نشست های هفتگی: بحث درباره تقدیر و سرنوشت – ۸ خرداد ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۸ خرداد ۱۳۸۶تقدیر و سرنوشتهدا
ساعت۱۷:۱۵روزسه شنبه۸خرداد۸۶،نشست این هفته گروه نیک اندیشان با موضوع بحث تقدیر و سرنوشت و با همراهی معصومه،ناهید،اقای میثمی،حامد،بردیا،یوسف،شهاب،ارزو،امیر ،سینا،فروغ،سیاوش،راضیه،مریم،حمید،فریبرز،سمیه و هدا،اغاز شد.دبیر نشست هدا بود.
ابتدا ایین نامه نشست (شامل :۱-موبایل
ها مون رو روی گزینه بی صدا قرار می دهیم.۲-سیگار کشیدن در کلیه نشستهای گروه نیک اندیشان ودر حضور دیگران
ممنوع است.۳-درصورتی که بخواهیم موضوع خاصی رو مطرح کنیم از دبیر وقت میگیریم.۴-نگاه هامون رو بین همه تقسیم میکنیم،از گفتگو دو نفره پرهیز میکنیم )خوانده شد
سمیه سخنی زیبا با عنوان شش مساوی یک نوشته مسیحا برزگر وبا مرجعیت مجله موفقیت درنظر گرفته بودوسخن خود دا با
  شعری زیبا به پایان برد
اسرار نهفته اب،حیات اسرار امیز اب ،نیروی حقیقی اب عنوان های کتابهایی مرتبط بودند که سینا برای معرفی به همراهان
تهیه دیده بود.نویسنده این کتاب ها ماساروایموتو،مترجم نفیسه معتکف وانتشارت ان درسا میباشد
در این کتابها محققی ژاپنی یافته های خود را درباره دنیای پر ابهام اب درکتابی مصور ارائه میدهد.واز قدرت اعجاب انگیز اب
سخن می گوید.ماسارو ایموتو نویسنده این کتاب توانسته از بلورهای یخی زیبا عکس بگیرد.او با بررسی نمونه های فراوان
بلورهای اب در مکان های مختلف ومقایسه انها با یکدیگر نشان داده که مفاهیم متا فیزیکی محیط بر روی ترکیب مولکولی اب
تاثیر میگذارد.اوبا عکس برداری دریافت که اب های موجود در طبیعت کریستال های زیبایی میسازندو ابی که الوده است
بلوری ناقص تشکیل میدهد.تحقیقات او نشان میدهد اب در معرض کلمات مثبت مانند تشکر بلورهای زیبایی میتواند تولید کندودر
معرض پیام منفی مثل تو احمقی کریستال های ناقص ویا نا زیبایی  تشکیل میدهد.همینطور موسیقی به تشکیل بلورهای شگفت
انگیز کمکمی کند.در این کتاب ها می بینیم که چگونه کلام و فکر واحساس ما بر مولکول های اب تاثیر می کذارد.واز انجا که
بیشتر بدن انسان وکره خاکی را اب تشکیل می دهد،از طریق اب میتوانیم شادی وسلامت را به کل دنیا ارزانی کنیم.اب
ارتعاشات را جذب وحفظ می کند ودر نتیجه میتواند حتی شفا بخش باشد.در ادامه سینا به پزشکی همیوپاتی اشاره کرد.در این
طب انرژی موجود در کائنات مختلف مانند گیاهان،سنگ ها ،صدف هاو…رابه اب منتقل میکنندواز این طریق انرژی مورد نیاز
را به بیمارمیرسانند.جالب اینکه اخیرا”این انرژی ها را روی صوت منتقل میکنندوهر کس میتوانداین داروها را به صورت ضبط شده داشته باشدو با علن به بیماری ازدارو مورد نیاز خود استفاده کندوغیره
در انتهای بخش اول نشست با اکثریت اراء در ۱۵خرداد جلسه ای نخواهیم داشت ونشست بعدی گروه ۲۲ خرداد خواهد بود.
بعد از پذیرایی واستراحتی که داشتیم نوبت به گفت وشنود تحت عنوان تقدیر وسرنوشت رسیدوابتدا توافقات این گفت وشنود
(شامل:۱-اگر کسی خواست صحبت کند ،با بالا بردن دست از دبیر وقت میگیرد.۲-صحبت دیگران را قطع نمی کنیم واز
گفتگوی دو نفره خوداری می کنیم.۳-درنوبت خود صحبت می کنیم.۴-به اندیشه دیگران احترام می گذاریم.۵-روی عقاید خود
پافشاری نمی کنیم.۶-از خطاب قرار دادن دیگران چه در تایید ویا رد نظرات انها خوداری می کنیم.نگاه هامان را بین همه تقسیم
میکنیم.۷-شنیدن را تمرین کردن وتحمل خود را افزایش میدهیم.۸-اگربحث از موضوع خارج شدیا دبیر هوشیار نبود،با بالا بردن
دست وباز وبسته کردن انگشتان به دبیرتذکر میدهیم.۹همه ما به عنوان همراه وظیفه داریم این نکات را به یکدیگر یاداوری
کنیم)خوانده شدودر ادامه دوستان نظرات خود را مطرح کردند.که ازاوردن بعضی از انها با توجه به عنوان شدن انها در صحبت های دیگران خودداری شده است
درمعنا ی سرنوشت وتقدیرگفته شد:سرنوشت به معنا ی قضای ازلی است ازدیدگاه عرفا تقدیرازطرف حق الهی است کسی که
ترک تدبیر کند به تقدیر راضی شود.واژه تقدیردر مقابل تدبیر امده است.تدبیربه معنای اندیشه کردن در سرانجام کار است.در نتیجه از دیدگاه عرفا اگر اهل تقدیر باشی اهل تدبیر نیستی،راضی به هر بلایی می شوی
   دو اعتقاد دو گانه وجود دارد،در تمامی کهن نمونه ها مسئله تقدیر مطرح شده است وهمه هم به قضا وقدر اعتقاد دارندوقبول
دارند که سرنوشت هر کس برای او تعیین شده واتفاق میافتد.اما مسئله این است که ما هم قبول کرده اییم که انسان مجموعه ایی از نیروهای نامتناهی است،ودر نتیجه تضاد وجود دارد
اگر ریشه تقدیر را بررسی کنیم به جبر گرایی می رسیم.در مورد determinism
دو نگاه متفاوت وجود دارد:soft ,hard
کسانی که اعتقاد دارند همه چیز در زندگی همان تقدیر وسرنوشت استوانسان از خود اختیاری ندارد.hard determinism
کسانی که تا حدی به تقدیر وسرنوشت ایمان دارندولی در نهایت پارامتر نهایی را اختیار ادمی می دانندشاید ما در به وجودامدن خود نقشی نداریم ولی در ادامه زندگی تاثیر گذاریم
یک سری قوانین در دنیا ثابت است که ما به انها اشراف نداریم.ولی در همین قوانین زندگی می کنیم.این قوانین جبر است ولی
ما خود قوانینی به وجود میاورییم که انها را ازادی واختیار می نامیم.پس ازادی وجبر در کنار هم هستند ودنیا جمع تضاد هاست
بستری از قوانین داریم در این بستر انسان تولید می شود،انسان ذهن دارد ومی تواند در این بستر تاثیر بگذارد.ما با دبیرها
وانتخاب های خود که از برداشت های ما ناشی میشود(مثلا”همین جبر گرایی خود یک برداشت است)این برداشت ها در اینده
خود ما وکل کیهان تاثیر دارد،باید بستر ها را شناخت وخود انها رابهینه کنیم۶۰%این کار با ماست وکسانی که در جهت شناخت تلاش نمی کنند،دیگران برای انها مسر زندگی را تعیین میکنند
باید نگاهی معتدل داشته باشیم،انچه رانمی توانیم تغیر دهیم بپذیریم ولی در جنبه مادی ان هم تامل کنیم
سرنوشت ها قابل تغییر است،هیچ قراری نبوده،ما باید انتخاب کنیم و باید عامل باشیم
به بعضی اثار کیشلوفسکی(ده فرمان وزندگی دوگانه ورونیک)درتایید تقدیراشاره شد،ومجدا”تاکید شد که بایدخود تصمیم بگیریم تا
دیگران برای ما سرنوشت سازی نکنند
جبر و اختیار در درجه اول ابزاری توجیهی استکاربردی نیست.اگربه گذشته توجه کنیم کاملا”جبر است نمی توانیم کد علمی
برای ان صادر کنیم.ازاینده اطلاعات ناقصی داریم واحساس اختیار می کنیم ودل خوش کن که،باعث التیام زخم بشر است.ولی در هر دو توجیه علمی نداریم.
در مورد کف بینی وپیش گویی وخواب های صادقه صحبت شد و بعضی دوستان از خواب های خود واتفاق افتادن ا نها در
روز سخن گفتند.ودوستی گفت که ما میتوانیم حتی سرنوشت خواب را خود عوض کنیم و از تجربه خود گفت
درمورد علم هیئت گفته شد که کاملا”علمی وریاضی است وطالع انسان را میتوان از روی حرکت ستارگان بدست اورد.ازپدیده اشنا پنداری گفت
انسان تاثیر میگذارد وتاثیر می پذیرد.و جمع نیروهای زیادی است مثلا”گفته می شود باید تفعل خوب بزنیم وبه چیزی که اعتقاد داریم  همان هم رخ میدهد
اراده های مختلف در جهان وجود دارد یعنی مبارزه بین اراده ها پش میاید مثلا”کسی که اراده اش پیروز میشودبه ازادی معتقد میشود و کسیکه شکست خورده به جبر.در اینجا هم امیزهای از تضادها را داریم
ناخوداگاه برای انسان مسئله مشخصی نیست.ادمی به جایی رسیده که ذهنش پیچیده تر از انی است که بفهمد.در طول رو
هزاران اتفاق میافتد خود متوجه ان نیستیم ولی ذهن ما ان را میگیردواز طریق ناخود اگاه به ما منتقل می شود
الاهیات ارتباطی به جبر ندارد،علم پیش خدا واراده پیش توست
حسن ختام مجلس شعر زیبای اقای میثمی با عنوان دل من بود
داد از این دل من که بسوزد چون شمع
هم به ناکامی دوست هم به حال دشمن
این دل من چون است؟
گاه برافروخته دل ،گاه چون لاله دلش سوخته دل
گاه چون ابر گرفته ست دلم،گه چو دل می رود از دست دلم
گاه چو دریاست که اندر دل ان ،سخت طوفان بر پاست
گاه چون کهنه اجاقی دم سرد،جای خاکستر هاست
یا نمود دگری از امال
گاه ارام چو طفلی در خواب،گه خروشنده چنان جیحون است
گاه رنگ شفق،اری اری خون است
دلم از دست دلم
دبیر نشست اینده ارزو است،سخن زیبا ومعرفی کتاب به ترتیب به عهده  سینا وزینب خواهد بود
پایان نشست ساعت ۱۹:۴۵

