شب شعر طنز در حلقه رندان – ۲۷ مرداد ۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۲۷ مرداد ۸۶شب شعر طنز در حلقه رندانناهیدباشگاه نشست هفتگی
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده
 شب شعر طنز در حلقه رندان – ۲۷ مرداد ۸۶
جاتون خالی تولد ۶ سالگیش بود. مجری برنامه شب شعر طنز در حلقه رندان آقای بیابانکی بود که اجراش با شهرام شکیبا اصلا قابل مقایسه نبود شکیبا یه چیز دیگست.علی معلم… رئیس حوضه هنری و سرپرست دفتر طنز هم حاظر بودندبرنامه با اجرای موسیقی سنتی توسط گروه باران شروع شد بسیار اجرای بدی بود خواننده با اون صدای نا کوک همه اشعاریو که خوند درب و داغون کرد اینقدر با حال شعرو تحریف میکرد که خود شاعرم باورش نمیشد.شعر های خونده شدمال اون باشه.شب شعر هم بد نبود هر کی اومد هر چی دلش خواست به …. گفت ورفت یه شعر بود در مورد واردات از چین که دیگه زیاده از حد شدهو داره خفمون میکنه. من این بیتشو دوست داشتم.(خلاصه جنس کشور گشته چینی ……فقط مانده وطن از چین بیاریم)..
…….
مهدی استاد احمد از کرمان…..جواد نوری از همدان….رحیم رسولی…سعید نوری(نویسنده بخش طنز هم میهن درست در روز تعطیل شدن اون)…..رضا رفیع(نویسنده ستون طنز جام جمع واز همکاران سابق گل آقا)……واسماعیل امینی(در شرق چند مطلب طنز نوشته)شاعرانی بودند که شعر خواندند.این برنامه از طرف باشگاه نشست هفتگی به سرپرستی سینا وهمت خودم بر پا شد که کسی جز خودم هم شرکت نکرد جاتونم خالی نبود .
به قول معروف……جاتون خالی نبود دیگه
ناهید.

 

کنسرت گروه ذوالفنون – ۲۷ مرداد ۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۲۷ مرداد ۸۶ کنسرت گروه ذوالفنونفریبرزتئاتر و موسیقی
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده
گزارش کنسرت گروه ذوالفنون – ۲۷ مرداد ۸۶

روز ۲۸/۵/۸۶ به اتفاق حمید، حسین و علی ( دوستان حمید) رفتیم کنسرت گروه ذوالفنون . قبل اجرا استاد جلال ذوالفنون چند دقیقه صحبت کردن در مورد اختلاف نظر بین اساتید موسیقی، و این مسئله رو مفید توصیف کردن و ادامه دادن که این اختلاف نظرها باعث پیشرفت موسیقی ما می شود. نه عداوت و دشمنی. نکته بعدی که بهش اشاره کردن در مورد کنسرتهای مختلفی بود که برگذار میشن و اضافه کردن که کنسرتها به دو دسته تقیسم میشن « موسیقی گیشه و موسیقی اندیشه». و اما اجرا، همانطور که تُوگزارش قبلی نوشته بودم قطعات برنامه خاصی نداشت یعنی از بروشوری که ما در دست داشتیم، بعضی از قطعاتش اجرا شد و بقیه خارج ازبرنامه بود.

جای که برای کنسرت در نظر گرفته بودن مناسب نبود چون ما که عقب بودیم گردن درد گرفتیم. از طرفی دیدن استاد ذوالفنون از نزدیک برام هیجان خاصی داشت حرکاتش برام همان طوری بود که تصور میکردم. یه نوازنده قوی و چیره دست وموافق با نوآوری. گروهش اکثرا جوان بود. این نشان میده که استاد به جوانان وتوانایی هاشون اهمیت بیشتری میدهد.

