام فائق بر دیگری نمی شود و از هر دو تاثیر می پذیریم. این که تو چگونه تعادل میان آنها را برقرار می کنی، کلید موفقیت است.

فیل نایت

اغلب مردم تصور می کنند برای اینکه به موفقیت در زندگی شخصی برسند، باید تمام زندگی شان را بر روی هدف و کارشان بگذرانند. برای همین ساعت ها، روزها و ماهها بر روی مسئله متمرکز می شوند و فراموش می کنند زندگی نیاز به استراحت و تفریح دارد. در اکثر مواقع این روند به کند شدن و متوقف شدن در مسیر موفقیت منجر می شود.

۴- از شکست نترسید

شکست فرصتی است برای شروع دوباره، اما این بار با هوش بیشتر

هنری فورد

راحت ترین کار در دنیا این است که بعد از شکست، تسلیم شوید. تنها راه ادامه این است که اگر انگیزه ای در زندگی دارید بدون توقف برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.

۵- عزمی راسخ و ناگسستنی در مسیر موفقیت در زندگی شخصی داشته باشید

چنانچه می خواستم به چیزی برسم، عزمی راسخ برای آن در خود ایجاد می کردم، آنگاه نه زمان، نه دیگران و نه پول نمی توانست مرا از تلاش برای رسیدن به آنچه به آن ایمان دارم منصرف کند و من همیشه این کار را کرده ام و با آن برنده بوده ام.

کلنل ساندرز

کسب موفقیت در زندگی شخصی سخت است، چنانچه عزم راسخ نداشته باشید، امکان شکست ها نیز بیشتر می شود.

موفقیت در زندگی شخصی

۶-اهل عمل باش

تا آنجایی که من دقت کرده ام، افراد پرتلاش و اهل عمل عقب نمی نشینند تا چیزها برای آنها اتفاق بیفتد بلکه جلو می روند و آنها بر چیزها رخ می دهند.

لئوناردو داوینچی

این عبارت درست همانطور که قرن های پیش درست عمل می کرده است، امروزه نیز به همان اندازه درست عمل می کند. بسیاری از دوره های تاریخی را افراد ساخته اند. نام رنسانس که می آید یاد داوینچی و میکل آنژ می افتیم. زمان حاضر را نیز با بیل گیتس و استیو جابز می شناسیم. تمام این افراد کنش گرا بودند و کارهای متفاوت انجام می دادند.

۷-روابط مثبت را پرورش دهید

مهمترین قسمت در دستیابی به موفقیت در زندگی این است که بدانید چگونه با مردم و اطرافیان خود کنار بیایید.

تئودور روزولت

بهترین رهبرها و تاثیرگذارترین آدمها آنهایی نبوده اند که توانسته اند به خوبی بجنگند یا تجارت عالی داشته باشند، بلکه آنهایی بوده اند که با اطرافیان خود برخورد و منش مناسبی داشته اند. مردم آنها را دوست داشته اند و خواسته اند که کارهایشان را عالی انجام دهند. این منطقی است اگر کسی شما را دوست داشته باشد به شما کمک می کند.

۸-از ارائه ی ایده های جدید نترسید

یک انسان با ایده های جدید، تا ایده هایش به موفقیت برسد، نزد مردم عجیب و غریب باقی می ماند.

مارک تواین

متاسفانه افرادی که ایده های بزرگ و برجسته ای دارند، اغلب اوقات نادیده گرفته می شوند. بیشتر ما اینگونه یاد گرفته ایم که آنگونه که دیگران انجام می دهند و فکر می کنند ما هم انجام دهیم و فکر کنیم. اما برای اینکه بتوانی موفق شوی، از آنجایی که تمام آنهایی که موفقیت به دست آورده اند، متفاوت عمل کرده اند، پس تو نیز باید متفاوت از دیگران فکر بکنی.

۹-به ظرفیت خود در رسیدن به موفقیت ایمان داشته باش

اگر می توانی در مورد چیزی خیال پردازی کنی، پس می توانی آن را داشته باشی.

والت دیزنی

موفقیت باید چیزی باشد که شما بتوانید خود را در حال دستیابی به آن تصور کنید. این را بدانید در مسیر کسب موفقیت در زندگی شخصی شما این امکان را دارید که بر کسانی که به شما و توانایی شما تردید دارند، پیروز شوید. شما نباید آنگونه شوید که این مردم می گویند، چرا که همان لحظه که خیال پردازی و ایمان به خود را از دست می دهید، دقیقا همان لحظه آرزوهایتان نابود خواهند شد.

موفقیت در زندگی شخصی

۱۰-همیشه یک دید مثبت به قضایا داشته باشید

هیچ چیز نمی تواند فردی که نگرش درستی به هدفش دارد را از رسیدن به موفقیت باز دارد و هیچ چیز نیز نمی تواند به فردی که نگرش اشتباه دارد، کمک کند.

توماس جفرسون

همانطور که از عبارت بالا مشخص است، شما برای دستیابی به موفقیت در زندگی شخصی باید به توانایی خودتان ایمان داشته باشید. این تنها راه برای پرورش طرز فکر و ایده های ذهنی شماست. افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید. شما نیاز دارید که با موانع سر راه مواجه شوید، اما نه برای اینکه از حرکت بایستد؛ بلکه برای اینکه قوی تر و مصمم تر به راه خود ادامه دهید. در هر حال این را بدانید که با طرز فکر منفی و داشتن شک، متوقف شدن شما آسان تر خواهد بود.

۱۱-به ناامیدی ها اجازه ندهید شما را از حرکت باز بدارند

اجازه ندهید که هیچ گونه نا امیدی در اطراف شما باقی بماند، در این صورت مطمئن باشید که به موفقیت خواهید رسید.

آبراهام لینکل

یک حقیقت بد در مورد ما آدمها وجود دارد، آن هم این است که به خودمان شک داریم. این قضیه به مراتب بدتر می شود اگر دیگران نیز به ما شک داشته باشند. برای رسیدن به موفقیت در زندگی شخصی به شک ها و تردیدها اهمیت ندهید، اگر ناامید می شوید، به آن توجه نکنید.

۱۲-به کار کردن زیاد علاقه داشته باشید

اگر تمایل نداشته باشی که در مسیر موفقیت خود را غرق در کار سخت کنی آنگاه هیچ وقت در موقعیت های بالا قرار نخواهید گرفت.

جی سی پنی

شما هم احتمالا این عبارت که « یک درصد موفقیت شروع کردن است و ۹۹ درصد سخت کار کردن» را شنیده اید. موقعیت واقعی از کار کردن به وجود می آید. شما هیچگاه به موفقیت نمی رسید مگر اینکه برای رسیدن به آن سخت کار کنید و به کار کردن ادامه دهید.

۱۳- شجاع باش از اینکه بینش و تفکر خود را ادامه بدهی

شهامت داشته باش که از آنچه قلب و بصیرتت می گوید، پیروی کنی. آنها تقریبا می دانند شما چگونه انسانی خواهید شد. چیزهای دیگر در اولویت دوم قرار دارند.

استیو جابز

در یونان باستان گروهی از واراکل ها بودند که در دلفی زندگی می کردند. هرکس که می خواست مشورت و یا فال پیش بینی آینده می خواست نزد اینها می رفت. از فقیرترین آدمها بگیر تا شاهان. بر روی دو وردی معبد عبارت«خودت را بشناس» نوشته شده بود.

 

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

مدیریت زندگی شخصی چرا و چگونه؟

مدیریت زندگی شخصی چرا و چگونه؟

مردم برای داشتن یک زندگی خوب و به دور از استرس نیاز به مدیریت همه جنبه‌های زندگی خویش دارند. با وجود موبایل، لپ‌تاپ و شبکه‌های اجتماعی زندگی انسان‌ها پیچیده و چند لایه شده است. بنابراین برای دستیابی به اهداف در این جهان نیازمند مدیریت زندگی شخصی برای نیل به اهداف هستیم. هر فردی لازم است موفقیت را در همه جنبه‌های زندگی خود تعریف کند. موفقیت تنها مربوط به کار و شغل نیست. به عنوان یک پدر، مادر، دوست، دختر و یا پسر در زندگی شخصی اولویت‌هایی را تعیین کنید و براساس آن‌ها عمل نمایید. ما نیاز داریم که زمان، پول، روابط و مسؤلیت‌های شغلی و شخصی خودمان را مدیریت نماییم.

مدیریت زندگی شخصی با مدیریت زمان

چیزی مهم‌تر از زمان وجود ندارد و برنامه‌ریزی برای استفاده از آن به منظور مدیریت زندگی شخصی اهمیت فراوانی دارد. به قول دکتر محمود سریع القلم انسان باید برای ۴۰ سال آینده خود برنامه ریزی داشته باشد. هر فرد باید یک برنامه بلندمدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت داشته باشد و هر روز بر طبق اهداف خویش برنامه‌ریزی و عمل نماید. بدین ترتیب هر روز یک گام هر چند کوچک در راستای اهداف بلند خویش برداشته است. همان گونه در جمله معروف برداشتن کوه با برداشتن سنگ ریزه‌ها آغاز می‌شود. بنابراین برای اهداف بلند و مدیریت کل جنبه‌های زندگی نیاز به برنامه ریزی برای استفاده مفید از هر لحظه از زمان است.

متأسفانه در کشور ما بحث مدیریت و برنامه ریزی بیشتر مربوط به محیط‌های کاری است در حالی که همه جنبه‌های زندگی یک انسان در جهان مدرن نیاز به مدیریت و برنامه ریزی دارد. عام‌ترین هدف انسان در جهان شادی و رضایت خود و هم‌نوعانش با استفاده از راه‌های سالم و مفید است. اگر انسان سختی کار را بر خودش هموار کرده، برای این است که بتواند خود و خانواده خویش را تأمین مالی کند و در نتیجه موجب شادی آن‌ها شود. اگر انسان با دوستان، اقوام و آشنایان ارتباط برقرار می‌کند، برای این است که انسان ذاتاً اجتماعی خلق شده و در اجتماع احساس امنیت و رضایت بیشتری خواهد داشت. برای رسیدن به حد کمال خوشبختی و شادمانی هر انسانی یک محدوده زمانی نامشخص دارد و چه بهتر است که برای استفاده بهینه از آن برنامه ریزی و مدیریت را در زندگی شخصی خود وارد کند.

مدیریت زندگی شخصی چرا و چگونه؟

زمان مهمترین دارایی هر فرد است؛ به طوری که فقط یک بار در جهان می‌توان هر زمانی را تجربه کرد. مدیریت این طلای باارزش یعنی شیوه‌ای که بتوان حداکثر استفاده مفید از زمان را در راه رسیدن به اهداف خود به کار ببریم. اولویت بندی کارها و برنامه‌ها از مهمترین قسمت‌های مدیریت زمان است. در دنیای گسترده امروز پیوسته به تعداد کتاب‌هایی که باید بخوانید اضافه می‌شود، به مهارت‌هایی که باید بیاموزید اضافه می‌شود، پیوسته به جلساتی که باید بروید اضافه می‌شود و … . اما ما وقت کافی برای انجام تمام کارها را نداریم. پس کلید حل این مشکل چیست؟

مدیریت زمان! بله درست است. در مدیریت زمان می گویند، اگر همهٔ کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید مهم هستند، در واقع شما هیچ کار مهمی انجام نمی‌دهید. در طول روز باید کارهای خودتان را اولویت‌بندی کنید و هر روز چند کار مهم و چند کار نیمه مهم و چند کار غیر مهم انجام دهید.