 

نشست های هفتگی: بحث در مورد حس های فردی – ۱ خرداد ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۱۳۸۶/۰۳/۰۱بحث در مورد حس های فردی و بیان مشکلات شخصیآرین
همراهان : بدون رعایت ترتیب حروف الفبا خانمها و آقایان  زینب ، هدی ، حمید ، بردیا ، فریبرز، مصطفی ، مجید ، امیرحسین ، علی ، سعیده ، سیاوش ، سولماز، شبنم ، حمید ، هما(میهمان) ، آرزو، رویا ، راضیه ، زهرا ، رضا ، آقای میثمی ،  ناصر ،ساسان ، فروغ

و راوی چنین روایت می کند : نشستی پیرامون حس های فردی ، جلسه ای پر بار البته کمی پر جنجال ، لاکن جنجالی دوستانه ، چون تپش قلبی که برای برقراری جمع دوستا نه ای می تپد.

نشست با کمی تاخیر ساعت ۱۷:۲۰ رسما به دبیری آرین(جایگزین دبیر غایب)آغاز شد.پس از به جا آوردن آیین نامه و خواندن آیین نشست هر کدام از دوستان که می خواستند در خلال نشست صحبت کنند از دبیر وقت گرفتند. اما چه گفتیم ، چه شنیدیم و چه نتیجه ای از آن بر گرفتیم.

فریبرز سخن نغز این نشست را از اشعار وحشی بافقی و قسمتی نیز از حافظ انتخاب کرده بود که با قدرت و تسلط فراوان آن را برای همراهان خواند.آنقدر رسا که آقای میثمی با ذوق و تجربه ی شاعرانه ی خود نام شاعر را در گوش من زمزمه کرد و من تایید کردم.البته به علت کمبود وقت فقط شعر وحشی بافقی را با هم شنیدیم.

پس از آن بر اساس آیین نامه و چون جلسات قبل معرفی کتاب داشتیم که به حق معرفی متفاوتی بود.معرفی ای به جز صرفا” خواندن متون و قسمت هایی از کتاب ! رضا در مورد کتاب و چیز هایی که از آن آموخته بود صحبت کرد.”سیمای دو زن” اثر سعیدی سیرجانی ، و محصول انتشارات پیکان بود.مطالب کتاب را به صورت چکیده بیان کرد و قسمتهای برگزیده ای از کتاب راخواند.رضا به کمک چند نفر از همراهان لیست کتاب هایی را در مورد زنان استخراج کرده و برای همه کپی گرفته بود که در زمان پذیرایی بین دوستان تقسیم شد.

پس از معرفی کتاب سینا با اینکه نفر اول بود ایثار سیاستمدارانه ای کرد و وقت را به حمید و بردیا داد.