اعضای گروه: استاد جلال ذوالفنون( سه تار) ، سهیل ذوالفنون( تار) ، سروش قهرمانلو(سه تار)، مهدی نظام دوست( دف) ، سید مرتضی فلاحتی (خواننده) هادی منتظری ( کمانچه)

قطعات اجرا شده:

دو نوازی دف و تار. مهدی نظام دوست ( دف) و سهیل ذوالفنون( تار) ریتمهایی که اجرا شد تا اونجای که یادمه ۸/۵ و ۴/۲ بود. بر اساس آثار قدیمی و ساخته های سهیل ذوالفنون.

قطعه ی (از نگاه یاران) بر اساس ملودی کردی ساخته ی استاد ذوالفنون.

قطعه ی( ای دل اگر عاشقی) تو برنامه نبود!!!

(غریبانه) ساخته ی گروه ذوالفنون

(هد هد) ساخته ی سهیل ذوالفنون

(وقت طرب) ساخته ی سهیل ذوالفنون

(دولت عشق) ) ساخته ی استاد ذوالفنون

بقیه قطعات یادم نیست چون تو برنامه نبود.

باشگاه تئاتر و موسیقی

ناهید و فریبرز

تنگه واشی -۱۹ مرداد ۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۱۹ مرداد ۸۶ تنگه واشیشهاببردیا – سیاوشکوه و تفریحات
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده

گزارش تنگه واشی -۱۹ مرداد ۸۶

ما در تاریخ ۱۹/۵/۸۶ به همراه ۴۰ نفر از دوستان:

نام            از طرف            نام             از طرف
معصومه      نیک‌اندیشان           هدی          نیک‌اندیشان
لیلا          نیک‌اندیشان           نیلوفر             هدی
هومن            مجید             سوگل             هدی
علی              مجید              مونا             هدی
مهرداد            مجید              صحرا           هدی
آزیتا             سیاوش           یاسی              هدی
پریسا             سیاوش        خانم اسدی           سینا
فرشته             سیاوش           الهه اسدی         سینا
شیدا             سیاوش              فروغ        نیک‌اندیشان
مهسا             سیاوش            فرشاد            فروغ
سارا             سیاوش             فرخ            فروغ
حمید             سیاوش             نینا             فروغ
هاله             سیاوش              احمد             فروغ
سعیده           نیک‌اندیشان           آمر             فروغ
حامد             سعیده             امیرحسین           فروغ
بردیا          نیک‌اندیشان            شهاب           نیک‌اندیشان
مصطفی           نیک‌اندیشان        فرشید            شهاب
زهرا          نیک‌اندیشان            عبد              شهاب
الهام              زهرا             شروین             شهاب
شبنم              زهرا             شهرام              شهاب

در زیر پل سیدخندان جمع شدیم و با ۲ تا مینی‌بوس اویکو به سمت جاده تتنگه واشی راه افتادیم. در میانه راه با آب‌میوه و کیک از همدیگر پذیرایی کردیم و به شادی گذراندیم. ما در ساعت ۱۰:۳۰ به تنگه واشی رسیدیم و بعد از پیاده شدن و پوشیدن لباس‌های مناسب برای پیاده روی در رودخانه واشی آماده حرکت شدیم. قبل از حرکت آئین‌نامه باشگاه کوه و تفریحات نیک‌اندیشان توسط شهاب مسئول برنامه برای همراهان خوانده شد، سپس بردیا مسئولیت جلودار بودن و حمید مسئولیت عقب‌دار بودن را برعهده گرفتند و همگی راه افتادیم. در مسیر به بچه‌ها خیلی خوش گذشت و همگی تا حدود زیادی خیس شدیم و بعد از رسیدن به تنگه اول، به دشت وسیعی که انتظارش را می‌کشیدیم رسیدیم. بعد از پیدا کردن یک جای مناسب زیراندازهای خود را در کنار همدیگر پهن کردیم و مشغول ناهار خوردن شدیم. بعد از ناهار چند تا از همراهان تصمیم گرفتن که از تنگه دوم هم عبور کنند و به آبشار برسند و با مسئولیت فروغ به سمت تنگه دوم رفتند و بعد از برگشتن آنها همگی به سمت تنگه اول و برگشتن به سمت ماشین‌ها راه افتادیم. همگی با خوبی و خوشی سوار مینی‌بوس‌ها شدیم و به سمت تهران راه افتادیم و یک روز بیاد ماندنی و خاطره‌انگیز را برای خود و همراهانمان به‌وجود آوردیم.
به امید برنامه‌های بعدی