از مدیریت زندگی شخصی تا مدیریت زندگی حرفه‌ای

برای اکثر افراد کار بخش مهم و گسترده‌ای از زندگی آن‌ها را شامل می‌شود. بنابراین مدیریت این بخش از زندگی لازمه موفقیت در جنبه‌های دیگر زندگی می‌باشد. مدیریت زندگی حرفه‌ای یعنی شما زمان کافی برای لذت از دیگر بخش‌های زندگی مانند دوستان و خانواده داشته باشید. شما نباید تمام اهداف خود را متمرکز بر کار و شغل خود کنید. باید تعادل زمانی بین کار و خانواده و خود و دوستانتان را برقرار کنید.

انسان لازم است بین کار و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کند. برقراری تعادل بین کار و زندگی شخصی می‌تواند کار سختی باشد. البته این را هم بدانید که تعادل همیشه نسبت ۵۰-۵۰ نیست. گاهی اوقات لازم است زمان بیشتری به کارتان اختصاص دهید و گاها هم نیاز است توجه بیشتری به زندگی شخصی‌تان داشته باشیدبه بیان دیگر آنقدر روی کار یا زندگی‌تان متمرکز نشوید که به کلی از دیگری غافل شوید. افراد موفق همیشه حواسشان به این نکته مهم است. مطالعات نشان می‌دهند با خستگی بیشتر، هوش هیجانی و توانایی‌های افراد در تصمیم گیری افت می‌کنند. بنابراین افراد در مدبریت زندگی شخصی خویش ناتوان می‌شود و نمی‌تواند زندگی حرفه‌ای و شخصی موفقی داشته باشد.

مدیریت زمان در فضای مجازی

مدیریت استفاده از فضای مجازی

یکی از نیازهای مبرم مدیریت زندگی شخصی، مدیریت استفاده از فضای مجازی است. یکی از مهمترین عواملی که در دنیای امروز باعث هدر رفتن وقت جوانان می‌شود، شبکه‌های مجازی است. بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم که با وجود برنامه و اهداف مشخص در زندگی باز هم ابزارهای الکترونیکی گوناگون از قبیل فضای مجازی و تلویزیون ما را به بازی می‌گیرند یا حداقل ما را از برنامه‌هایمان عقب می‌اندازند.

می‌توانید برای آگاهی خودتان از زمان صرف شده و مدیریت بهتر زمان در نرم افزارهای مختلف برنامه quality times را نصب کنید.

 مدیریت درآمد و هزینه‌ها

برای مدیریت زندگی شخصی باید به میزان درآمد و هزینه‌ها توجه داشته باشیم. پول یکی از جنبه‌های مهم و حیاتی زندگی امروز شده است. خیلی مهم است که چگونه درآمد کسب کنیم و از سوی دیگر چطور درآمد خود را هزینه کنیم. این مقوله از زندگی انسان نیز مانند هر قسمت دیگری نیاز به برنامه‌ریزی و مدیریت دارد. مدیریتی که بتوان به بهترین شکل نیازهای ضروری را برطرف نماید. بنابراین هر فرد باید لیستی از نیازهای مهم روزانه و ماهانه خود را تهیه کند و برای رفع آن‌ها به دنبال کسب درآمد کافی و خرج اصولی باشد.

این اولویت نیازها می‌تواند از شخصی به شخص دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد. مهم این است که دخل و خرج انسان به گونه‌ای باشد که موجب رضایت درونی‌اش شود. به عنوان مثال کسی که در تأمین نیازهای اولیه خود مانده است، نمی‌تواند تمرکز زیادی برای موفقیت در کار و یا اموری که نیاز به صرف هزینه زیاد دارند، کند.

مدیریت زندگی شخصی چرا و چگونه؟

مدیریت روابط

مدیریت دایره روابط انسان بخش دیگری از مدیریت زندگی شخصی است. در یک جمله معروف گفته شده: شما کسی می‌شوید که وقتتان را با آن‌ها می‌گذرانید. دایره دوستان نقش مهمی در زندگی هر فرد دارد و لازم است به این موضوع توجه خاصی شود. زمانی که شما دوستان موفقی داشته باشید، طبعاً شما نیز به این سمت حرکت خواهید کرد، اگر دوستان شما بی خیال و بدون هیچ برنامه‌ای زندگی می‌کنند، (به قول معروف بادی به هر جهت) شما نیز از آن‌ها تأثیر خواهید پذیرفت.

اگر شما در جزیره رویاهای بلند پرواز می‌کنید، ولی اطراف شما انسان‌های خوبی نیستند، طبعاً شما در رؤیا خواهید ماند و نتیجه‌ای نخواهید گرفت. روابط ما در زندگی شخصی با دوستان، خانواده و اقوام باید رابطه‌ای سالم باشد. یعنی در جهت رشد و پیشرفت ما باشد، نه این که موجب رنج، ناراحتی و مانع پیشرفت شود. بنابراین پیشنهاد می‌کنیم نگاهی دوباره به دایره روابط خود کنید و در صورت نیاز تجدیدنظرهایی در برخی از روابطتان داشته باشید. همان گونه که باید به دنبال ایجاد روابط سالم باشیم، نیاز داریم که روابط خوب و مفید خود را مستحکم کنیم.

به قول معروف روابط مثل شیشه می‌ماند که اگر شکست می‌توان تکه‌ها را به هم چسباند، اما دیگر مانند شکل اولیه نخواهد بود. بنابراین مواظب دوستی‌های خوبمان باشیم. مدیریت روابط به یکی از مهارت‌های هوش هیجانی است که شما را قادر می‌سازد تا به طور مؤثر روابطی ایجاد کنید، تغییراتی انجام دهد و به برخی روابط خاتمه دهید. بنابراین روابط با دوستان، خانواده و همه افرادی که در زندگی شخصی ما حضور دارند نیز باید مدیریت شود تا بتوان مدیریت را در زندگی شخصی به درستی پایه گذاری کرد.

دوچرخه سواری به عنوان مدیتیشن

نوشته : وید والاس

 

آیا تا به حال برای پیاده روی بیرون رفته اید و لحظه ای خود را گم کرده اید، و هنگامی که به خانه برگشته اید احساس می کنید ذهن شما پاک شده است؟ مثل اینکه جواب همه مشکلات خود را فهمیده اید؟

 

من اغلب بین “مدیتیشن” و “فعالیت تکراری و تسکین دهنده راندن دوچرخه در جاده” ، یا بین “مراقبه” و “تمرکز مطلق “در حال حاضر بودن” در دوچرخه سواری کوهستان”، مقایسه های غیرمعمول داشته ام. همکار من، سیمون جولیانی ، یک بار به من گفت: “اگر می خواهم به چیزی فکر کنم ، در جاده دوچرخه سواری می کنم و اگر می خواهم برای مدتی فراموش کنم ، بر روی جاده خاکی دوچرخه سواری می کنم.”

 

آیا مراقبه و دوچرخه سواری در کمک به دستیابی آنچه که می خواهیم مشابه هستند؟ آیا دوچرخه سواری می تواند در رسیدن به «ذهن آگاهی» (mindfulness) به ما کمک کند؟

 

چرا مدیتیشن (مراقبه)؟

“اگر می خواهید ذهن خود را درک کنید ، بنشینید و آن را مشاهده کنید.”

آناگاریکا مونیندرا – گوروی مراقبه

 

 

کلمه مدیتیشن از ریشه زبان هند-اروپایی(زبان هایی که در سرزمین های بین هند و اروپا رایج بوده مثل زبان سانسکریت) از واژه “med” گرفته شده است که به معنی “انجام اقدامات مناسب” است. در لاتین ، این کلمه از “meditari” – “فکر کردن” ، “ساکن شدن” یا “تمرین ذهنی” مشتق می شود. اگرچه تعریف دقیق مدیتیشن دشوار است، اغلب با حالت هوشیاری همراه است که دربردارنده وضوح، آگاهی، مثبت بودن، ذهن آگاهی، انرژی و آرامش درونی است.

 

کاملاً ساده ، مراقبه به ما امکان می دهد خودمان را بفهمیم. با مراقبه ، می توانیم ببینیم چه چیزی رنج را در زندگی ما ایجاد می کند و چه چیزی باعث خوشبختی و آرامش می شود. با دیدن این موارد می توانیم انتخاب بهتری انجام دهیم. و وقتی ما انتخاب های بهتری انجام می دهیم شادتر می شویم.

بدون نوعی از درون نگری ، ما به احتمال زیاد می توانیم مطابق آنچه فکر و احساسات در ذهن ماست عمل کنیم. با مدیتیشن شروع به مشاهده آن افکار و احساسات خاص می کنیم و حضور آنها را تشخیص می دهیم. پس از آگاهی ، ما فضا و فرصتی را برای تغییر شیوه احساس و عمل خود داریم. این امکان برای ما فراهم می شود که خود بپرسیم: “آیا می خواهم این احساس یا هیجانات را ایجاد و دنبال کنم؟” یا: “آیا می خواهم اجازه دهم که آن از بین برود؟”

 

در حالی که محققان هنوز باید کارهای بسیاری انجام دهند تا مزایای مدیتیشن را درک کنند ، علائم امیدوار کننده ای وجود دارد. به عنوان مثال ، در سال ۲۰۱۳ ، محققان آمریکا از اسکن MRI استفاده کردند تا نشان دهند کسانی که “ذهن آگاهی” را تمرین می کنند می توانند دارای مغزی آرام تر ، کم فشار تر و حافظه بهتر ، آگاهی ،  تمرکز و تصمیم گیری برتری باشند.

 

دکتر راسل آسلسون یک متخصص بازنشسته عصب شناسی در کلرادو اسپرینگز است که علاقه مند به تغییرات ساختاری است که در نتیجه مدیتیشن در مغز اتفاق می افتد. او همچنین یک دوچرخه سوار مشتاق هست.

 

در کالج فلسفه تحصیل کرد، یوگا را تمرین کرد و به قول خودش “به ادیان شرقی علاقه داشت”. او همیشه یک ورزشکار بوده است و مسابقات اسکی کراس کشور و مسابقات جاده ای را با هم ترکیب کرده است. این ترکیب التقاطی فعالیت ها او را به تحقق جالبی سوق داد.

 

دکتر آسلسون می گوید: ” تا همین اواخر ، در ۱۵-۲۰ سال گذشته من نمی فهمیدم که چگونه همه این مسائل با هم یکی هستند.” “من متوجه شدم که وقتی اسکی می کردم یا دوچرخه سواری در کوه می کردم ، آنها ذهن شما را به همان حالت مراقبه نشسته معمول می کشاند.

 

“دلیل بسیاری از آن، به دلیل تمرکزی است که برای هر یک از این موارد لازم است.”

 

مراقبه و دوچرخه سواری

حس کنجکاوی من در مورد ارتباط بین دوچرخه سواری و مراقبه باعث شد تا من با دکتر پاتریک مک کارتی ، انسان شناس مستقر در دانشگاه کیوتو در ژاپن آشنا شوم. پاتریک در حال حاضر مشغول کار بر روی یک پروژه تحقیقاتی در مورد صنعت جهانی یوگا است. وی در کودکی با یوگا و مدیتیشن آشنا شد و طی ۲۰ سال گذشته هر دو روش را به طور گسترده در سراسر دنیا آموخته است. او نیز یک دوچرخه سوار مشتاق است.