حمید در مورد طرح گروه های سه نفره صحبت کرد و از این طرح استقبال کرد.ناگفته نماند که شهرداری این نشست به عهده ی گروه سه نفره ی حمید-مصطفی و معصومه بود.فعالیت آنها بی نتیجه نبود و این هفته نشست رنگ و لعاب دیگری داشت. رقابت می تواند باعث ارتقای گروه های همراه شود.البته نه مثل طرح های خصوصی سازی ! تا ببینیم گروه هفته ی آینده چه می کند.

نوبت به بردیا رسید که ابتدای جلسه با رعایت چهار چوب آیین نامه وقت گرفته بود و با زدن کورتومتر شروع به صحبت کرد.مدیریت باشگاه نشریه با بردیاست.سولماز و سعیده به عنوان دو نفر از اعضای جدید باشگاه نشریه معرفی شدند.بردیا در مورد وظایف سولماز و سعیده و نوع همکاری آنها با باشگاه نشریه توضیح داد.پس از شصت ثانیه کورنومتر ایستاد و سینا گوی ثبقت را از بردیا ربود.زمان آن فرا رسیده بود که چهارچوب آیین نامه پاسخ ایثار سینا را بدهد.سینا بر خلاف همیشه خیلی کوتاه ، از زحمات حمید وو گروهش تشکر کرد و نیز در مورد این طرح سخن گفت.هدیه ای تهیه کرده بود و به مناسبت تولد فوغ به دست سفیر قرمز پوش به فروغ تقدیم شد.اما خبر های شاد کننده به همین جا ختم نمی شد ، مکمل این شادی ها ؛ خبر ازدواج ۲ نفر از همراهان بود.همگی برای آن ها کف زدند و ساعت ۱۸ زمان پذیرایی اعلام شد.در زمان پذیرایی دوستان به رسم ادب ازدواج آنها را تبریک گفتند.

در مورد قسمت مهم پذیرایی کمتر حرف می زنم چون باید پیوسته اسم ساسان و در همه ی جمله ها استفاده کنم.مثل همیشه نقش اول را بازی می کرد.همراهان از خودشان پذیرایی کردند و از مصاحبت یکدیگر لذت بردند.بعد از پذیرایی چند نفر از دوستان به علت مشغله های شخصی از دیگران خداحافظی و جمع ما را ترک کردند.

به سختی و کمک فروغ و چند نفر از دیگر دوستان، دوباره گرد هم آمدیم تا در قسمت دوم پس از پذیرایی بحث را شروع کنیم.آ یین بحث در ابتدا خوانده شد(با تشکر از حمید). پنج دقیقه از وقت سینا (هنوز هم نفهمیدم چطور؟!) باقی مانده بود که در ابتدای قسمت دوم شنیدیم.

دبیر در مورد بحث این هفته توضیح داد.این هفته اولین جلسه ای بود که موضوع از پیش تعیین شده ای نداشتیم.از این پس به صورت آزمایشی یکبار در ماه جلسات به این شیوه برگزار خواهد شد.این طرح به طور موقت جایگزین برگه های نظرخواهی در مورد اعضا و نقد و بر رسی فعالیت های آنهاست. برگزاری این نشست ها به اعضا کمک می کند یکدیگر را بهتر بشناسند و آمادگی لازم را جهت اجرای طرح برگه های نظر خواهی کسب کنند.

در ادامه یکی از دوستان در مورد مشکل شخصی خودش صحبت کرد ، اشاره ای به قسمتی از کتاب زهیر-اثر پائولو کوئیلو- کرد و معتقد بود که با گفتن مشکلاتش در چنین جمعی می تواند با استفاده از نظرات دیگران موفق تر عمل کند.او که سال اول دانشگاه را می گذراند با مشکل تراکم فعالیت ها روبرو شده است.علاقه مندی وی کمک به دیگران است و انتخاب رشته ی او نیز در همین راستا بوده است.او می گفت دوستانم معتقدند که من به خودم احترام نمی گذارم و باید اولویت با خودم باشد.پس از ورود به دانشگاه در فعالیت های گسترده تری شرکت می کند.او روحیه همکاری بالایی دارد و این امر باعث شده تقریبا” به همه ی پیشنهاد های همکاری پاسخ مثبت بدهد.او معتقد است که فعالیت او در جهت ارضای حس درونی وی موثر است و کمک به دیگران این حس را مرتفع می کند.

نظرات و راه حل های زیادی خطاب به او ارائه شد که مختصرا” به آنها اشاره می شود.

–          قبل از هر چیز، اینکه تو به ارضای حس درونی خودت کمر همت بسته ای ، پس به خودت احترام می گذاری.

–          چند نفر لز دوستان اتفاق نظر داشتند که نباید انرژی خودت را روی گروه های متعدد و فعالیت های گسسته صرف کنی بهترین روش این است که انرژی خود را  در جهت قوت بخشیدن به گروهی که مورد علاقه ی توست و با آن احساس نزدیکی بیشتری می کنی صرف کنی.قوی تر کردن تیم همراه چون قوی تر کردن حلقه ای از زنجیر است که پیوسته با گروه های دیگر می تواند در کل موثر واقع شود.

–          یکی دیگر از دوستان به تجربه ی مشابهی اشاره کرد و گفت من هم در همین شرایط هستم و نظر دیگران را جویا شد.

–          یکی از حاضرین میهمان در این نشست موافقت خود را با ناصر اعلام کرد و گفت شاید یکی از ارزشمند ترین غعالیت های انسانی حس کمک به دیگر هم نوعان باشد و این حس را موهبت الهی دانست که خیلی ها از داشتن آن محرومند.

–          یکی دیگر از خانم ها کار او را مورد تمجید و تحسین قرار داد اما او معتقد است نباید خود را در کاری غرق کنیم.هر چند در آن کار هدفی ارزشمند را دنبال کنیم نباید خود را نادیده بگیریم.به نظر او باید بین کارها تعادل برقرار کرد و همیشه اولویت بندی در کار ها را رعایت کرد تا بتوانیم در جای خود موثر واقع شویم.و البته این حس نباید باعث متوقع شدن ما از دیگران شود.

–          یکی دیگر همراهان به نظر یکی از روان شناسان و تعریف او از بزرگ شدن اشاره کرد، به نظر این روان شناس انجام یک کار کامل نشانه ی بزرگ شدن و بلوغ شخصیتی فرد است.به تجربه های مشابه خود اشاره کرد و گفت باید در چنین شرایطی از تجربیات و آموخته های تاریخ درس گرفت و از آنها استفاده کرد.او گفت در مورد خودش ۴۰ سال گذشت تا فهمیدم کجا هستم.

–          دوستی که مشکلش را مطرح کرده بود صحبتش را کامل کرد و گفت اون هم می دونه که باید تعادل برقرار کنه و یا از دیگران و تجربیات آنها استفاده کنه ولی هیچ کس خودش در شرایط مشابه نتوانسته تعادل را بر قرار کنه و پس از مدتی به تکامل و بلوغی رسیده که خودش درک کرده در آن شرایط می بایست تعادل را بر قرار می کرده.