 

کنسرت استاد شجریان و گروه آوا – ۱۱ مرداد ۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۱۱ مرداد ۸۶کنسرت استاد شجریان و گروه آوافریبرزناهید- شهاب- زهرا-لیلاتئاتر و موسیقی
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده
کنسرت استاد شجریان و گروه آوا – ۱۱ مرداد ۸۶

بلیط نامه!

 

سلام به همه دوستداران موسیقی

قرار بود که روز ۱۱ مرداد باهم بریم کنسرت گروه شرقی که گزارش برنامه رو قبلا گذاشتم ولی از آونجایی که من خیلی عشق موسیقی دارم.یه شب ساعت ۱:۳۰ بامداد بی خوابی زده بود به سرم رفتم شروع کردم به سرچ کردن که چشمم خورد به کنسرت استاد شجریان و گروه آوا. صبح کله سحر زنگ زدم به شرکت دل آواز بنده خدا شوکه شده بود پرسید ما خودمون هنوز روی سایت نزاشتیم!!! شما از کجا میدونید وقتی که مطمئن شدم برنامه رو تغییر دادم وبه همه اعلام کردم وبا استقبال خوبی روبرو شد خلاصه سرتونُ درد نیآرم دردسر ما شروع شد( فریبرز و ناهید) شماره حساب اعلام شد و همه پول بلیط رو واریز کردن به حساب من.

رفتم کارت خرید اینترنتی بانک سامان رو خریدم آخه گفتن بصورت اینترنتی بلیط فروشی میکنن منم که خوشحال شدم که دیگه نمیرم تو صف خرید بلیط و غافل از اینکه دردسر این یکی بیشتره.

روز دوشنبه قرار بود بلیط فروشی آغاز بشه ولی گفتن بدلیل استقبال یک روز دیگه فرصت برای خرید کارت به مردم دادن.روز سه شنبه اینجانب نرفتم سر کار و خونه موندم تا زودترازهمه بلیط بخرم ولی رفته بودم سر یه کار دیگه!!! بعد از کلی دردسر موفق به خرید نشدم تماس با بانک سامان شروع شد………

من باید می رفتم شهرستان برای یه کار ضروری کارها رو سپردم به ناهید دردسر ناهید هم از سه شنبه شب شروع شد بازم سایت دل آواز و بانک سامان مشکل داشتن ( البته من و ناهید مدام با تلفن در تماس بودیم). نشد که نشد من سه شنبه شب رفتم و شب بعد برگشتم. شد پنج شنبه صبح تازه از راه رسیده بودم که ناهید زنگ زدم و از خواب پروندمش پرسیدم چه خبر؟ گفت که قراره امروز ساعت ۱۰ دوباره بلیط فروشی شروع بشه ولی نه به روش خرید اینترنتی یعنی هرچه رفتیم تو صف بانک تا کارت بخریم بیهوده بود.

میخواستم بخوابم تا ساعت ۱۰ که بردیا زنگ زد و گفت ساعت ۹:۰۰ شروع میشه، خلاصه فروش شروع شد تونستم برای شب۱۱ مرداد ۹ تا بلیط و برای شب ۱۵مرداد ۳ تا بلیط بگیرم. متاسفانه نتونستم برای دوتا ازبچه ها بلیط تهیه کنم امیدوارم تو برنامه های بعدی جبران کنم.لازم به یادآوری است که چون هنوز بلیط ها رزرو شده و نگرفتیم باید روز سه شنبه همین هفته فریبرز، ناهید، زهرا، شهاب و لیلا برن برای گرفتن بلیط لذا بلیط نامه همچنان ادامه دارد

و اما ادامه بلیط نامه

ادامه گزارش کنسرت استاد شجریان در پاسخ شماره ۱۰ ( بلیط نامه)

بیاد استاد سخن سعدی.