 

دکتر مک کارتی توضیح زیر را در مورد مراقبه ارائه داد؛

 

وی گفت: “مدیتیشن اساساً در مورد قرار دادن آگاهی فرد بر روی یک نقطه است. وی ادامه می دهد: “در یوگای کلاسیک ، هشت مرحله در این روند وجود دارد. این امر معمولاً امروزه به عنوان آشتانگایوگا شناخته می شود. مدیتیشن ، از نظر فنی ، در این سیستم خاص یوگا به عنوان مرحله هفتم درک می شود.

 

وی گفت: “برای دستیابی به این مراحل بعدی ، ابتدا باید در تمام مراحل قبلی موفق شوید. آنها بر پایه یکدیگر کار می کنند که بطور منظم در جهت القاء عقب نشینی در احساس و توجه متمرکز عمل می کنند. سفر درونی یوگی به سمت حالت خود به خود جذب می رود که در نهایت منجر به حالت جذب شده نهایی تمرکز می شود. ”

 

همانطور که دکتر مک کارنی توضیح می دهد ، فقط یک مسیر به حالت مراقبه ای ذهن نمی رسد. در واقع ، دوچرخه سواری می تواند یک راه برای کمک به ما برای رسیدن به آن باشد.

 

“من فکر می کنم وقتی که شما در مورد دوچرخه سواری به عنوان نوعی مراقبه صحبت می کنید ، دوچرخه سواری به ایجاد مراقبه از طریق گرد آوردن مجموعه ای از عناصر زیبایی شناختی کمک می کند. (مجموعه ای از اصول اساسی و هدایت کننده) “، او می گوید. “مراقبه را می توان به عنوان یک حالت خودجوش درک کرد که در جایی بوجود می آید که در یک ذات بودایی ، در جایی که فکر کردن نیست ، یا در واقع در شناسایی لحظه ای در بین افکار … و گسترش آن به سمت افق رویدادی که در آن چیزها و افکار نتوانند روی مشاهده گر که به طور معمول انجام می دهد تأثیر بگذارد.

“یکنواختی دوچرخه سواری اجازه می دهد تا یک شخص در یک موقعیت واقعاً سعادتمند و بدون ذهن وارد شود ، جایی که افکار شروع به فروپاشی می کنند و به نظر می رسد که کاملاً ناپدید شده اند. این حس که افکار در حال انتقال به پس زمینه هستند در واقع همان مراقبه برای من است. ”

“وقتی سوار دوچرخه ام می شوم و پدال ها را می چرخانم ، شروع به مراقبه می کنم.”

– پاتریک مک کارتنی

 

دکتر مک کارتنی توضیح می دهد: “اگر به برخی از ادبیات بیشتر روانشناختی و فلسفی در مورد مراقبه و حرکات نگاه کنید، آنها در مورد این حالت های افزایش دهنده پذیرش و این ایده که شما در این وضعیت، مستعد هیپنوتیزم شدن هستید صحبت می کنند. وی گفت: “این [چرخاندن پدال ها] وضعیت بسیار مشابهی با آن دارد؛ طبیعت بسیار تکراری چرخاندن و این واقعیت که شما در یک موقعیت ویژه بر روی دوچرخه قفل شده اید.

 

وی گفت: “هشت قدم برای رسیدن به یک وضعیت مراقبه ای؛ شامل این عقیده است که می توان حس را کنار گذاشت ، بنابراین وقتی بر روی دوچرخه  سوار می شوید ، حواس خود را کنار می نهید. شما فوراً در یک حالت خاص قرار می گیرید – یک حالت جسمی خاص و همچنین یک حالت ذهنی خاص. مراقبه کمک می کند تا ذهن به یک مسیر ویژه هدایت شود که با دوچرخه سواری در یک جاده خاکی ساکت یا تک مسیره نیز به دست می آید. اینها عناصر زیبایی شناختی هستند که همه برای کمک، گرد هم آمده اند. ”

 

 

مدیتیشن فعال

اما چگونه تعمداً وارد این حالت “مراقبه فعال” می شوید؟ یکی از عناصر اصلی مدیتیشن ، تمرکز روی تنفس و حرکت تنفس است. دکتر مک کارتنی چنین توضیح می دهد؛ “دوچرخه سواری به شما یک راه جالب برای ایجاد رابطه با تنفس می دهد.”

وی می گوید: “در حالت استراحت طبیعی ۱۵ بار در دقیقه تنفس می کنیم. بنابراین به ۲۱.۶۰۰ بار در روز می رسد. زمان هایی که ما می دانیم که نفس را به درون می کشیم و بیرون می دهیم در واقع بسیار کم است. بنابراین هنگام دوچرخه سواری فرصت خوبی برای ارتباط با تنفس است.”

 

“اگر بتوانید سرعت تنفس خود را کاهش دهید، شما قادر خواهید بود که در سطوح مختلف آلفا – بتا – تتای ذهن هوشیار سیر کنید. بنابراین، هنگامی که در حال پدال زدن هستید، می توانید با تنفس خود ارتباط برقرار کرده و سپس روی کم کردن سرعت آن کار کنید.”

 

حالت های مختلف ذهن

منظور دکتر مک کارتنی از “حالات آلفا – بتا – تتای ذهن هوشیار” چیست؟ به طور خلاصه ، دانشمندان بر این باورند که حالات مختلف هوشیاری انسان با  فرکانس های مختلف “امواج مغزی” مطابقت دارد. پنج نوع مختلف از امواج مغزی وجود دارد: آلفا، بتا، تتا، دلتا و گاما.

 

دکتر مک کارتنی می گوید: “در حال حاضر که ما تمرکز می کنیم، در وضعیت بتا هستیم. اما هنگامی که شما بسیار آرام تر می شوید به این حالت آلفا وارد می شوید. بنابراین ، وقتی می خواهید به یک وضعیت مراقبه بپردازید، سعی می کنید در حالت عمیق آلفا قرار بگیرید، شاید فقط در آن مرحله در مرز خواب باشید (دلتا).

 

“این زمانی است که شما حالت های عمیق آرامش و آگاهی را تجربه می کنید، که می تواند تا بالاترین حالت گاما ، که به “موج بینش” مشهور است، پیش برود.

 

چگونه این مسئله را به دوچرخه سواری ربط دهیم؟

 

“هنگامی که از کوه پایین می آییم یا در جاده دوچرخه می رانیم، باید در حال حاضر باشیم و این وضعیت کاملاً سعادتمندانه است – شما در مرز کنترل هستید ، اما شما استاد آن هستید.” مک کارتنی می گوید؛ “این کار کاملاً متفاوت با چرخاندن پشته ای از چرخ دنده هاست که سعی می کند از خط قرمز عبور نکند یا واژگون نشود. اگر دوست دارید صبحانه را در بالای تپه ها بخورید، تنفس، تمرکز و آگاهی از خود احتمالاً در زمان صعود نیز بسیار مهمتر است و می تواند به همان اندازه ی پایین آمدن از تپه ها سعادتمندانه باشد.”

 

“این حالت های مختلف فقط جایی است که شما می توانید بنشینید، استراحت کنید و گذر افکار را در ذهن ببینید.”

 

قرار گرفتن بر روی یک دوچرخه

“اگر می خواهم راجع به چیزی فکر کنم ، در جاده دوچرخه سوار می شوم و اگر می خواهم مدتی فراموش کنم ، بر روی جاده خاکی دوچرخه سواری  می کنم.”

 

– سیمون جولیانی ، نکات دوچرخه سواری

 

منطقه مرزی آلفا-تتا گاهی اوقات به عنوان “حالت جریان” ، مرز بین هوشیاری و نیمه هوشیاری شناخته می شود. این یک ذهن بدون افکار هوشیار است، منطقه ای که همه چیز به طور خودکار اتفاق می افتد. وقتی سوار می شویم در حالت بتا شروع می کنیم اما به سمت آلفا و در نهایت تتا حرکت می کنیم.

 

این حالت جریان چه حسی دارد؟ چگونه آن را تشخیص می دهید؟

 

دکتر آسلسون توضیح می دهد: “این تمرکز، منحصر است به طوری که برخی از محیط های پیرامونی دیگر آنجا نیستند. شما فراآگاه هستید. بیان آن مشکل هست. ”

 

دکتر آسلسون می گوید؛ ” که اکثر مردم حتی ممک است ندانند که وارد این حالت تتا شده اند.” اما برای رسیدن به آن چه کاری می توانیم انجام دهیم؟

 

دکتر آسلسون توضیح می دهد: “آن برای من به موقعیت و جا بسته است. وقتی در یک مسیر جذاب قرار دارید، می دانید که برای زنده ماندن باید تمرکز خود را حفظ کنید. بعضی اوقات دور و بر چنین هست. اغلب برای من در جنگل است ، به هر حال در جایی احساس راحتی می کنم.”

 

و به همین دلیل به نظر می رسد که همه مشکلات شما پس از یک دوچرخه سواری خوب جاده ای پاسخ داده شده اند ، آن به خاطر وضعیت تتا است که شما در مسیر وارد شده اید. در حالت تتا شما در خلاقیت بهینه قرار دارید و دریافت شهودی شما در اوج است.

 

خلاصه

مدیتیشن هزاران سال یک عمل ذهنی و معنوی بوده است و تفسیرهای زیادی درباره آنچه در آن دخیل است و آنچه که در دستیابی به شما کمک می کند وجود دارد. همانطور که دکتر مک کارتنی و دکتر آسلسون توضیح داده اند ، بیش از یک مسیر برای صلح و شفافیت وجود دارد که یک حالت مراقبه، از جمله از طریق حرکت تکراری دوچرخه سواری می تواند به همراه آورد.

 

تحقیقات مراقبه هنوز در مراحل ابتدایی خود است ، اما نشان داده شده است که افرادی که مراقبه می کنند ممکن است مزایای بسیاری از یک ذهن سالم را تجربه کنند. این که ورود به یک حالت خلاق در هنگام دوچرخه سواری در جاده ، جایی که ذهن آگاهی منجر به حل یک مشکل یا وضوح آن می شود ، یا ورود به “منطقه جریان” هنگام یک دوچرخه سواری کوهستانی که شما را در “اکنون” قرار می دهد، مدیتیشن فقط یک دلیل دیگر برای دوچرخه سواری است که چرا دوچرخه سواری برای ذهن ، بدن و روح خوب است.

 

ترجمه : سینا یاوریان

شما را به این تجربه بی‏ نظیر دعوت می‏ کنم.

باشگاه دوچرخه سواری و مدیتیشن گروه آموزشی و پژوهشی نیک اندیشان

صفحه اینستا meditative_cycling را دنبال کنید

نکات کوتاه و جالب روانشناسی

نکات کوتاه و جالب روانشناسی که باید بدانید

در علم روانشناسی نکات کوتاه و جالب روانشناسی همیشه می تواند زندگی شما را تغییر دهد. نکات روانشناسی برای بسیاری از افراد به دلیل جذابیت بالایی که دارد، حائز اهمیت است. چرا که با آموختن اطلاعات بیشتر در مورد اصول و رفتار انسان، قادر به درک بیشتر از خود و دیگران می شوند. در علم رونشناسی روانشناسان با کمک به افرادی که مشکلات بهداشت روان را تجربه می کنند، با روان درمانی ، بررسی گزینه های مختلف درمانی و آموزش بیماران، نحوه مدیریت علائم خود را به طور مؤثر، در سیستم مراقبت های بهداشتی نشان خواهند داد. در این مقاله به نکات کوتاه و جالب روانشناسی می پردازیم که برای بسیاری از افراد مطالعه این نکات بسیار جذاب خواهد بود.