–          دوست دیگری در ادامه گفت به نظر او نحوه ی کمک کردن مهمترین چیز است،باید این حس را در هر مرحله از کاری داشت که “اگر ما نباشیم این کار چطور انجام می شودو چه اتفاقی می افتد.” او معتقد است برای رسیدن به اهداف بزرگ و ارزشمند می بایست اهداف کوچک را قربانی کرد.

–          از طرف دیگر یکی از دوستان این حس را نمود عشق برادرانه دانست و خود را با حس او همسو دانست.وی نیز مثل تعداد دیگری از همراهان معتقد است که فعالیت و شرکت در گروه های متعدد سودمند نیست و بهتر است فعالیت خود را روی گروهی که از لحاظ اولویت مهمتر رتبه بندی می شود متمرکز کرد.

–          چند نری از دوستان به استفاده از الگوها و تجربیات دیگران اشاره کردند.به نظر یکی از آنها نکته اینجاست که اگر او فکر می کند که تراکم فعالیتی بالایی دارد ایراد از او نیست – بلکه کار دانشگاه های ما از پایه غلط است.هدف از دانشگاه رفتن آموختن صرفا” فیزیک یا ریاضیات نیست بلکه هدف همین فعالیت های اجتماعی و حضور فعال است ، و همین حضور است که شخصیت اجتماعی فرد تحصیل کرده را نمایان می کند.

تقریبا” ساعت داشت از ۷:۳۰ میگذشت که دبیر یک تذکر آیین نامه ای گرفت و نمی دونم چند امتیاز گران بها از دست داد!!!

ولی یکی از دوستان در مورد خاطراتش صحبتی را آغاز کرده بود که به تشخیص  دبیر و کسب موافقت از دوستان صحبتش را ادامه داد.او تجربه ی شکست خورده ای از خودش گفت که دقیقا” به دلیل همین عدم تعادل در زندگی وی پیش آمده بود.او معتقد است که می بایست عقل و احساس به تعادل برسند.

یکی دیگر از همراهان که این نشست خیلی کم حرف شده بود نظری داد و گفت : هیچ وقت از راهی که رفتی احساس پشیمانی نکن . همیشه به یاد داشته باش که تو درآن موقعیت خاص یک تجربه ی نو کسب کرده ای و آن تجربه در زمان خودش درست ترین کاری بوده که می توانستی انجام بدهی.

دبیر از همراهی کلیه دوستان تشکر کرد و گروه شهر دار هفته آینده انتخاب و اعلام شد.

هفته ی آینده شهر دار گروه فریبرز زینب و سعیده انتخاب شد که بی صبرانه منتظریم ببینیم چطور می خواهند با درخشش گروه حمیدو مصطفی و سمیه رقابت کنند.

در زمان باقیمانده استاد میثمی برای همه شعر کوتاهی خواندند و همگی لذت بردیم.

جلسه آینده دبیری نشست به عهده ی هدی خواهد بود و سخن نغز و معرفی کتاب به ترتیب به تلاش سمیه و زینب اجرا خواهد شد.

نشست های هفتگی:درباره کتاب «هفت عادت مردمان موثر»- ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۶گفتگو درباره کتاب «هفت عادت مردمان موثر»سینا
عصر روز ۲۵ اردیبهشت سال ۸۶، سه شنبه بهاری دیگری بود که در این فصل زیبا گرد هم آمدیم و به همراه سمیه، آرزو، فروغ، شهاب، سعیده، هدا، زینب، بردیا، اعظم، استاد میثمی(مهمان)، سینا، آقای ناصر طالبی، مصطفی، ناصر یوسف زاده،، آقای سیدزاده، فریبرز، حمید و سیاوش