بالاخره روز موعود رسید(۱۱/۵/۸۶) من( فریبرز) ساعت ۷ غروب جلوی درب وزارت کشور بودم فکر کردم که از من مشتاق تر تُو بچه ها نیست ولی دیدم که لیلا( دوست ناهید) زود تر از من آمده بود. بعد بردیا و هدی ومجید اومدند سینا هم به یه دسته گل قشنگ که کارت گروه نیک اندیشان رو بهش چسپانده بود اومد، امید و فائزه و فرناز هم به ما ملحق شدند. بالاخره کنسرت با کمی تاخیر شروع شد.

بخش اول بنام سخن عشق دردستگاه ماهور وبا قطعه انتظار ساخته مجید درخشانی شروع شد.و با تصنیف خاطره انگیز سروچمان ادامه یافت که به ما همه حاضران کلی انرژی داد و بقول معروف حال کردیم.

در این میان چهار مضراب دلکش ساخته مجید درخشانی بسیار زیبا بود بخصوص سوال و جواب عود و تار.

نوبت انتراکت رسید من که خیلی گشنَم بود رفتم یه ساندویچ گرفتم با دوتا رانی که یکیش برای هدی بود به جای آب معدنی هدی نخورد منم پرو، پرو دوتاشو خوردم هدی زد ریخت رو لباسام کثیف شد….

فائزه و فرناز چون یه کم دیر وقت بود از ما جدا شدند و رفتن خونه.

بخش دوم غوغای عشق بازان که به تازگی با بازار عرضه شده که در دستگاه شور و آواز افشاری اجرا شد

که با قطعه دیدارساخته سعید فرجپوری آغاز شد. در ادامه تصنیف شوردر فراق ساخته استاد شجریان شور و حال وصف ناپذیری به حاضرین داده بود.

و برنامه، با تصنیف افشاری ( باده عشق) ساخته شجریان پایان یافت.

اساتید از صحنه خارج شدند که با تشویق تماشاچیان بازهم به روی سن اومدن همه مرغ سحر و میخواستن که استاد شجریان گفت یه کار جدید از استاد فرجپوری اجرا میکنند که فقط میشه گفت زیبا بود دوباره خواستن برنامه رو تموم کنند که حضار با تشویق کردن اجازه خروج از سن رو ندادند و مجبور شدند که مرغ سحر روهم اجرا کنند که شبهای پیش این کارو نکردند و چه زیبا بود.

مرغ سحر ناله سرکن!       داغ مرا تازه تر کن

زآه شرربار این قفس را   برشکن و زیرو زبرکن

بدین ترتیب برنامه کنسرت و بلیط نامه به پایان رسید. این رو هم اضافه کنم که ۳ نفر از دوستان( فروغ ، شهاب و سعیده) شب آخر ۱۵/۵/۸۶ رفتن و اجرا رو دیدن.

باشگاه تئاتر و موسیقی گروه نیک اندیشان

ناهید و فریبرز

۲۰/۵/۸۶

تئاتر حانواده تُت – ۳۱ تیر ۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۳۱ تیر ۱۳۸۶تئاتر حانواده تُتناهیدفریبرز و زهرا
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده
 تئاتر حانواده تُت – ۳۱ تیر ۸۶

 

یا هو

 

از تاتر تت:

 

((قبول دارم که نصف دنیا پشت سر منه ولی وقتی داری با من حرف میزنی با اون نیمه که پشت سرمه کاری نداشته باش))

 

 

دیروز یکشنبه۳۱/۴/۸۶برای دیدن تاتر تت به تاتر شهر رفتیم.فریبرز-زهرا-مهدیه-لیلا-آرزو-سعید-آرمون-امیرحسین وناهید شرکت کنندگان در این برنامه بودند.این کار ساعت ۱۹ در تالار سایه تاتر شهر اجرا شد.

 

حانواده تُت با نگاهی طنز والبته اغراق آمیز یک موقعیت ایجاد شده برای خانواده ای  عادی ساکن در یک ده آرام را به تصویر کشیده بود.