نکات کوتاه و جالب روانشناسی

آنچه در روانشناسی وجود دارد نکات کوتاه و جالب روانشناسی است که به صورت حقایقی ذهن افراد را نشانه گرفته و عملکرد های رفتاری را بیان می کند.

عادات: به طور متوسط ۶۶ روز طول می کشد تا یک عادت ایجاد شود.

رویاهای روزانه: به طور متوسط ذهن شما ۳۰٪ از زمان را سرگردان می چرخد.

نفوذ: ما فکر می کنیم که افراد دیگر راحت تر از خودمان تحت تأثیر قرار می گیرند.

دروغ گفتن: رایج ترین دروغ «من خوبم»

بیشترین میزان دروغ گفتن: یک فرد متوسط در هر روز ۴ دروغ می گوید، ۱۴۶۰ سال و در کل ۸۷۶۰۰ تا زمان ۶۰ سالگی دروغ می گوید.

خورشید گرم: افرادی که بیشتر وقت خود را در آفتاب می گذرانند، احتمالاً شادتر هستند و افراد شاد به احتمال زیاد عاشق می شوند. زیرا خوشحالی آنها در گرما شکل می گیرد.

نکات کوتاه و جالب روانشناسی

هوای گرم : زنانی که در آب و هوای گرم زندگی می کنند نسبت به کسانی که در آب و هوای سرد زندگی می کنند نگرانی های بیشتری نسبت به تغییرات بدن خود دارند. (Sloan، ۲۰۰۲).

اضطراب : افرادی که به طور کلی اضطراب بالایی دارند ، بیشتر از افراد آرام ، تصاویر چهره های تهدیدآمیز را حتی در فیلم ها به خاطر می آورند (بردلی و همکاران ، ۱۹۹۸).

پدر شدن: پدران می توانند گاهی اوقات بارداری را با یک احساس دلسوزی و شفقت آمیزتجربه کنند که در آنها علائمی مانند کمردرد ، افزایش وزن ، هوس غذایی عجیب و حالت تهوع وجود داشته باشد. این رفتار جالب  در بعضی از گونه های میمون نیز رخ داده است.

تدی خرس : ۱ نفر از ۵ زن و  ۱ نفر از ۲۰ مرد اعتراف می کنند که به طور مرتب یک اسباب بازی مانند عروسک را  نوازش کرده و سپس می خوابند (Kanner، ۱۹۹۵).

نکات کوتاه و جالب روانشناسی و فوبیا (ترس ها)

ترس ها نیز دارای نکات کوتاه و جالب روانشناسی هستند که با نام فوبیا ظاهر می شوند.

  • تریپانوفوبیا – ترس از تزریق
  • هراس فوبیا – ترس از منشا ترس
  • سوسرافوبیا – ترس از پدر و مادر شدن
  • ترس از ریش دارها
  • ترس از بو ها
  • ترس از خاطرات
  • ترس از صحبت کردن
  • ژلیوفوبیا: ترس از خندیدن
  • ترس از آینه
  • ترس از عقاید

تماس چشمی: اگر کسی ۶۰٪ مکالمه ای را که دوست داشته با شما ارتباط برقرار کند را بیان کند ، ۸۰٪ شما را جذب می کند و ۱۰۰٪ از وقت شما را خواهد گرفت.

جذابیت: مردمک چشم شما وقتی به کسی که دوستش دارید نگاه می کنید تا ۴۵٪ گسترش می یابد. از نکات کوتاه و جالب روانشناسی می توان جذابیت را بهتر از همه دانست.

سکوت های بی دلیل: ۴ ثانیه طول می کشد تا سکوت بی دلیل ایجاد شود.

به خاطر آوردن: به خاطر سپردن چیزها هنگامی که چشمانتان بسته است ساده تر است.

تلویزیون: افراد ناراضی بیشتر تلویزیون تماشا می کنند.

برادران و خواهران: ثابت شده است که داشتن خواهر و برادر به معاشرت با همسالان کمک می کند.

لباس: آنچه می پوشیم بر نحوه رفتار ما تأثیر می گذارد.

گریه: هنگام گریه کردن به خاطر خوشبختی ، اشک اول از چشم راست می آید، اما اگر شما از غم گریه کنید، از چشم سمت چپ خواهد آمد.

 نکات کوتاه و جالب روانشناسی و رفتارهای درونی انسان

نکات کوتاه و جالب روانشناسی وجود دارد که رفتارهای انسانی را به چالش می کشاند. شما می توانید مطالعه خود را در این مورد ها گسترش دهید.

روانشناسی :کلمه روانشناسی از واژه یونانی روان به معنای “نفس ، روح ” و منطق “logia” به معنای “مطالعه” گرفته شده است.

انگیزه: معمولاً فکر کردن به یک نتیجه موفق باعث افزایش انگیزه ما می شود تا اینکه به خودی خود آن  را افزایش دهیم.

انضباط: تقویت منفی بهتر از مجازات به عنوان یک اقدام انضباطی است.

لبخند بزن: لبخند زدن یکی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی است، لبخند زدن می تواند باعث شود شما احساس شادی بیشتری داشته باشید.

نکات کوتاه و جالب روانشناسی

پیام کوتاه: بیشتر افراد وقتی شخصی را دوست دارند ، سریعتر به او پیام می دهند.

ازدواج: یکی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی درباره ازدواج است ،تقریبا نیمی از زوج های متاهل در سنین ۷۵ سال و بالاتر هنوز هم به طور مرتب رابطه جنسی دارند.

ارواح: بیش از نیمی از جمعیت ایالات متحده به پدیده های روانی همراه با ارواح اعتقاد دارند.

دارو: دارونما می تواند به اندازه درمان های واقعی مفید باشد.

هوش: مطالعات نشان داده اند که خوردن مواد غذایی بدون مواد نگهدارنده می تواند I.Q را تا ۱۴٪ بهبود بخشد. هوش یکی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی محسوب می شود و بسیار مورد گسترده ای است.

استرس: می توان از نکات کوتاه و جالب روانشناسی به استرس در افراد اشاره کرد. استرس بیش از حد می تواند سلولهای مغزی، ساختار و عملکرد آنها را تغییر دهد.

حافظه ایده آل :آکیرا هاراگوچی در ۱۶ ساعت ۱۰۰،۰۰۰ رقم pi را حفظ می کرد.

بی خوابی: زمان ثبت جهانی بدون خواب ۲۶۴ ساعت است.

ساختار مغز: ۱۰۰ میلیارد نورون در مغز وجود دارد.

انسان پیش از تاریخ:  بعد از زمان جمع آوری شکار ، اندازه مغز ما ۱۰٪ از حجم واقعی خود را کاهش داده است.

وزن مغز: مغز انسان ۱۳۰۰-۱۴۰۰ گرم وزن دارد که از نظر اندازه بدن نسبت به سایر گونه ها بیشتر است. مغز انسان جزیی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی است که تحقیقات فراوانی از نظر روانی روی آن انجام گرفته است.

یکی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی، حافظه کوتاه مدت است که یکی از شگفت انگیزترین نکات کوتاه و جالب روانشناسی است، می تواند ۷ +/- ۲ قطعه اطلاعات را در خود نگه دارد.

بهره وری رنگ یکی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی افراد اغلب در اتاق های آبی آرامش بیشتری دارند.

حافظه کارآمد: حس بویایی شما حس خوبی است که به حافظه شما متصل می شود.

حافظه  و استرس: مقدار کمی استرس به شما کمک می کند تا چیزها را بهتر به خاطر بسپارید، اما مقدار زیادی مانع حافظه شما می شود.

صحبت کردن: مردان تقریباً روزانه ۱۲.۵۰۰ کلمه می گویند در حالی که زنان ۲۲،۰۰۰ می گویند. یکی از شگفت انگیزترین نکات کوتاه و جالب روانشناسی گفتگو و صحبت کردن است.

نیازهای اولیه: پیگیری غذا و آب قدرتمندترین انگیزه است که در روانشناسی به آن اشاره می شود. (دادارد و میلر، ۱۹۵۰)

نکات کوتاه و جالب روانشناسی زیادی در بحث های متفاوت و مقالات ارائه می شود. دانستن این نکات به انسان ها کمک می کند. برخی از نکات کوتاه و جالب روانشناسی آگاهی و اطلاعات زیادی را در اختیار افراد قرار می دهد. در این مقاله تمام سعی نویسنده بر این بوده است که با بیان نکات جالب روانشناسی اطلاعات بیشتری در این حوزه کسب کنید.

 

با شرکت در مجموعه کارگاه های “مهارت های زندگی” “استاد سینا یاوریان“،

قایق بادبانی زندگی خود را در توفان تا مقصد با لذت به پیش برانید.

چگونه کارمندان با انگیزه تری برای موفقیت سازمانی داشته باشیم؟

چگونه کارمندان با انگیزه تری برای موفقیت سازمانی داشته باشیم؟

علاوه بر شرایط اجتماعی و ویژگی های فردی کارمند، کارفرما در داشتن کارمندان با انگیزه نقش به سزایی دارد. یک کارفرما زیرک می تواند با شناخت و تشخیص مهارت ها و نیازهای کارمندان خود انگیزه ی آنان را ارتقا بخشد.

هدف در تربیت کارمندان با انگیزه، رسیدن به موفقیت سازمانی است. به این معنی که تمام عوامل یک سازمان برای رسیدن به هدف گذاری که برای سازمان تعیین شده است باید تلاش کنند، اما مهم ترین جز یک سازمان که در راه رسیدن به موفقیت تاثیر به سزایی دارد منابع انسانی (کارکنان-کارمندان) می باشد.

چگونه کارمندان با انگیزه داشته باشیم؟

در حالت کلی کارفرما به سه روش می تواند کارمندان با انگیزه ای را برای موفقیت سازمانی آماده کند.

۱- ایجاد انگیزه در زندگی شغلی کارمندان

۲- مهربان بودن و محبت ورزیدن به کارکنان

۳- توجه فردی به کارکنان و تلاش برای بهبود شرایط آنان

۴- الگو قرار دادن خود با انجام وظایف در زمان مناسب

با خواندن ادامه این مقاله با ۴ مورد بالا و چگونگی انجام آن به طور کامل آشنا خواهید شد.

چگونه کارمندان با انگیزه تری برای موفقیت سازمانی داشته باشیم؟

۱- ایجاد معنا و هدف دادن به زندگی و شغل کارمندان

کارفرما باید به جای آن که از کارمندان خود انتظار اطاعت محض داشته باشد، باید برایشان تعهد و هدف ایجاد کند. زیرا با این روش افراد در راه رسیدن به موفقیت سازمانی، خود را موظف به تلاش و پاسخگویی در صورت کم کاری می دانند.

یک رئیس برای ایجاد معنا با هدف تربیت کارمندان با انگیزه باید با آموزش متناسب با مهارت و شغل هر فرد به او مسئولیت و اختیار خطیری را بسپارد تا انگیزه همراه با باور در کارمندان ایجاد بشود. باور باعث میشود تا کارمندان با انگیزه بهجز منافع شخصی خود، موفقیت سازمانی را نیز در نظر بگیرند.

داشتن تعامل کارفرما با کارمندان خود یک مورد اساسی است

کارفرما باید از کار و فعالیت کارمندان خود آگاهی داشته باشد و با آنان ارتباط برقرار کند تا بتواند به آن ها نزدیک شود. ایجاد روابطی دوستانه بین کارفرما و کارمندان، باعث وجود کارمندان با انگیزه در محل کار می شود.