اولین نشست گفتگو درباره کتاب «هفت عادت مردمان موثر» را برگزار کردیم. سینا دبیری نشست را بر عهده داشت و آرزو برای نوشتن گزارش نشست، مسئول یادداشت برداری شد. این کتاب نوشته استفان کاوی است که دو ترجمه از این کتاب از گیتی خوشدل وآل یاسین را در دست داشتیم. بعد از شروع نشست، مشخص شد که تعدادی از همراهان به دلایل گوناگون موفق به مطالعه کتاب هفت عادت مردمان موثر نشده اند. نشست را در ساعت ۵:۲۵ با صحبت درباره ی کسانی که کتاب را نخوانده بودند، آغاز کردیم و تعدادی از این همراهان دلایل خود را بیان کردند. مشغله های شخصی و کمبود وقت عمده ی دلایل این دوستان بود که در این مورد، گفتگویی بین همراهانی که کتاب را خوانده بودند و بقیه که کتاب را نخوانده بودند، شروع شد و با بیان مثالهایی از متن کتاب های «هفت عادت مردمان موثر» و «ویل دان» با هم بحث کردیم:
– ما به عنوان یک انسان دو انتخاب داریم، یا فاعل و عامل باشیم، یا مفعول و معلول. انسان عامل به جای گفتن جملاتی مثل مشغله داشتم یا وقت نداشتم می گوید، در اولویت من نبود.
– این که کتاب هفت عادت مردمان موثر را نخوانده ولی در نشست شرکت کنیم، نشان دهنده ی این است که این کتاب در اولویتهایمان بوده است.
– این که از داشته های دیگران استفاده کنیم و تنها شنونده باشیم، نشان می دهد که ما به جای عامل بودن، مفعول واقع شده ایم.
– همین که افراد با وجود نخواندن کتاب به اینجا آمده اند نشان می دهد که برایشان مهم بوده و می خواهند در خودشان تغییری ایجاد کنند.
– چون فکر نمی کردم که کتاب تا این اندازه برایم مهم باشد، کارهایم را اولویت بندی نکردم.
– اولویت کاملاً نسبی است  به خصوص در جامعه ما که جامعه نرمالی نیست، این گونه برخوردها آفت کار جمعی است و درست هم نیست، چون ما انسانیم و سنگ نیستیم.
–  کتاب هفت عادت مردمان موثر آموزش عامل بودن را می دهد و چون هنوز آن را نخوانده ایم، انتظاری هم از ما نمی رود. آمده ایم اینجا که یاد بگیریم.
– به کتابهایی که می خوانیم عمل کنیم و با ویل دان مثبت اندیشی را تمرین کنیم و نکات مثبت دیگران را ببینیم تا نکات منفی آنها.
– تصمیم بگیریم که در حد ویل دان بمانیم یا بالاتر برویم.
– ما شایستگی زیر سوال بردن افراد جمع و اولویتهایشان را نداریم.
– روش گروه ما شنیداری نیست و ما با رای خودمان برای بحث درباره کتاب هفت عادت مردمان موثر به اینجا آمده ایم نه فقط برای شنیدن نظرات دیگران.
– به اشتباهات دیگران خرده نگیریم، این یک امکان است برای ما که تجربه کنیم.
سینا از همه همراهانی که در برنامه سنگان شرکت داشتند تشکر کرد. سمیه برنامه تئاتر کودکان کار با نام «بابام تو کاغذا گم شد» در فرهنگسرای ارسباران را اعلام کرد. هدیه تولد سینا که کتاب «با زندگی برقصیم» نوشته سوزان جفرز بود به او داده شد و همه برایش دست زدیم. حمید درباره کلوب و عدم ایجاد تاپیکهای تکراری صحبت کرد.
بقیه نشست را به بعد از وقت استراحت موکول کردیم. در ۲۵ دقیقه وقت استراحت، با آبمیوه و شیرینی از خودمان پذیرایی کردیم وبا همدیگر به گفتگوهای دوستانه پرداختیم.
دوباره به سراغ بحث رفتیم، که خلاصه ی گفتگوهایمان و جملاتی که از کتاب خواندیم را می توانید در زیر مشاهده کنید:
عادت همان برداشت است و این هفت عادت می خواهند نگرش مارا تغییر دهند.
ثمرات این هفت عادت، عبارتند از: ۱- احترام به خود و اعتماد به نفس بیشتر ۲- تاثیر بر روابط ۳- می توانید در دیگران ایجاد انگیزه کنید ۴- خلاقیت و هیجان زیاد برای یاد گرفتن مهارتهای جدید
اگر می خواهید اشخاص را تغییر دهید، تصویری را که از نقش خود دارند را تغییر دهید.
همانیم که مدام به آن می پردازیم. پس تعالی، نه عمل، بلکه عادت است.عادت عبارت از نقطه تماس دانش و اشتیاق و مهارت است.
عادتهای ۱و۲و۳ مستقیماً به منش انسان مربوط می شوند و عادات ۴و۵و۶ به شخصیت انسان ارتباط دارند.
اندیشه یی بکار تا عملی درو کنی. عملی بکار تا عادتی درو کنی. عادتی بکار تا منشی درو کنی. منشی بکار تا تقدیری درو کنی.
اساسی ترین عادت، عامل بودن است یعنی مسئولیت خود را به عهده گرفتن. ضد عامل بودن واکنشی بودن است.
سه نوع جبرگرایی داریم: جبر گرایی ژنتیک، جبر گرایی روانی، جبر گرایی محیطی. افراد هر سه دسته، افرادی واکنشی اند نه انسانهایی عامل.
النور روزولت: هیچ کس بدون تمایل خودتان نمی تواند بیازاردتان.
گاندی: اگر خودمان احترام خود را به کسی ندهیم، احدی نمی تواند آن را از ما بگیرد.
به آرامی جلو برویم و به آهستگی عمل کنیم.
هر گاه می اندیشیم مشکل بیرون از ماست، خود آن اندیشه مشکل ماست.
«او مرا غمگین می کند» در این جمله من مفعول هستم و این جمله، نمی تواند جمله ی یک انسان عامل باشد.
اختیار زاییده اوضاع و شرایط است ، حال آنکه آزادی زاییده درون انسان است.
دکتر فرانکل: انسانها می توانند هر چیز ارزشمندی را از دست بدهند مگر بنیادی ترین آزادی بشری را، آزادی انتخاب- یعنی طرز برخورد یا شیوه واکنش نسبت به سرنوشت یا هر رویداد- و آزادی برگزیدن راه خویش را.
افراد عامل همه تلاشهای خودرا بر حلقه ی نفوذ خود،متمرکز می کنند.
عادت ۱ به این مفهوم است که خودتان برنامه نویس باشید. عادت ۲ بدین معناست که برنامه تان را بنویسید. عادت ۳ به این مفهوم است که برنامه ای که نوشته اید را اجرا کنید.
همواره دو آفرینش وجود دارد و هر گونه آفرینش مادی و فیزیکی به دنبال آفرینش ذهنی می آید.
بعضی جاها پا از حلقه ی نفوذ فراتر گذاشته و بدان عصیان کنیم هر چند که نگرانی هایمان بیشتر شود و گرنه ممکن است که به انسان منفعلی تبدیل شویم.
باید متعهد باشیم که از حلقه نفوذ فراتر برویم.
تا نیمه های عادت ۲ بحث کردیم و قرار شد که برای ماه آینده کتاب را به طور کامل بخوانیم و تا جایی که زمان بود در موردش بحث کنیم.
در پایان از آقای میثمی درخواست کردیم تا یکی از اشعار زیبایشان را برایمان بخوانند و ایشان هم درخواست ما را پذیرفته و ما را شعر نویی مهمان کردند:

« زندگی خاستن است و
جهانی بی بمب،  با گل نسترن آراستن است

آی! ای هندویان!
روح گاندی ز شما بی زار است
آزمایش آری
هسته ی مهر به دلها کارید
هسته ی هستی و عشق »

و نشست گروه نیک اندیشان در ساعت ۷:۴۵ دقیقه بعد از ظهر به پایان رسید.

هفته ی آینده لیلا دبیر خواهد بود، آقای سید زاده کتاب معرفی خواهند کرد و فریبرز سخنی زیبا خواهد خواند.

 

نشست های هفتگی: بحث پیرامون ارتقاء خود – ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۸۶/۰۲/۱۸ارتقاء خودفریبرز
روز سه شنبه ساعت ۱۷:۲۰ نشست هفتگی گروه نیک اندیشان حول موضوع ارتقاء خود با همراهی سینا، سعیده، سولماز، آرزو، حمید ، بردیا ، ساسان، آقای سید زاده ،آقای میثمی(مهمان) ،هدی ، زینب ، سمیه ، سعید ، رویا ، فروغ ، یوسف ، ناصر، سیاوش ، مهدیه ، حمید(۲ )، فریبرز، پویا ، الهام ،ناهید وآقای طالبی با تاخیر به جمع بقیه اضافه شدند.

قبل از مرور آئین نشست دبیرازهمراهان درخواست کرد مدت یک دقیقه برای بچه هایی که از لحاظ جسمی و ذهنی دچار ناتوانی هستند انرژی مثبت بفرستیم،البته این قضیه بدون هماهنگی بود. ازاین بابت از دوستان عذرخواهی می کنم.

بعد باهم آئین نشست رو که شامل(۱ موبایل هامون روی گزینه بی صدا تنظیم کنیم ۲ طبق آئین کل گروه سیگار کشیدن در نشستهای گروه نیک اندیشان در حضور دیگران ممنوعه ۳ در صورتی که بخواهیم موضوع خاصی رو مطرح کنیم از دبیر وقت می گیریم ۴ نگاهای خودمون رو بیین همه تقسیم می کنیم و از گفتگوهای دو نفره پرهیز می کنیم ) مرور کردیم.