 

نمایشنامه کا رقوی وپر از نکات جالب وریز بودولی فرم اجرای نمایش نامه انهم در مدت زمان دو ساعت کار را کسالت بار میکرد اگرچه لحظات بسیاری برای خندیدن ایجاد شده بود.

 

با تشکر از مهدیه که به موقع در محل حاضر شد.وتشکر از زهرا وفریبرز که از ساعت۱۵:۳۷برای گرفن بلیط کار در تاتر شهر حاضر بودند.

 

ناهید

۸۶/۵/۱ باشگاه تئاتر و موسیقی گروه نیک اندیشان

ناهید و فریبرز

این گزارش رو ناهید نوشته چون هنوز نمی تونه توی سایت مطلب بزاره من به جاش  ای کارو انجام دادم.

فریبرز

تئاتر عشقه – ۲۷ تیر ۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۲۷ تیر ۸۶تئاتر عشقهسعید و آرزوآرمون و امیرتئاتر و موسیقی
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده
 

گزارش تئاتر عشقه – ۲۷ تیر ۸۶

 

یا

 

چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به ایستادن در صف عشق بورزم!

 

 

 

روز یک شنبه به تاریخ بیست و هشتم تیر ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و شش شمسی مطابق با هجدهم آگوست سال دو هزار و شش میلادی و برابر با پنجم شعبان سال هزار و چهار صد و بیست و هشت هجری قمری هنگام اذان صبح به افق تهران ساعت سه و پنجاه و دو دقیقه و طلوع آفتاب ساعت چهار و سی دقیقه می باشد

اوه ببخشید من می خواستم چیز دیگه ای بگم .روز یک شنبه با همراهی دوستان نیک اندیشان ، خودم(سعید)، آرزو، آرمون(میهمان آرزو که البته اون روز هنوز نمی دونست رفتن بیرون با مریم خیلی بهتر از دیدن تئاتر و انجام هر کار دیگه ای هست!)، امیر حسین(مهمان آرزو)، معصومه، هدی، مهدیه، مهتاب (مهمان مهدیه)،فروغ، عباس کیارستمی(میهمان سعید)، رضا میرکریمی(دوست سعید)، هانیه توسلی(بازیگر محبوب سعید)،لاله اسکندری،   مازیار میری، سیف الله صمدیان به تماشای تئاتر عشقه رفتیم.بعد از خرید بیلیت به همراه دوستان در صف مختلط تئاتر ایستادیم و در همین جا بنده باید به مسئولین محترم یادآوری کنیم که بهتر است صف تئاتر هم همچون صف نانوایی،صف اتوبوس و …مردانه زنانه باشد.البته دوستان خوبم نکته ای رو به من اشاره کردن و آن هم این بود که ” اینا هنرین و هنری ها همشون مختلطن “.خلاصه ما آرزوی رستگاری برای هر کسی اعم از هنری و غیر هنری داریم و این را هم برای خودشون گفتم چون بالاخره یه قیامتی هست و…باشد که رستگار شوند.

 

 