برخورد سازنده با شکست ها داشته باشید

در راه رسیدن به موفقیت سازمانی مسلما با شکست هایی روبرو خواهیدشد. با این حال بهتر است به جای شماتت کارمندان که ممکن است باعث دلسرد شدن آنها شود، آنها را تشویق کنید. مسیر رسیدن به موفقیت سازمانی را با وجود کارمندان با انگیزه در زمان کوتاهتری بپیمایید.

مهیا کردن زمینه موفقیت و ارتقا شغلی از دیگر وظایف شما است. برای کارمندان رسیدن به مراحل بالاتر و دستیابی به موفقیت از جمله موارد تقویت انگیزه است؛ بنابراین نسبت به مهارت ها و استعداد افراد بی تفاوت نباشید و در معنا دادن به فعالیت های آنان زمینه موفقیت را ایجاد کنید تا کارمندان با انگیزه شجاعانه خود را برای رساندن به آن اهداف تلاش کنند و افراد ترسو در این رقابت خود را کنار بکشند.

فراهم کردن آرامش کارمندان، باعث تقویت انگیزه آنان شده و محیط کار آرام و بدون دغدغه به اهداف آنان معنا می بخشد.

مشکلاتی که باید در ابتدا اقدام به حل آنان کنید مشکلاتی مانند گرمایش و سرمایش و پر سرو صدا بودن محیط کار است که کارمندان با انگیزه را از رسیدن به موفقیت سازمانی دور می کند.

چگونه کارمندان با انگیزه تری برای موفقیت سازمانی داشته باشیم؟

۲- مهربان بودن و محبت ورزیدن به کارکنان برای داشتن کارمندان با انگیزه

مدیریت  استبدادی را کنار بگذارید و به جای آن از روش مدیریت هدایتی استفاده کنید

مدیران استبدادی شاید در کوتاه مدت نتایجی ظاهری کسب کنند، اما آنان هیچ گاه در طولانی مدت به موفقیت سازمانی نخواهند رسید؛ زیرا کارمندان مطیع تربیت شده و تنها تا زمانی که تحت نظارت هستند، وظایف خود را به درستی انجام می دهند. آنان راه و رسم اطاعت را آموختند و تنها تسلیم رئیس خود هستند تا شغل خود را از دست ندهند حتی اگر خواسته رئیس بر اخلاق و عقاید آنان باشد.

اما کارمندان با انگیزه و تحت مدیریت هدایتی، چه تحت نظارت باشند، چه نباشند، وظایف خود را با آرامش انجام می دهند و ابتکار عمل و دغدغه مشکلات کل سازمان را در نظرمیگیرند. کارمندان با انگیزه برخلاف اعتقادات خود رفتار نمی کنند، زیرا تهدید به از دست دادن شغلشان نمی شوند.

احترام گذاشتن به کارمندان از بهترین راه های داشتن کارمندان با انگیزه است. هر انسانی دارای کرامت انسانی است و شخصیت و هویت دارد. احترام گذاشتن شما به شخصیت و هویت افراد باعث مملو شدن سازمان تان از کارمندان با انگیزه ای می شود. که برای رسیدن به موفقیت سازمانی تلاش می کنند.

صداقت و خوش اخلاقی را فراموش نکنید

یک مدیر موفق در گفتار و اعمال خود یک رنگ است و از دورویی دوری می کند. بنابراین کارمندان نیز به این صداقت احترام میگذارند و با انگیزه ای بیشتر تلاش می کنند.

خوش اخلاقی از راه های تشویق کارمندان با انگیزه می باشد، نباید فکر کنید تنها تربیت کارمندان با انگیزه کافی است و پس از آن می توانید با آنان با خشونت رفتار کنید. زیرا هر زمان که شما خوش اخلاقی را کنار بگذارید کارمندان با انگیزه شما تبدیل به کارمندانی بی حوصله و تنبل خواهند شد.

تکریم کردن از افراد در حضور جمع باعث میشود تا آنان تشویق شوند و برای رسیدن به موفقیت سازمانی بیشتر تلاش کنند. کارمندان با انگیزه در حضور جمع بیشتر اعتماد به نفس پیدا میکنند و بهتر می توانند توانمندی های خود را بشناسند. تقویت انگیزه های معنوی روشی تاثیر گذار و سنتی است که شاید مدت ها است که کارفرمایان آن را از یاد برده اند.

برگزاری نماز جماعت، مراسم عبادت دسته جمعی و… باعث میشود تا کارمندان شما وقتی برای عبادت و تقویت ایمان خود داشته باشند تا بتوانند انگیزه مورد نیاز برای زندگی و شغل شان را بدست بیاورند. تقویت وجدان و ایمان در کارمندان باعث می شود تا کارمندان با انگیزه شود. از طرفی هم هزینه زیادی برای رئیس نخواهد داشت. با ادب سخن بگویید تا کارمندان با انگیزه باقی بمانند و خلاقیت ها و ابتکار عمل آنان برای پیش برد اهداف سازمان و کسب موفقیت سازمانی بی نتیجه ماند.

۳- توجه فردی به کارکنان و تلاش برای بهبود شرایط آنان

زمانی که کارفرما به مشکلات مالی و خانوادگی کارمندان خود توجه کند و سعی در رفع گرفتاری ها و مشکلات مادی کارمند خود کند باعث می شود تا فشار عصبی کمتری به کارمند وارد شود و بیماری های جسمی او کاهش یابد. انگیزه و حس اهمیت داشتن در وجود آنان رشد می کند. مسلما کارمندان با انگیزه رفتار بهتری با ارباب رجوع و دیگر کارمندان خواهند داشت.

اگر کارمندان حقوق و درآمد مناسب برای رفع مشکلات مالی خود و ضروریات زندگی خود داشته باشند دچار یاس و ناامیدی می شوند. آنان صرفا به دلیل ناچاری مشغول به کارهستند و موفقیت سازمانی برایشان معنایی ندارد. روز به روز زندگی آنان سخت تر خواهد شد و روحیه آنان تخریب می شود. انگیزه آنان از دست می رود. سازمانی که کارمندان با انگیزه برای ادامه فعالیت نداشته باشد دچار تزلزل خواهد شد.

قدردانی و ارج نهادن به فعالیت های تمام کارمندان عامل انگیزشی مهم برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده است.

تلاش و کوشش هیچ یک از کارمندان نباید فراموش شود حتی اگر آن فعالیت با شکست روبرو شود. برای داشتن کارمندان با انگیزه نباید تنها به نتیجه فعالیت ها اهمیت دهید، بلکه باید برای تمامی تلاش ها ارزش قائل شوید، زیرا مجموعه ی همین تلاش ها است که شما را به موفقیت سازمانی نزدیک می کند.

سعی کنید اعتماد تمام کارمندان خود را به خود جلب کنید تا تک تک آنان بر پایه صمیمیت برای تان کار کنند. توجه داشته باشید همه کارمندان شما در روند و جریان اتفاقات قرار خواهند گرفت و اینکه چه رفتاری نشان دهند بسیار مهم است. حتی اگر شما یک نفر از آنان را ناراضی نگه دارید، در تحریک دیگران و ضایع کردن انگیزه کارمندان با انگیزه تاثیر خواهد داشت.پس همه ی مدیران باید سعی کنند تا فرد مورد اعتمادی برای کارمندان خود باشند و در جریان شایعات و اتهامات برایشان مسائل را شفاف سازی کنند.

۴- الگو قرار دادن خود با انجام وظایف در زمان مناسب

حضور سر وقت شما در جلسات و ساعت های کاری و عدم غیبت طولانی مدت شما در محل کار ایجاد شود و افزایش انگیزه کاری می شود. کارمندان با انگیزه  در اکثر مواقع کارفرمایی با انضباط و مقتدر دارندکه باعث می شود که کارمندان نیز غیبت طولانی و بی انضباطی را کنار بگذارند و برای رسیدن به موفقیت سازمانی تلاش کنند.

همه کارفرمایان مشاغل مسلما منتقدانی خواهند داشت. اگر شما با کارمند خود بد برخورد کنید او نیز مانند شما در مقابل انتقادات دیگران جبهه خواهد گرفت و محیط کار تبدیل به محیطی نا آرام و پر تلاطم خواهد شد. درنتیجه کارمندان با انگیزه نیز دچار تلاطم خواهند شد. پس سعی کنید با حوصله و بدون عصبانیت به انتقادات کارمندانتان گوش کنید و اگر دچار کج فهمی شده اند آنان را آگاه کنید. اگر هم انتقاد آنان منطقی بود سعی در رفع مشکل بکنید .این بهترین راه رسیدن به موفقیت سازمانی در بین منابع انسانی یک سازمان است.

نتیجه

توجه به مسائل معنوی در دستیابی به کارمندان با انگیزه بسیار مهم است. همانطور که همه ما در اکثر مواقع مشاهده کرده ایم، انگیزه های مادی همیشه کارساز نیست و به عنوان یک محرک مقطعی است. بنابراین مدیران باید تلاش کنند تا برای تربیت کارمندان با انگیزه به عوامل فرهنگی و معنوی که با فطرت انسانی قرابت دارد بیشتر استفاده کنند. این کار علاوه بر کم هزینه بودن، یک عامل لازم در کنار انگیزه های مادی است.

با شرکت در مجموعه کارگاه های “مهارت های زندگی” “استاد سینا یاوریان“،

قایق بادبانی زندگی خود را در توفان تا مقصد با لذت به پیش برانید.

رشد شخصیت، گامی بلند برای تکامل فردی

رشد شخصیت، گامی بلند برای تکامل فردی

رشد شخصیت مسئله‌ای نیست که یک‌شبه اتفاق بیافتد. درواقع این‌یک فرآیند است که به‌تدریج و در طی گذر عمر رخ دهد. رویارویی با مشکلات و چالش‌های زندگی، شکست‌ها موجب تغییرات شگرف به سمت منفی یا مثبت می‌شود. مسئله مهم این است که شما باید نسبت به توانایی‌ها و اهداف خود شناخت درستی داشته باشید. ایجاد تعادل بین آن چیزی که هستید و می‌خواهید باشید برای ایجاد رشد شخصیت خود یک هنر است.

تعریف رشد شخصیت

رشد شخصیت موضوعی است که معمولاً در روانشناسی شخصیت توسط روانشناسان مورد مطالعه قرار می‌گیرد. شخصیت انسان و شناخت ابعاد کاری بس دشوار و پیچیده است. فرآیند رشد شخصیت را معمولاً در سنین مختلف بررسی می‌کنند. این دوره‌ها شامل پیش از تولد، تولد تا دوسالگی، پیش‌دبستانی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میان‌سالی و پیری می‌باشند. نظریه‌پردازان مختلف در باب این موضوع هرکدام تئوری را ارائه کردند که در ادامه بیشتر توضیح می‌دهیم.

شناخت شخصیت موجب ارتقای توانایی‌های شما می‌شود.

اولین فردی که به مطالعه در این حوزه مشغول شد، فروید نام داشت طبق نظر او شخصیت دارای سه لایه است درواقع مانند یک کوه یخ است. نام‌های این سه بخش، نهاد، خود و فرا خود است. نهاد را می‌توان به‌نوعی همان غریزه دانست. درواقع پاسخ گوی نیازهای آنی است. خود که بر اساس واقعیت‌های موجود دست به عمل می‌زند. دست‌آخر هم فرا خود که بین نهاد و خود تعادل ایجاد می‌کند. در روانشناسی به آن وجدان هم گفته می‌شود.