دبیر از همراهان برای گرفتن وقت سوال کرد، که سینا،آرزو، بردیا برای صحبت کردن وقت گرفتند. بعد مطابق معمول ازسعید و حمید خواسته شد که به ترتیب سحن زیبا و معرفی کتاب رو شروع کنند، ولی بدلیل آماده نبودن دوستان بردیا و آرزو از وقتشون استفاده کردن تا سعید و حمید(چه هم قافیه)آماده بشن. بردیا درمورد باشگاه نشریه و تایپ کتابهای نایاب و، وجود باشگاه نشریه رو به دوستان یادآوری کرد. آرزو هم در ادامه صحبتهای بردیا در مورد کار تایپ و احتیاج به همکاری بیشتر اعضا برای کارتایپ تاکید کرد. واز اتمام تایپ کتاب فرهنگ و شبه فرهنگ خبر داد واز همراهان در خواست کرد که اگر پرینتهای کتاب رو تحویل ندادند (آقای عبدالغنی) هرچه سریعتر تحویل بدند. و درادامه در مورد ویرایش آئین نامه کلوب نیک اندیشان و در خواست از همراهان برای عضویت درکلوب وایجاد نکردن بحثهای تکراری نکاتی را یاد آور شد.

بالاخره دوستان آماده شدن، سعید یه ترجیع از سعدی رو آماده کرده بود که چند بیتش رو براتون

میآرم.

ای سرو بلند قامت دوست           وه که شمایلت چه نیکوست

در یای لطافت تو میراد           هر سرو سهی که بر لب جوست

نازک بدنی که می نگنجد          در زیر قبا چو غنچه در پوست

مه پاره اگر به بام برآید         که فرق کند که ماه یا اوست؟

آن خرمن گل نه گل به باغست    نه باغ ارم که باغ مینوست

بدلیل طولانی بودن شعر از آوردن همه ابیات معذورم از این بابت عذرخواهی می کنم.اینم بگم که چون هفته قبل به سعدی کم لطفی شده بود سعید این شعرو در دفاع از سعدی آورده بود.

حمید هم کتاب متافیزیک از نگاه فیزیک رو آورده بود که معرفی کنه، نویسنده کتاب فرد آلن ورد

و باب تودن ، از انتشارات یاهو.

قسمتهائی از کتاب متافیزک از نگاه فیزیک.

جهان مادی به صورت مستقل از اندیشه موجوداتش وجود ندارد

*  ما در ورای زمان به خودمان و یکدیگر ساختار می دهیم.

* نحوه نگاه ما به خودمان و دیگران ، به گونه ای بسیار ظریف ، دائما  مارا به هویتی جدید تبدیل می کند.

*چگونگی مشاهده ما نسبت به جهان پیرامونمان ، بر آنچه مشاهده می کنیم به گونه ای بسیار ظریف اثر می گذارد.

* تا زمان کشف نظریه جدید کوانتوم تصور می شد که جهان مادی و تفکر ما درباره آن کاملآ جدای از یکدیگر باشند. فیزیک کوانتوم به ما نشان داد آنچه به تصور می آوریم همان چیزی است که می بینیم. به عبارت دیگر ، تصور ما از جهان و شیوه ای که جهان به نظرمان می رسد به طور بنیادینی به هم ربط دارند.

* فیزیک کوانتوم میگوید که هیچ شیئی محدوده کاملآ مشخصی ندارد و اگر فقط برای لحظه ای بتوانیم یک صندلی را بدون وجود خود تصور کنیم ، محدوده مکانی صندلی هم نامعین خواهد شد!

* منظور خاصی از کلمه << ساختار دادن >> داریم. قصدمان این است که نشان دهیم آنچه در مورد خود و دیگران می اندیشیم ،  تعیین کننده این است که برای دیگری و خود چگونه هستیم. واین به یکباره عملی نمیشود ، بلکه احتیاج به زمان دارد. آنگونه که من هستم و آنگونه که شما هستید ، طی تفکرات طولانی ، دقیق و سخت شکل گرفته است. باید بگویم آنچه هستم ساختار ویژه ای از تفکر است. با دگرگون کردن افکار درباره خودم و شما ، خودم و شما را تغییر خواهم داد.

* هیچ آغازی وجود ندارد ، هیچ پایانی در کار نیست ، آنچه هست تحول و دگرگونی است .

* واقعیت معمول و متداولی که دریافت می کنیم تنها مربوط به یک جهان نیست بلکه هماهنگی فازهای حرکتی تعداد نامحدودی از جهان ها است .

* فضا از ساختار فکر است . همه جهان می تواند درون نقطه ای جای گیرد .

* هر جزء جهان دربردارنده کل آن است .

* فضا تلاطمی است مستمر از پدیدار شدن و ناپدید شدن حفره های سیاه و سفید  ِ کوچک .

* هر چیزی متشکل از حفره سفید / حفره سیاه است . پس ماورا فضا- زمان جایی دوردست یا فراسوی کهکشان ها نیست بلکه درون هر چیزی وجود دارد .

* از طریق فیزیک کوانتوم می توان برای پدیده های فوق طبیعی مثل روان حرکتی ، هاله ، تله پاتی ، تله پورتیشن ، شفا بخشی از طریق ذهن و درمان از طریق دست ها دلایل علمی پیدا کرد .

* عالم درون چیزی نیست ، عالم درون خودش قرار دارد .

* وقتی که خواهان وضعیتی هستید همین خواستن شما ، وضعیت را تغییر می دهد . نمی توانید تنها با خواستن در فضا شناور شوید ولی می توانید به عمل شناوری عشق ورزیده و از زیبایی و توازن آن آگاه شوید . و شاید روزی لایه ای از جهان که در آن شناورید با درک شما مرتبط شود .

* مجبور نیستیم یادبگیریم که چطور انرژی را کنترل یا هدایت کنیم ، در حقیقت این کار به نوعی خطرناک است . تمامی آنچه که باید انجام دهیم این است که بگذاریم آگاهی ما را پیدا کند . آنگاه می توانیم با آن هماهنگی که در آنجا میز حرکت داده شده است مرتبط شویم .

* من واقعی در ورای فضا- زمان است . آنچه هست فقط تغییر است .

* زمانی که تفکر و تجربه با هم یکی می شوند آگاهی تغییر می کند .

بعد از معرفی کتاب نوبت پذیرائی رسید. بعد از صرف شیرینی و آبمیوه که از قبل تهیه شده بود، گفت و شنود با موضوع ارتقاء خود شروع شد. البته قبل شروع، توافقات گفت و شنود باهم مرور کردیم.که شمل بندهای زیر می باشد. ( ۱ اگر کسی خواست صحبت کنه با بالابردن دست از دبیروقت بگیره ۲ صحبت دیگران رو قطع نمی کنیم و از گفتگوی دو نفره خود داری می کنیم ۳ تو نوبت خودمون صحبت می کنیم ۴ به اندیشه های دیگران احترام می زاریم ۵ روی عقاید خودمون پا فشاری نمی کنیم ۶ از خطاب قرار دادن دیگران، چه درتائید یا رد نظرات دیگران خود داری می کنیم و نگاه هامونو بین همه تقیسم می کنیم ۷ شنیدن رو تمرین می کنیم و تحمل خودمون رو افزایش می دهیم ۸ اگر بحث ازموضوع خودش خارج شد یا دبیر هوشیار نبود با، بالا بردن دست و باز وبسته کردن اتگشتان به دبیر تذکر می دهیم ۹ همه ما بعنوان همراه وظیفه داریم این نکات رو به همدیگه یادآوری کنیم).