خوب در این جا نکته ی جالب برنامه این بود که به علت تواضع بیش از حد من(ممنونم قابلی نداشت) از دوستانم و میهمانانم عباس کیارستمی و رضا میرکریمی و هانیه توسلی در خواست کردم که زودتر از ما داخل سالن شوند تا یه وقت خدای نکرده بدون جا نمونن و اونها هم با اظهار شرمساری قبول کردن و به ما هم گفتن که حتما تا وارد سالن شدن برای ما جا میگیرن. خلاآآآآآآآآآآآصه اینکه وارد سالن شدیم و در جایمان بسیار مهربون نشستیم. تئاتر شروع شد و شکر خدا تئاتر نکته ی مرد سالارانه ای نداشت که فروغ مجبور شود از اسلحه اش (موبایل) برای قتل عام آقایون استفاده کنه و ما هم راضی بودیم که تئاتر یه تئاتر زنانه بود و بدون قتل و خونریزی کار تمام شد. نکته ی جالب توجه برنامه این بود که پس از پایان برنامه آقای حبیب رضایی کارگردان تئاتر عشقه از میهمانانی که ما آورده بودیم(کیارستمی و ..) تشکر کردند ولی درباره ی مسئولین برنامه یعنی من و آرزو حرفی نزدن و ما دو نفر هم به علت تواضع بیش از حد این عمل زشت رو نا دیده گرفتیم و بنا رو بر این گذاشتیم که آقایون حبیب رضایی و محمد رحمانیان سرشون شلوغه و حواسشون نبود و نخواستیم که ریا بشه.البته آرزو که همچنان اعتماد به نفس داشت و می دونست که الان یکی ازش تشکر می کنه ناگهان یکی از طرفدارانش رو دید که به سمتش اومد و گفت”خانم واقعا از اجرای شما ممنونم، هیچ کسی نمی تونست مثل شما توی صف تئاتر و بدون امکانات و بدون کارگردان و میزانسن و گریمور و سایر مخلفات ..اجرایی این چنین داشته باشه و راجع به حقوق زنان توضیح بده “، آرزو هم نگاهی به ما کرد و گفت گفت”البته من نمی خواستم ریا شه ولی خوب ما اینیم دیگه کاریش نمیشه کرد” و دیگه بقیه اش رو نمی گم که ریا نشه و “تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل”.

 

خوب هر چه به لحظه ی جدایی از دوستان نزدیکتر می شدیم دوستان اصرار داشتند که عجله دارند و میخواهند سریع بروند و اینجانب هم متوجه بودم که در انتهای برنامه که نوبت پول دادن است و معمولا در این مواقع جملاتی همچون ” ای وای دیرم شد الان بابام می کشه منو! “، “نمی دونم چرا یه دفه تمشکم گرفت؟!” ، ” وای بچه ها کیف جیبیم رو زدن” و … باب می شود به همه با مهربانی و عشق یاد آوری کردم که تا قران اخر رو ازتون میگیرم و حتی اگر کسی به تمشک چینی میخواد بره اول پولش رو حساب کنه بعد با خیال راحت بره همه ی تمشک های تئاتر شهر رو بچینه(آرایه ی ادبی متناقض نما استفاده شده) و بچه ها هم به زیبایی هر چه تمام تر مبالغ نا چیز رو به ما پرداختند.

 

در پایان جا دارد از بسیاری از دوستان تشکر کنم. از پدر هدی که بدون حضورش در برنامه گرمای خاصی به برنامه بخشید، از امیر و آرمون که زودتر اومدن و ما رو در امر گرفتن بیلیت یاری کردن،از تدارکات سالن خانم ها تیرانداز، نصیرپور و اسکندری نیز تشکر می کنم که تماشاگران رو در جاهای خودشون با نظم نشوندن صندلی ها رو به مردم نشون می دادن.

 

 

 

نکته ی اول:ارجاعات فرا متنی این متن کاملا به عمد است و نویسنده تلاش کرده است متن را به زور یک متن پست مدرنیستی بکند.

 

نکته ی دوم:البته و صد البته که ان شش نفر میهمان ما نبودند و خود از اهالی بزرگ سینما هستند ولی خوب محض مزاح عرض شد.این را گفتم تا یک وقت خاطر این دوستان مکدر نشود و از ما به علت تشویش اذهان عمومی شکایت نکنند!

تاتر خیابانی و فرحزاد – ۲۰ تیر ۱۳۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۲۰ تیر ۱۳۸۶تاتر خیابانی و فرحزادناهید و سینافریبرز ، الهام
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده

تاتر خیابانی و فرحزاد – ۲۰ تیر ۱۳۸۶

درود

روز چهارشنبه ساعت ۷ عصر ؛ ” خانه هنرمندان ” به مناسبت جشنواره تاتر عروسکی ، برای تماشای تاتر خیابانی با دوستان همراه گروه نیک اندیشان از طرف باشگاه تاتر و موسیقی با هماهنگی ناهید با هم بودیم.