در حقیقت فرا خود انسان را انجام دادن اعمال خطا و خطرناک بازمی‌دارد.. اصطلاح رایج دیگر در این حوزه مکانیسم دفاعی است. افراد برای فرار از موقعیت‌ها و کاهش اضطراب خود گاهی از این ابرازها استفاده می‌کند. این مکانیسم‌ها شامل واپس‌زنی، جابه‌جایی، والایش، درون‌فکنی، بازگشت،، انکار، دلیل‌تراشی می‌شوند. به‌عنوان انسان فرد زمانی از مکانیسم دلیل‌تراشی استفاده می‌کند که می‌خواهد بر روی شکست‌ها و ناکامی‌های خود سرپوش بگذارد. مکانیسم انکار را وقتی استفاده می‌کند که توانایی پذیرش موقعیت یا اشتباه خود را ندارد. استفاده از مکانیسم‌های دفاعی بسته به موقعیت می‌تواند کمک بسزایی در جهت رشد شخصیت به افراد کند.

امروزه رشد شخصیت را برخلاف گذشته منوط به گذشته افراد نمی‌دانند. روانشناسان زیادی معتقدند که مفاهیمی مانند خوشبختی، موفقیت، شاد زیستن، سلامت روان اکتسابی است. افراد باید تنها از گذشته خود درس بگیرند. نباید درگذشته خود و اتفاقات تلخی که به هر دلیلی برای آن‌ها رخ‌داده است، بمانند. افرادی نظیر مزلو معتقدند انسان‌ها با برطرف کردن به‌موقع و اصولی نیازهای خود به‌راحتی امکان دستیابی به بالاترین مراتب رشد شخصیت که همانا خودشکوفایی است را دارند. نکته‌ای که در رشد شخصیت به شما بسیار کمک می‌کند این است که قبل از هر چیز خود را دوست داشته باشید، شناخت مناسبی نسبت به خود پیدا کنید و از همه مهم‌تر اینکه در زمان حال زندگی کنید.

رشد شخصیت، گامی بلند برای تکامل فردی

شناخت توانایی‌ها و شخصیت، مدیریت زمان موجب دستیابی به پیشرفت می‌شود..

اهمیت رشد شخصیت

همان طور که قبلاً گفتیم رشد شخصیت در زندگی بشر نقشی حیاتی ایفا می‌کند. زمانی که شما بتوانید بر روی نقاط ضعف خود فائق بیایید. نقاط قوت خود را تقویت کنید، توانایی دستیابی به قله‌های موفقیت را خواهید داشت. یکی از تکنینک هایی که می‌تواند به شما در این راه کمک کند، خود آموزی نام دارد. خودآموزی به این معنا است که فرد در تمام دقایق زندگی خود را بررسی کند و یا به بیان بهتر عملکرد خود را در هر موقعیتی مورد ارزیابی قرار دهد و ببیند که آیا در آن شرایط توانسته به درستی واکنش نشان دهد یا خیر؟ اگر نه چرا این اتفاق رخ داده است و چگونه می‌تواند اگر مجدداً در موقعیتی مشابه قرار گرفت، رفتار درست و اصولی را از خود نشان دهد.

البته هنوز بر سر عوامل تأثیرگذار بر روی رشد شخصیت میان صاحب‌نظران اختلاف‌نظر وجود دارد. همه بر این اصل که نقش محیط و رفتار والدین در شکل‌گیری شخصیت مهم است، اتفاق‌نظر دارند. درواقع نحوه تربیت افراد در نوع میزان واکنش آن‌ها نسبت به مسائل مؤثر است. ما با شناخت، عواطف و احساسات خود می‌توانیم گامی در جهت هرچه‌ بهتر برقرار کردن ارتباط با محیط پیرامون خود برداریم.

رشد شخصیت متأثر از عواملی همچون نیازهای فیزیولوژیک و محیط است و در اصل تلفیق این دو رفتار و منش را تعیین می‌کند. نکته جالب این است که پیدا کردن شناخت نسبت به خود آن‌قدر هم که به نظر می‌رسد کار راحتی نیست. گاهی مسائلی مانند تعصب یا قومیت و شرایط اجتماعی و اقتصادی باعث می‌شود تا ما به‌صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از بسیاری از چیزها چشم‌پوشی کنیم یا اینکه تلاش کنیم تا آن‌ها به نحو دیگری نشان دهیم.

پذیرش واقعیت در سایه این کلیشه‌ها برای ما کمی مشکل می‌شود. شناخت درست شما از خودتان علاوه بر رشد دراین حوزه، به شما در جهت یک برنامه‌ریزی مدون برای آینده‌تان کمک می‌کند. شما وقتی توانایی‌های خود بدانید بهتر می‌توانید مسیر تحصیل و اشتغال و فعالیتتان در اجتماع را انتخاب کنید.

آیا رشد شخصیت مادام العمر است؟

رشد شخصیت بر اساس نظریه روانشناسی به نام یونگ، امری مادام‌العمراست. درواقع طبق نظر وی انسان‌ها تازه در سنین سی‌وپنج تا پنجاه‌سالگی به تکامل شخصیت می‌رسند. رشد شخصیت ازنظر یونگ وابسته به گذشته نیست. همچنین او برخلاف دیگر همکارانش معتقد است که رشد  این مقوله در کودکی و نوزادی شکل نمی‌گیرد. از نظر علم روانشناسی میان‌سالی ساحل آرامش زندگی هر فردی محسوب می‌شود. در این سن افراد از نظر جایگاه اجتماعی، مالی، خانواده و اجتماعی به ثبات دست‌یافته‌اند. اما این دوران هم مانند دوران بلوغ و کودکی دارای بحران‌هایی مانند هویت است. در واقع افراد در این سن یک سری نیروهای اضافه‌ دارند که نمی‌دانند چگونه آن را مصرف کنند. گاهی ممکن است این تجمع انرژی روانی منجر به افسردگی، احساس شکست و ناامیدی در آن‌ها شود.

نکته کلیدی در رشد شخصیت پذیرش همه‌جانبه خودتان است. از نقاط ضعف خود نترسید و هرگز بابت آن‌ها خجالت نکشید. البته سعی کنید تا آنجایی که امکان دارد در جهت رفع آن‌ها بکوشید. این تلاش به‌تنهایی به شما احساس ارزشمند بودن را انتقال می‌کند. یادتان باشد اول‌ از همه شما باید نسبت به خود احساس مسئولیت داشته باشید تا دیگران هم بتوانند پذیرای شما باشند. حضور در تیم یا اجتماع ممکن است باعث شود تا شما مجبور شوید گاهی تغییراتی در شخصیت خود ایجاد کنید.

رشد شخصیت، گامی بلند برای تکامل فردی

شناخت شخصیت نقش کلیدی در طی مسیر موفقیت دارد.

 

رشد شخصیت به نوع افکار شما هم‌بستگی دارد. تلاش کنید تا همیشه نسبت به شخصیت خودتان نگاهی مثبت داشته باشید. فکر و عمل شما باید با یکدیگر هماهنگ باشد تا از شما تصویری جذاب و دوست‌داشتنی به مخاطب ارائه دهد. قدرت فکر به‌قدری است که می‌تواند بر نتیجه تلاش‌های شما تأثیر مستقیم خوب یا بد داشته باشد. افکار مثبت باعث می‌شود تا شما اعتمادبه‌نفس بالاتری داشته باشید و به تسریع روند رشد شخصیت کمک می‌کند. زندگی پر از چالش‌های بزرگ و کوچک است و این نگرش مثبت است که می‌تواند طی این مسیر را برای شما هموار سازد.

نکاتی درباره رشد شخصیت

اینکه دیدگاه یا ایده خاصی به شما تعلق داشته باشد، در رشد شخصیت شما بسیار مؤثر است. داشتن عقیده و نظر باعث می‌شود تا نظر دیگران به سمت شما جلب شود. درواقع این خودباوری و اعتمادبه‌نفس فرصت‌های زیادی را برای شما جهت پیشرفت و ارتقای توانمندی‌هایتان فراهم می‌کند. چه‌بسا در میان پیشنهادهایی که از جمع دریافت می‌کنید، یک فرصت طلایی و استثنائی وجود داشته باشد. همان اتفاق باعث صعود شما به قله موفقیت شود.

هیچ‌گاه از مخالفت با نظر و عقیده خودتان ناراحت و خشمگین نشوید. البته این بستگی به تیپ شخصیتی شما هم دارد. حتی اگر هم فردی درون‌گرا هستید تلاش کنید همان روابط محدود را به‌صورت مؤثرتری ادامه دهید. آینده متعلق به کسانی است که در جهت رشد خود تلاش می‌کنند. از همه مهم‌تر از هیچ‌چیز نمی‌هراسند. همیشه در جستجوی آشنا شدن با افراد و موقعیت‌های جدید باشید. هر موقعیت و فضایی چالش‌های خاص خود را دارد که درگیری با آن‌ها علاوه بر قوی کردن شخصیت شما، چیزهای زیادی را هم به شما می‌آموزد که می‌توانید بعداً از آن‌ها استفاده کنید.

مراحل رشد شخصیت از دیدگاه مزلو
مراحل رشد شخصیت از دیدگاه مزلو

نوع شخصیت شما می‌تواند در دستیابی شما به یک موقعیت شغلی هم نقش مهمی ایفا کند شناخت شخصیت افراد و اینکه دارای چه ویژگی‌هایی هستند برای کارفرمایان از داشتن سابقه کاری مهم‌تر است. البته در بسیاری از شرکت‌ها ملاک‌ها بر روی سابقه کار و میزان تحصیلات می‌چرخد. نکته اینجا است که شاید فردی باشد که ویژگی‌های لازم داشته باشد و بتواند به‌سرعت مهارت‌های لازم در حین کار به دست بیاورد ولی شرایط حاکم مانع از انتخاب او به‌عنوان نیروی کار می‌شود.

تقارن ویژگی‌های شخصیت و موارد لازم برای احراز یک موقعیت شغلی می‌تواند به پیشرفت آن بخش کمک کند. خوشبختانه امروزه با پیشرفت روانشناسی، آزمون و پرسشنامه‌هایی جهت سنجش این مسائل توسط اساتید مجرب و دانشگاه‌های برجسته جهان طراحی‌شده است. معمولاً کارشناس منابع انسانی هر سازمان جهت سنجش سلامت روان افراد متقاضی از آن‌ها استفاده می‌کنند. از معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به پرسشنامه هایلند اشاره کرد. این ابزارها و روانشناسان صنعتی – سازمانی کمک بسیاری در جهت تعدیل نیرو، گزینش درست به کارفرمایان می‌کنند.

نکته دیگری که برای  توسعه شخصیت شما کمک می‌کند، گوش دادن فعال است. اکثر افراد تنها به‌قصد پاسخ دادن به جمله طرف مقابل به حرف‌های او گوش می‌دهند. بعضاً جواب‌هایی که به مخاطب خود می‌دهند بی‌ربط است و این خود بر روی استهلاک روابط بین فردی تأثیر می‌گذارد. یک فرد بالغ به‌صرف لذت بردن و استفاده کردن از صحبت‌ها به آن‌ها گوش می‌دهد وسعی در به اشتراک گذاشتن تجربیات خود هم دارد.

درمجموع می‌توان گفت که رشد شخصیت عامل مهمی است که بر تمام جنبه‌های زندگی یک فرد اعم از خانوادگی تا اجتماعی تأثیر می‌گذارد.  طی کردن مراحل مختلف زندگی و حل درست چالش‌های هر دوره به‌خصوص میان‌سالی می‌تواند در جهت دستیابی به آرامش و سکون به انسان‌ها کمک کند. رشد شخصیت به‌قدری مهم است حتی در استخدام شما هم نقش بسزایی را ایفا کند. با شناخت ویژگی‌های خود و همچنین تیپ شخصیت خود مسیر حرکت به سمت اهدافتان را مشخص نمایید.