 

در ابتدا بدلیل آماده نبودن همراهان برای شروع بحث، یکی ازدوستان از سینا درخواست کرد که کمی به موضوع جهت بده. ولی سینا نه تنها با جهت دادن به بحث ها موافق نبود بلکه مخالف بود و ادامه که من در تمام نشستها سعی می کنم که به بحثها جهت ندم . و یادآور شد که من به بحثها جهت نمی دم و از بحثها هم نتیجه گیری نمی کنیم تا عقیده ای بر جمع حاکم نشود.این مقدمه ای بود تا بحث رو شروع کنیم .

یکی از دوستان پرسید که ارتقاء خود چگونه صورت می گیرد؟ آیا نیاز به استاد داریم؟ ما برای ارتقاء خود نیاز به استاد نداریم وفقط بایدازتجربیات بسیاری ازاساتید وتجربیات خود را برای ارتقاء استفاده کنیم .و بر باورهای گذشته خود تعصب نداشته باشیم و همه چیز را با این باور محک بزنیم و به باور خود شک و باورهای دیگر را مطالعه کنیم برای ارتقائ خود در این گروه بسترهایی پیشنهاد شده ، برای نمونه بالابردن عقیده پذیری، انتقاد پذیری، تمرین شنیدن و …

گاهی بجای ارتقاء خود به فکر ارتقاء دیگران هستیم. اما ارتقاء خود مقدم است.و برای کمک به دیگران نیز انتقاد صحیح رو تمرین کنیم.

یکی دیگه از همراهان گفت.اولین پله برای ارتقاء خود شناخت توانائی و ضعف های خود است.

دوست دیگری با اشاره ای به کتاب پر ارزش ماهی سیاه کوچولو یکی از مشخصه های لازم برای ارتقاء خود را جسارت دانست و تغییر دیدگاه و موضع حتی از نظر مکانی دانست.

یکی دیگه ازعوامل ارتقاء خود، از دید این همراه اعتقاد به تکامل که ارتقاء در آن نهفته است کنار گذاشتن تعصب( این است و جز این نیست) پذیرفتن طبیعت به عنوان یک استاد بزرگ که به ما تحول میآموزد.

یکی از دوستان گفت، ارتقاء رسیدن و دست پیدا کردن به مفهومی است که در عمق وجود به دنبال آنیم و زندگی بدون آن تباه است. ویکتور فرانکل نیاز به دست یابی به مقصود را از عمیق ترین نیازهای بشردانست. با نزدیک تر شدن به آن به ارتقاء نزدیک تر می شویم .موفقیت و ترقی و تکامل شخص، منحصر به فرد و وابسته به ذهن است. ذهن شاد، مثبت و با اعتماد به نفس مانعی برای تکامل نمی شناسد.

دیگری گفت، ما در دنیای جمعی آفریده شده ایم. تور بزرگی را تصورکنید که انسانها گره های آن هستند، اگر من بالا بروم آن تور را با خود به بالا می کشم. باارتقاء خود باید دیگران را هم ارتقاء داد.

دوست دیگری گفت، باید اول یه نگاهی به درون خود بندازیم علایق خودمون رو بشناسم و اونارو تقویت کنیم و صادق بودن هم در ارتقاء خود موثر است.

یکی از همراهان از کلیشه ای بودن بحث انتقاد کرد و پرسید که ارتقاء در چه زمینه ای و چرا؟ گاهی ارتقاء ما با دیگران هم سو نسیت و شاید ظرفیت آن را نداشته باشد.و تا کجا باید ارتقاء پیدا کنیم ؟ آیا حد و حدودی برای ارتقاء وجود داره؟ گاهی اوقات جسارت در راه ارتقاءاگه ازحدش بگذره شکل گستاخی به خود می گیره.

دوست دیگری یاد آور شد که ما به طور فطری تمایل به تکامل و رشد داریم، یکی از راههای تکامل شجاعت دانست و گفت ترسوها در جا می زنند. ما نباید ازروبرو شدن مسائل و مشکلات بترسیم.

یکی گفت اگر بخواهیم راجع به ارتقاء حرف بزنیم، ابتدا باید انقلابی را که ممکن است درون ما پیش آمده و اهداف زندگی ما رو تعیین کند در نظر بگیریم. این انقلاب چند بار ممکن است پیش آید. اما چون عمر ما کوتاه است و انرژی که برای رسیدن به هدف صرف کرده و به آن نزدیک می شویم ارتقاء محسوب می شود.این تلاش ماست که ارزش دارد ما باید بدانیم که از زندگی چه می خواهیم.

نفر بعدی گفت برخی دوست ندارند پیشرفت کنند. برای ارتقاء باید انعطاف داشت. اگرلازم شد باید شرایط و افراد را به مرور تغییر دهیم .

همراهی یاد آورشد، اگه کسی اعتقاد به تفاوت امروز و دیروز دارد و بخواهد که بقاء داشته باشد باید ارتقاء یابد و گرنه احساس طرد شدن خواهد کرد. در جمع بهتر ارتقاء پیدا می کنیم ، چون در جمع ما ضعف های خود را حذف و قدرتهای خود را ارتقاء می دهیم و در گروه است که به خودشناسی دست پیدا می کنیم.

دوستی از تصادف که تو راه کرده بود صحبت کرد و گفت که خیلی از مطالب از سرم پرید و یکی به شوخی گفت چون کلاه موتور سوار ازروی ماشین پرت شده، این خودش نوعی ارتقاء است!.

و ادامه داد که ارتقاء فقط شخصی نیست، و اشاره کرد به اینکه اولین کنفرانس در مورد ارتقاء خود در با توجه به جهانی شدن و پیشرفت در سال ۱۹۸۶ بود. ودر همین راستا کنفرانسهای مختلفی بر گذارشد که به چند اولویت اشاره می کند. ترویج مسولیت پذیری خود و شخص و جامعه ، افزایش ظرفیت اجتماع و توانمندی افراد ، گسترش سرمایه گذاری برای توسعه سلامت ، ایجاد چهار چوب و ساختار عملی برای ارتقاء سلامت خود.

دیگری گفت باید با توجه به توانهایی های خود باید برای رسیدن به هدف تلاش کرد که این راهی برای ارتقاء خود است.

بعدی اشاره کرد که ما برای ارتقاء خود باید نیاز به ارتقاء رو در خودمون حس کنیم، و گفت که ما در صورتی می توانیم که دیگران و ارتقاء بدیم که خودمون ارتقاء داده باشیم.