همراهان ؛ ناهید ، حمید ، آزاده ، فریبرز ، سعیده ، سینا ، فروغ با پسرش علیرضا ، بردیا ، فائزه با خواهرش فرناز و مصطفی به تماشای تاتر زیبا نشستیم که رقص خانم عروسک فرانسوی بزرگ هم پایان بخش برنامه بود که فریبرز براشون دف زد و دور پارک همه دنبال این عروسک شادی کنان می گشتند.

بسیار لذت بردیم.

 همراهان حمید و سینا و فریبرز و ناهید و آزاده یک ساعت پارک نشستیم و شعر و آواز خواندیم. بعد به سمت فرحزاد که برنامه ای از باشگاه نشست هفتگی با هماهنگی سینا بود به راه افتادیم .

در مسیر حمید از جمع جدا شد. فرحزاد ؛  الهام ، پویا ، زهرا و شهاب به جمع پیوستند .  با هم شام خوردیم و صحبت کردیم و شعر خواندیم و اتل متل بازی کردیم و از با هم بودن لذت بردیم و ساعت ۱۲:۳۰ نیمه شب به سمت خانه هامان رهسپار شدیم.

همواره شاد باشید

 

شهرستانک ( شکارگاه ناصری ) – ۱۵ تیر ۱۳۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۱۶ تیر ۱۳۸۶ شهرستانک (شکارگاه ناصری)سیاوششهاب،فروغ،بردیا،پویا
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده

گزارش برنامه شهرستانک گروه نیک اندیشان

به نام اهوارای نیکی دهش

روزجمعه ۱۵ تیر چهل و دو نفر نفر زیر پل سید خندان دور هم گرد آمدیم . حاضرین با ذکر دعوت کنندگانشان به قرار زیر بودند:

حمید عبدالغنی

محسن)شهاب(

کامران )شهاب(

مهدی قاسملو

پانته‌آ)شهاب(

عًبٍد )شهاب(

ندا)شهاب(

شیوا

بردیا

پویا

 

مجید خوشبختی

صدیقه احمدی‌نیا

نینا )ناهید(

ناهید

ثائره

مونا

صحرا

نازنین

فروغ

شهاب

پویا زاده‌کوچک

حمید کوهی

احمد کریمی

نیما

مهدی

سمیه

بهاره

ساره

الهام

هدی

مرتضی شکاری

محمد ابراهیمی

حسین شکاری

حسن شکاری

مریم صالحی

حسن)پویا(

زهرا آگاه

فریبرز

نیلوفر

غزل

حامد

دو مینی بوس آماده بودند تا ما رو به شهرستانک برسونند. آیین کوه گروه  نیک اندیشان برای همه توسط حسین شکاری یاد آوری شد.

آیین کوه گروه نیک اندیشان:

۱- آشغال ها را با خود به پایین کوه حمل کرده و در سطل زباله قرار می دهیم و از آسیب زدن به طبیعت دوری می جوییم.

۲- سیگار کشیدن و امثال آن در جمع گروه ممنوع می باشد. ( جدا از جمع به گونه ای که رویت نشود مقدور است)

۳- پخش موسیقی در کوه ممنوع می باشد. ( گوش دادن از طریق گوشی  و خواندن آواز آزاد است)

۴- شوخی مناسب در شأن جمع و طرف مقابل آزاد است.

۵- از جلودار جلو نمی زنیم و از عقب دار عقب نمی مانیم و با میان دار هماهنگ هستیم.

۶- در موارد خاص، سرپرست برنامه تصمیم می گیرد . در موارد عادی برنامه با رای گیری پیش خواهد رفت.

….

همه دوستان سوار مینی بوس ها شدند و راس ساعت ۶:۳۰ چهل و دو نفر سوار بر دو مینی بوس به سمت شهرستانک حرکت کردیم.دوستان در مینی بوس به خواندن آواز مشغول شدند و در طول مسیر نیز با یکدیگر آشنا شدند.