 

با شرکت در مجموعه کارگاه های “مهارت های زندگی” “استاد سینا یاوریان“،

قایق بادبانی زندگی خود را در توفان تا مقصد با لذت به پیش برانید.

هوش هیجانی در مدیریت : چرا یک مدیر موفق باید هوش هیجانی بالایی داشته باشد؟

اهمیت هوش هیجانی در مدیریت

چرا یک مدیر موفق باید هوش هیجانی بالایی داشته باشد؟

هوش هیجانی به مجموعه مهارت های غیرشناختی، توانایی ها و قابلیت هایی اطلاق می شود که به افراد کمک می کند در مواجه با وقایع مختلف و فشارهایی که به آن ها وارد می شود، هیجانات خود را کنترل و مدیریت کنند. دانیل گلمن فردی است که برای نخستین بار در مورد مفهوم هوش هیجانی در مدیریت به طور خاص صحبت کرد. او و جمعی دیگر از محققین بر این باورند که آن چیزی که تفاوت میان مدیری موفق با سایرین را رقم می زند، بهره داشتن از هوش هیجانی بالا است. اینجا است که هوش هیجانی در مدیریت اهمیت پیدا می کند. البته ضریب هوشی (آی کیو) و مهارت های فنی هم حائز اهمیت هستند، اما تا این حد که مدیر را به مرحله اجرایی فعالیت ها برسانند. پس از آن (زمانی که مدیر به مرحله اجرایی رسید)، هوش هیجانی است که تفاوت اوضاع را رقم می زند.

تعریف هوش هیجانی در مدیریت

بر اساس نظر دانیل گلمن، پنج قابلیت اساسی هستند که باعث به وجود آمدن و تقویت هوش هیجانی می شوند: انگیزه سازی، خودآگاهی، خودکنترلی، مهارت های اجتماعی و همدلی.

برای آن که مدیری بتواند در حوزه کاری خود به موفقیت دست پیدا کند، این قابلیت ها برایش اهمیتی کلیدی خواهند داشت. اگر بخواهید خصوصیات مدیری موفق و لایق را برشمرید، چه ویژگی هایی از او به ذهنتان خواهد رسید؟ نظرسنجی هایی صورت گرفته است و در آن ها، از شرکت کنندگان سؤال یاد شده، پرسیده شده است. بیشتر پاسخ ها حول محور ویژگی های زیر بوده است:

هوش هیجانی در مدیریت : چرا یک مدیر موفق باید هوش هیجانی بالایی داشته باشد؟

  • مدیران لایق و شایسته خودشان هم در انجام فعالیت ها شرکت می کنند، الهام بخش کارکنان هستند، از انجام وظایف دشوار واهمه ای ندارند، متمرکز هستند و برای حرکت رو به جلو محرک دارند (انگیزه سازی)؛
  • مدیران لایق و شایسته اعتمادبه نفس دارند، صادق هستند و بی پرده با دیگران صحبت می کنند؛ کارشان ثبات و دوام دارد (خودآگاهی)؛
  • این مدیران، قاطع هستند و از درک بالایی برخوردارند (خودکنترلی)؛
  • مدیران لایق و شایسته در برقراری ارتباط با دیگران مهارت قابل توجهی دارند، پذیرای صحبت های دیگران هستند و به خوبی به آن ها گوش می دهند (مهارت های اجتماعی)؛
  • این مدیران با دیگران همدل هستند و از توانایی تأثیرگذاری بر آن ها برخوردارند (همدلی).

با توجه به این ویژگی ها است که هوش هیجانی در مدیریت اهمیت پیدا می کند، چراکه این ویژگی ها با صرف اتکا به ضریب هوشی و دانش افراد، قابل دسترسی نخواهند بود. مدیران که حقیقتا شایسته و لایق باشند، این ویژگی ها را در رفتار و گفتار خود نشان می دهند و این جا است که هوش هیجانی بالایشان مشخص می شود.

هوش هیجانی در مدیریت چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟

هوش هیجانی در مدیریت از ویژگی های مهمی است که زمینه ساز موفقیت مدیران و سازمان های تحت کنترلشان می شود. مدیر، برای این که هوش هیجانی بالای خود را نشان دهد، باید از سه طریق کارایی و تأثیر خود را ثابت کند: هدایت و رهبری خودش، هدایت دیگران و هدایت سازمان. در ادامه توضیح جامع تری درباره هر یک از این سه طریق داده خواهد شد.

هدایت و رهبری خود

مدیران موفق به خوبی به این مسئله واقف اند که بی عیب و نقص نیستند. این افراد، از نقاط ضعف و قوت خود آگاهی دارند و در تلاشی مداوم به دنبال پیشرفت هستند. یکی از مهمترین مزیت های افزایش هوش هیجانی در مدیریت، واقف کردن افراد به این گونه مسائل است. مدیر اجرایی اصلی سازمان اگر از نقص ها و نقاط کور خود آگاهی نداشته باشد و تلاش کند تمامی کارها را خودش به تنهایی انجام دهد، توانایی درس گرفتن از اشتباه ها را نخواهد داشت و چنین مدیری، از شایستگی کافی برای هدایت دیگران هم برخوردار نخواهد بود و سقوط او، اجتناب ناپذیر است.

در سوی دیگر اما، اگر در مقام یک مدیر از خودآگاهی کافی برخوردار باشید، توانایی این را خواهید داشت که بر نقاط ضعف خود غلبه کنید و به مرور زمان پیشرفت کنید. حال ممکن است برای غلبه بر نقاط ضعف خود از توسعه فردی و آموختن مهارت های جدید استفاده کنید و به این صورت این کار را انجام دهید، یا آنکه کارکنانی لایق و شایسته پرورش دهید و اقدام به استفاده از مهارت های آن ها کنید. هوش هیجانی در مدیریت از این حیث حائز اهمیت است که تمامی ویژگی های در نظر گرفته شده برای آن، مورد استفاده مدیران قرار می گیرد (در مسیر دست یابی به موفقیت) ویژگی مهم دیگری که در این زیرمجموعه اهمیت پیدا می کند انگیزه سازی است.

هوش هیجانی در مدیریت : چرا یک مدیر موفق باید هوش هیجانی بالایی داشته باشد؟

داشتن اهدافی که سازمان را برای محقق کردن آن ها هدایت می کنید و در نظر گرفتن استانداردهایی سطح بالا برای خود، به این معنا است که وجود موانع در ادامه مسیر را به رسمیت شناخته اید و چه بخواهید چه نخواهید، با آن ها روبه رو خواهید شد. در مقام یک مدیر لایق و موفق، وظیفه شما این خواهد بود که در طول مسیر مدام خود را به چالش بکشید و به دنبال روش هایی باشید که با استفاده از آن ها توانایی دور زدن موانع را داشته باشید و در مواقع ضروری و زمانی که اوضاع از کنترل خارج می شود، بتوانید خودتان را کنترل کنید. به علاوه دو ویژگی یاد شده، به خودکنترلی هم نیاز پیدا خواهید کرد تا توانایی مدیریت هیجانات خود را داشته باشید. هدایت و مدیریت دیگران به هیچ عنوان کار ساده ای نیست،

بنابراین مدیر موفق و لایق باید این توانایی را داشته باشد که خود را آرام و تحت کنترل نگه دارد، در مواجه با فشار و استرس آستانه تحمل بالایی داشته باشد و به آینده خوش بین باشد. به همین خاطر است که هوش هیجانی در مدیریت تا این حد اهمیت پیدا می کند. فراموش نکنید که نخستین گام برای رهبری خود، این است که به این مسئله اذعان داشته باشیم که بی عیب و نقص نیستیم و باید به طور مداوم برای پیشرفت تلاش کنیم.

هدایت دیگران

حال که از مرحله نخست کار، هدایت و رهبری خود، عبور کردیم، نوبت به هدایت دیگران می رسد. در ادامه سعی می کنیم با در نظر گرفتن هوش هیجانی در مدیریت اطلاعاتی جامع و مفید در این باره در اختیارتان قرار دهیم. یکی از مسائلی که مدیران به طور کلی به خوبی از آن آگاهی دارند، نیازمندیشان به دیگران است. به هر عنوان، مدیریت، بدون کسانی که از مدیر پیروی کنند و از او فرمانبرداری داشته باشند، چه معنایی می تواند داشته باشد؟

با این تفاسیر، این که شخص مدیر دارای انگیزه باشد، برای ادامه مسیر و دست یابی به موفقیت کفایت نمی کند. در واقع مدیران موفق کسانی هستند که بتوانند پتانسیل های دیگران را هم آزاد کنند و از این پتانسیل ها استفاده کنند. به این معنا که درک درستی از آن چه برای دیگر افراد اهمیت دارد، داشته باشند (و نیز از این مسئله که این افراد، چه انگیزه هایی دارند و به چه صورتی می توان انگیزه هایشان را در هماهنگی با اهداف سازمان قرار داد).

هوش هیجانی در مدیریت : چرا یک مدیر موفق باید هوش هیجانی بالایی داشته باشد؟

مدیران موفق به خوبی می دانند که باید انعطاف پذیر باشند و توانایی وفق دادن خود با شرایط مختلف را داشته باشند و این ها همه در حالی است که باید توانایی درک دیگران را هم داشته باشند. هوش هیجانی در مدیریت از این جهت هم اهمیت پیدا می کند که مدیر باید با تیم کارکنانی که در خدمت دارد وقت بگذارد و به گزارش هایی که دریافت می کند بسنده نکند (مهارت های اجتماعی). البته از هیچ مدیری انتظار نمی رود همه فن حریف باشد و در هر حرفه ای صاحب نظر؛ انتظاری که از مدیر می رود این است که تا حدی که در توانش است به صحبت های دیگران گوش بدهد و به تجربه ها و مهارت های دیگران احترام بگذارد و در صورت نیاز، از موضع خود عقب نشینی کند و نظرش را عوض کند (اگر صلاح سازمان در تغییر نظر او بود).

هدایت سازمان

هوش هیجانی در مدیریت در هدایت سازمان هم اهمیت پیدا می کند. مدیران موفق به خوبی می دانند چگونه می توانند الهام بخش دیگران باشند. مدیریت از جهاتی به معنای داشتن چشم اندازی در آینده است و مدیر موفق باید تصویر کلی و بزرگتری را که از اهداف نهایی سازمان دارد همیشه در خاطرش نگه دارد. مدیران موفق این توانایی را دارند که تصویر یاد شده را در ذهن کارکنان سازمان هم به وجود بیاورند و اگر واقعا توانایی مدیریت و هدایت دیگران را داشته باشند، می توانند کاری کنند هر فردی از نقش خود در محقق شدن اهداف به خوبی آگاهی داشته باشد.

به علاوه این مدیران می توانند خود و سازمان شان را عهده دار دست یابی به اهداف و طی کردن مسیر منتهی به آن نگه دارند. در نهایت این هدف است که اهمیت پیدا می کند، نه موفقیت و سود شخصی. برای آن که بتوان سازمان را با موفقیت و به خوبی هدایت کرد، باید در مقام یک مدیر الهام بخش دیگران باشید، عهده دار فعالیت های مرتبط با هدف باشید و اقدام به برقراری روابط مؤثر با تمامی دست اندرکاران سازمان کنید (از کارکنان و خدمه گرفته تا سهام داران و دیگر اعضای هیئت مدیره).