با توجه به مشکلات پیش آمده در راه در ساعت ۱۱:۳۰ به روستای شهرستانک رسیدیم.از آنجا پس از طی مسافتی ۱ ساعته از میان باغات و از میان درختان گیلاس به شکارگاه ناصری رسیدیم.در ابتدا دوستان در کنار شکارگاه در کنار قلعه به استراحت پرداختند و چند تن از همراهان برای یافتن جائی آرام و دور از هیاهو از دوستان جدا شدند.پس از یافتن محلی مناسب برای استراحت دیگر دوستان نیز به محل مورد نظر راهنمائی شدند.پس از استراحت و صرف ناهار برگه‌هائی که شامل توضیحاتی در مورد برنامه تیرگان(تیرگان آبریزگان و یاآبریزان است تیرگان جشنی شاداب، از ستایش ِ آب است آب مظهر ِ حیات و حیات یعنی آب) بود بین بچه‌ها تقسیم شد.بردیا متن توزیع شده میان دوستان را قرائت کرد و سپس دوستان برای به جا آوردن جشن تیرگان به کنار رودخانه رفتند.پس از برگزاری جشن همه خیس و لرزان به گوشه‌ای رفتند تا لباسهایشان خشک شوند.(برگزای این جشن و شور و شادی عجیبی را برای همه به همراه داشت).پس از استراحت و خشک شدن نسبی لباس بچه‌ها لوازم خود را جمع و به سمت مینی بوسها حرکت کردیم.راس ساعت ۶ از شهرستانک راه افتادیم و این روستای بکر را با همه زیبائی هایش تنها گذاشتیم.راس ساعت ۹:۳۰ با دوستان با امید دیدار مجدد همه وداع کردیم. 

 

کنسرت کلاسیک موسیقی هندی -۱۰ تیر ۱۳۸۶

تاریخ برنامهعنوان برنامهمسوول برنامههمکاران مسوول برنامهباشگاه برگزار کننده
۱۰ تیر ۱۳۸۶ کنسرت کلاسیک موسیقی هندیفریبرزشهاب
همراهان حاضر در برنامه
همراهان به هنگام آمده
کنسرت کلاسیک موسیقی هندی – ۱۰ تیر ۱۳۸۶

روز دهم تیر ما به همراه شهاب، سعیده، سائره، فریبرز، مجید، فروغ وهدی رفتیم کنسرت موسیقی هندی ، خلاصه نوازنده ها با کمی تاخیر اومدن رو سن. سیتار ( اصالتش بر میگرده به ایران مثل گیتار مورد کم لطفی قرار گرفته و به هند رفت و مورد استقبال قرار گرفت). و تبلا( که یه ساز که متشکل از دو تبل کوچک که جلوی نوازنده روی زمین قرار میگره که تبل سمت راستی کمی بزرگتر از تبل سمت راستیه). نوازنده کمی در مورد موسیقی هندی توضیح داد که یکی از دلائل مشهور شده موسیقی هندی زیاد بودن ریتم و قوی بودن ریتم هستش.

بعد از توضیحات نوازنده هر شروع کردن به نواختن به به چه زیبا جای همه دوستان خالی بود.بعضی از بچه ها یاد خاطراتی افتادن و کلی خندیدن وسط اجرا!!! بعد که وقت انتراکت شد من و هدی از شدت گشنگی داشتیم میمردیم لذا بسمت بوفه هجوم بردیم! همه داشتن رنگارنگ میخوردن که یاد بچهگی افتادن و خوردن کارملا خلاصه جاتون خالی خوردیم و آشامیدیم ولی اسراف نکردیم. بخش دوم کنسرت شروع شد. دوتا قطعه اجرا کردن که از طرف مدیریت خانه هنرمندان اومدن گفتن داریم تعطیل میکنیم بیایید برید بیرون!!! نوازنه ها کلی عذر خواهی کردن و بدینترتیب کنسرت خاتمه پیدا کرد.

 

ببخشید دیر شد چون کامپیوتر ندارم اومدم کافی نت نوشتم.

 

باشگاه کوه و تفریحات گروه نیک اندیشان

بخش موسیقی: فریبرز