سخن پایانی

تمامی آن چه عنوان شد به منظور ارائه گواهی بر این ادعا بود که هوش هیجانی در مدیریت از اهمیت بسزایی برخوردار است و باید بر روی آن کار شود. فراموش نکنید که برای توسعه مهارت های مدیریتی خود نباید به ربات تبدیل شوید و هیجانات خود را به کلی نادیده بگیرید. در واقع کاری که شما باید انجام دهید این است که بر مهارت های فردی و بین فردی تمرکز کنید و سعی در بهبود این مهارت ها داشته باشید. مدیری موفق و لایق کسی است که مهارت های فنی کافی، توانایی تفکر استراتژیک و دانش کافی برخوردار باشد. در کنار این مهارت ها، به هوش هیجانی هم نیاز است و بخشی از تلاش ها باید صرف افزایش هوش هیجانی شود.

با افزایش هوش هیجانی در کودکان، موفقیت آنها را در آینده تضمین کنید!

تقویت هوش هیجانی با ۵ تکنیک کاربردی (تضمینی)

هوش هیجانی یکی از مهمترین مباحث روانشناسی است که در سال های اخیر مطرح شده است. تقویت هوش هیجانی از آن جایی اهمیت پیدا می کند که در حال حاضر هوش هیجانی (به اختصار EI یا EQ) از مهمترین شاخص های موفقیت در زندگی کسب و کار شناخته می شود.

برخی فکر می کنند هوش هیجانی تنها محدود به خود فرد می شود. اما اینگونه نیست؛ هوش هیجانی، تنها محدود به این مسئله نمی شود که فرد هیجانات خود را شناسایی و مدیریت کند. چرا که علاوه بر آن، کسی که هوش هیجانی بالایی داشته باشد، می تواند هیجانات اطرافیانش را هم شناسایی کند.

نتایج تحقیقاتی که اخیرا در این باره صورت گرفته است، حاکی از آن بوده که بهترین عملکرد در محیط کاری به آن دسته از افرادی تعلق داشته است که هوش هیجانی بالاتری داشتند. این در حالی است که طبق همین تحقیقات، هشتاد درصد از کسانی که عملکرد چندان خوبی در محیط کاری نداشته بودند، از هوش هیجانی کمتری در مقایسه با دسته اول برخوردار بودند. با این تفاسیر، هیچ شکی نیست که هوش هیجانی در زندگی و مسیر شغلی افراد تأثیر بسزایی دارد.

در جلسه های مشاوره ای که در نقاط مختلف برگزار می شود معمولا به این نکته می توان پی برد که مشکلات شکل گرفته میان کارفرمایان و کارکنان در محیط کاری، معمولا ریشه در هوش هیجانی پایین این کارفرمایان دارد. این هوش هیجانی پایین باعث می شود تا آن ها نتوانند آن طور که باید و شاید با کارکنان خود ارتباط برقرار کنند. اجازه ندهید این مسئله گریبان گیر شما هم بشود. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا شما را با روش هایی آشنا کنیم که با استفاده از آن ها قادر به تقویت هوش هیجانی خود خواهید بود.

تکنیک اول جهت تقویت هوش هیجانی : هیجانات منفی خود را مدیریت کنید

اگر توانایی مدیریت و کاهش هیجانات منفی خود را داشته باشید، راه زیادی تا تقویت هوش هیجانی خود به شکلی مؤثر ندارید و احتمال این که کنترل خود را از دست بدهید، به مراتب کمتر می شود. البته همیشه این گونه مسائل در حرف ساده تر به نظر می رسند، اما برای مدیریت این هیجانات منفی چه باید کرد؟ اگر کسی شما را ناراحت کرد، سریع تصمیم گیری نکنید. به جای آن به خودتان کمی فرصت بدهید و جنبه های مختلف موقعیت را مد نظر قرار دهید. سعی کنید موقعیت را با دیدی عینی بررسی کنید و تا حد امکان، شخص خودتان را وارد روند قضاوت نکنید. اولین گام برای تقویت هوش هیجانی این است که از لحاظ ذهنی آمادگی بالایی پیدا کنید و بتوانید مسائل را از دیدگاه های مختلف مد نظر قرار دهید و سریع اقدام به تصمیم گیری نکنید.

تکنیک دوم جهت تقویت هوش هیجانی : نسبت به دایره لغاتی که استفاده می کنید، حساسیت بیشتری نشان دهید

گام دیگری که برای تقویت هوش هیجانی باید بردارید، کار کردن بر مهارت های ارتباطیتان است. افرادی که از میزان بالایی از هوش هیجانی برخوردار هستند، این توانایی را دارند که واژه های مشخص تری را به هنگام صحبت کردن به کار بگیرند و به همین خاطر، در مقایسه با دیگران، به مراتب به زمان کمتری احتیاج خواهند داشت تا ریشه مشکلات احتمالی را پیدا کنند. برای مثال اگر ملاقاتی با کارفرمای خود داشته اید که چندان خوب پیش نرفته است، بهتر است با دقت بیشتری مدت زمان ملاقات را مورد بررسی قرار دهید و به این مسئله خوب فکر کنید که چه کار از دستتان برمی آید تا دفعه بعدی در ملاقاتی مشابه دیگر چنین مشکلاتی نداشته باشید. زمانی که بتوانید مسائل را با دقت و وضوح بیشتری مد نظر قرار دهید، احتمال درک ریشه احتمالی مشکل از سوی شما بیشتر می شود و باید به خاطر داشت که اولین قدم برای حل کردن مشکلات، شناسایی صحیح آن ها است.

تکنیک سوم جهت تقویت هوش هیجانی : بر روی همدلی خود با دیگران کار کنید

گام سوم برای تقویت هوش هیجانی توجه نشان دادن به سرنخ هایی است که در گفتار و حرکات اطرافیان، همکاران یا مشتری های شما بروز پیدا می کند. سعی کنید بر روی رفتار و صحبت های دیگران بیشتر تمرکز کنید و حتی اگر شده برای لحظه ای کوتاه خودتان را به جای آن ها بگذارید و ببینید اگر در موقعیتی به خصوص، جای آن ها بودید، چه رفتاری از خود نشان می دادید. البته نباید همدلی با دیگران را با بهانه تراشی برای رفتارهای ناشایست اشتباه بگیریم. داشتن همدلی به این معنا است که توجه بیشتری به سایرین نشان دهیم و به خوبی به این مسئله واقف شویم که هر انسانی، بسته به موقعیت و شرایط خود با مسائل و مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند و درک و همدلی دیگران، به او در غلبه بر مشکلاتش کمک خواهد کرد. با این تفاسیر، پیدا کردن همدلی با دیگران گام مهم بعدی در تقویت هوش هیجانی است.

تکنیک چهارم جهت تقویت هوش هیجانی : عواملی که باعث مضطرب شدن شما می شوند را شناسایی کنید

گام بعدی برای تقویت هوش هیجانی شناسایی آن دسته از مسائلی است که زمینه ساز مضطرب شدن شما هستند (و نیز تلاش برای خنثی کردن تأثیر این مسائل مضطرب کننده تا حد ممکن). برای نمونه اگر از این مسئله اطمینان دارید (یا حتی احتمال می دهید) که بررسی ایمیل ها پیش از رفتن به خواب شبانه سبب مضطرب شدن شما خواهد شد، بهتر است تا حد امکان بررسی را به صبح روز بعد موکول کنید. این رویکرد البته در مواجه با مسائلی است که ضروری هستند و حتما به رسیدگی شما نیاز دارند. در سوی دیگر اما، اگر برای نمونه با یکی از همکاران خود کنار نمی آیید، بهتر است تا حد امکان از مواجه با او خودداری کنید، اما اگر گریزی از این مسئله برای شما وجود ندارد، بهتر است سعی در درک بهتر او داشته باشید و اوضاع را به حالت عادی برگردانید و به این شکل، عامل مضطرب کننده خود را خنثی کنید.

تکنیک پنجم جهت تقویت هوش هیجانی: داشتن توانایی کافی برای غلبه بر موانع و مشکلات و بازگشت به روال عادی زندگی

هرکسی در زندگی به فراخور موقعیت و اوضاع منحصر به فردش با چالش ها و مسائلی رو به رو می شود و این مسئله اجتناب ناپذیر است، اما چگونگی واکنش هر فرد در مواجه با این چالش ها متفاوت خواهد بود و در حقیقت همین واکنش است که همه چیز را مشخص می کند. کسانی که قصد تقویت هوش هیجانی خود را داشته باشند باید در مواجه با چالش های این چنینی آن ها را به شکلی معقول پشت سر بگذارند و به پیگیری مسیر خود برای موفقیت بپردازند، در غیر این صورت، روز به روز به شمار این مسائل افزوده خواهد شد و هر چالش حل نشده به نوبه خود فرد را از دست یابی به موفقیت بازخواهد داشت و مسیر را طولانی تر خواهد کرد.

یکی از نکاتی که برای تقویت هوش هیجانی مورد استفاده قرار می گیرد و برای غلبه بر این چالش ها هم به کار می آید، تفکر مثبت اندیشانه است. به این معنا که باید سعی کنید تا جای امکان نیمه پر لیوان را ببینید و زمانی که مشکلی برایتان پیش می آید، از عجز و ناله کردن بر حذر باشید و با تمام توان و با استفاده از هر چه در دسترس دارید، سعی کنید بر مشکلات خود غلبه کنید. مسئله به همین جا ختم نمی شود و به گونه ای دیگر هم می توان از این چالش ها برای تقویت هوش هیجانی بهره گرفت. پس از آن که چالشی به خصوص را پشت سر گذاشتید، از خودتان سؤال کنید چه درسی از این موقعیت گرفته اید؟ با در ذهن داشتن سؤال هایی شبیه به این و یافتن پاسخی منطقی برای آن ها این توانایی را خواهید داشت که از تجربه کسب شده در چالش های مختلف در زندگی آینده خود استفاده کنید و مسیر دست یابی به موفقیت را برای خود هموارتر کنید.

در این مقاله سعی ما بر آن بود تا شما را با روش هایی آشنا کنیم که با استفاده از آن ها می توانید اقدام به تقویت هوش هیجانی خود کنید. نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که هوش هیجانی، صرف نظر از چگونگی تولد افراد و محیطی که در آن پرورش یافته اند، پدیده ای ثابت و تغییرناپذیر نیست و اگر قصد افزایش و تقویت آن را داشته باشید، دست یابی به این هدف ممکن خواهد بود. هر شخص، چالش یا موقعیتی که پیش روی شما قرار می گیرد و با آن مواجه می شوید، می تواند به عنوان فرصتی برای امتحان کردن میزان هوش هیجانی مورد استفاده قرار بگیرد و تنها به توجه بیشتری از سوی شما نیاز است. کمی زمان می برد تا به آنچه لایقش هستید دست پیدا کنید، اما مطمئن باشید که هر اندازه هم تلاش و زمان صرف تقویت هوش هیجانی خود کنید، ارزشش را دارد، چراکه در آینده و زندگی خود می توانید از ثمرات بی شمار آن بهره بگیرید.

در اختیار داشتن میزان بالایی از هوش هیجانی باعث می شود تا در روابط کاری و خانوادگی عملکرد بهتری داشته باشید و به شکل مؤثرتری با دیگران کنار بیایید. روابط هم به نوبه خود نقش مهمی در موفقیت انسان بازی می کنند و با داشتن حمایت دیگران، دست یابی به موفقیت به مراتب ساده تر خواهد شد. پس بهتر است از همین امروز کار خود بر تقویت هوش هیجانی را آغاز کنید.