دیگری به مهم بودن خودسازی اشاره کرد. وخود سازی رو به بدن انسان تشبیه کرد و ادامه داد بدن غذا رو به انرژی برای سوخت ساز بدن تبدیل می کند و ذهن هم به غذایی احتیاج دارد که خود سازی است.این غذا بصورت فعالیتهای اجتماعی ، ارتقاء و نمود پیدا می کند.واضافه کرد، بچه در رحم مادر بعد از نه ماه به یک دنیای بزرگتر سوق داده می شود، چون درلحظه تولد نیاز به ارتقاء رو به صورت یک تلنگر عملی احساس می کند. بعد اشاره کرد به جمله سقراط: خودت رو بشناس . و سخنی از موسی رو گفت که بدن خودت بشناس که جمع اضداد بدن را که در هماهنگی کامل است بشناس و در جامعه بسط بده.

همراه دیگری، اضافه کرد آیا حد ارتقاء رو ما تعیین می کنیم یا جامعه.

دوستی سوال کرد، آدم ها در شرایط جامعه محدودند وقتی نمی توانیم تمام شرایط رو تجربه کنیم چطورمی توانیم بفهمیم در چه زمینه ای توانیهای داریم.

دیگری، کتاب هفت عادت مردمان موثر را وسیله برای ارتقاءخودمون دانست و ادامه داد که در ابتدای هر کاری انگیزه لازم است، و به کتاب لطفا گوسفند نباشیم اشاره کرد و گفت این جمله ، یعنی کسی نباشیم که دنبال ارتقاء نیستیم. و در ادامه اشاره کرد به کتاب هفت عادت مردمان موثر و عادت اول که عامل باشیم، تا وقتی که باور نکنیم خودمان تعیین کننده ایم چیزی تغییر نخواهد کرد. و به سوال پرسیده شده اشاره کرد و افزود ما به همه امکانات برای سنجیدن خود و رسیدن به ارتقاء را نیاز نداریم، پس اگرهوشیار باشیم میتوانیم سطح خود را در جامعه نسبت به دیگران بسنجیم و چقدر مانده به پیش قراولان برسیم.

 

نشست در ساعت ۱۹:۴۰ به پایان رسید.

نشست های هفتگی: نقد دوستان -معرفی کتاب فرنی و زوئی- ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۴/۲/۱۳۸۶نقد دوستان معرفی کتاب فرنی و زوئیسولماز

جلسه    ۴/۲/۱۳۸۶
موضوع نشست : نقد دوستان
دبیر: سولماز
معرفی: کتاب حمید
سخن : زیبا معصومه

همراهان :سینا- حمید- مهدی- بردیا- ناصر- فروغ- فریبرز- میثم- رضا- شهاب- ساسان-آرین- سمیه- آقای میثمی( مهمان)- لیلا- معصومه- مهرناز- زهرا- زینت- هدی- سولماز- پویان- سیاوش.

در ابتدا معصومه در وقت خود گروه را به شنیدن اشعاری از کتاب محمد علی بهمنی دعوت کرد.
حمید کتاب ” فرنی و زوئی ” نوشته “جی دی سلینجر” را در زمان مختص به کتاب معرفی کرد که کتابی فلسفی – عرفانی بود فیلم پری اثر داریوش مهرجویی نیز بر اساس این کتاب ساخته شده است. با درخواست حمید برای۲ دقیقه وقت اضافه به اتفاق آرا موافقت شد.
” ناتور دشت” اثر معروف این نویسنده است.
نکاتی چند از کتاب :
– تحصیلات تحت هر عنوانی جستجو برای داشتن نه برای دانستن آغاز شود همان پشیمانی را به دنبال خواهد داشت.
– نجات ابنای بشر هر چند بی‌شمار
– کشتن نفسیات پر توان
– آموختن زندگی هر چند بی‌اندازه
– دستیافتن به حقیقت بودا هر چند دور از ذهن

مسیح می‌گوید : انسانها باید همه جا دعا کنند و در این کار استقامت ورزند.
دعای مسیح همیشه و همه جا مورد قبول خداست..
– دانش باید به حکمت و معرفت منتهی شود اگر نه مفت نمی‌ارزد اما کسی به آن اشاره نمی کند، کلمه معرفت به گوش آدم نمی‌خوره. اثر از حکمت و معرفت در سخنان از ویژگی های استاد واقعی نامبرده شده است.
– اثر دعای مسیح : رسیدن ذاکر به آگاهی و شناخت مسیح
– بی طرفی نکته مهم در زندگی مذهبی

درباره فیلم پری به جهت شباهت داستان با کتاب معرفی شده،  اظهار نظر شد یکی از همراهان تجربه خود از دیدن این فیلم را با باقی گروه در میان گذاشت و این پیشنهاد که سوال باید خودش ایجاد شود ایجاد سوال در ذهن نوجوان دردسر بزرگی است.و اینکه استفاده نادرست از معنویات و مدیتیشن ایجاد دردسر می‌کند و اعتدال روحی را بر هم می‌زند.
از آنجایی که موضوع نشست نقد دوستان بود، توضیحاتی در‌باره فرم های تهیه شده توسط کارشناس مشاوره در این مورد، به دوستان ارائه شد و این که منظور از نقد گفتن نکات مثبت و منفی بطور یکسان می‌باشد.
این فرمها شامل ۳ صفحه یا ۳ فرم مجزا بوده که در این جلسه ما فقط به فرم شماره ۱ پرداختیم که نکاتی از قبیل احترام به دیگر اعضا، توجه مثبت به موضوع، گوش دادن فعال، همکاری گروهی، مسئولیت پذیری، دگر خواهی، اعتماد به نفس، جسارت، توجه به وقت، دادن فرصت گفتگو به دیگر اعضا، صحبت به موقع، کنترل خشم، هیجانات، عصبانیت، رعایت قوانین گروه، بهانه‌گیری، نق زدن، انتقاد پذیری، شوخی بجا، خندیدن بجا، توجه به تذکرات، حضور به موقع، را در رفتار همراهان مورد بررسی قرار می‌داد. با عدد و شماره گذاری به همدیگر رتبه دادیم و اجازه داده شد که اگر مورد خاصی هست در کاغذ دیگری ذکر شود تا در ویرایش بعدی اعمال شود..مجموع امتیازات این فرم به جدول امتیازات  گروه به نام امتیاز داده شده توسط همراهان دیگر، اضافه می‌شود.
پیشنهاد شد که بهتر می‌بود اگر طراح فرم هم در جلسه حضور می‌داشت.
نظرات متفاوتی درباره نقد دوستان بیان شد اعم از اینکه نقد به این طریق جامع نخواهد بود و اینکه این راه ورود به حیطه‌ی شخصی افراد است و دقت خاص خود را می طلبد و نیاز و آموزش دارد بدون آموزش کافی و ارائه یک مقدمه جامع ما از نقد صحیح دور خواهیم شد و دیگر اینکه انسان بهتر است اول خود نقد شود بعد از رشد کافی و احراز صلاحیت لازم دیگران را نقد کند.دلایلی  برای لزوم نقد ارئه شد :
۱- پذیرش اصل تکامل
۲- تدریجی بودن این تکامل و این که پرش در این زمینه استثنا است
۳- نسبیت آگاهی
۴- تفکر اجتماعی به یقین مقدمه پذیرش نقد است. انسان جایز الخطا نیست انسان ها ممکن الخطا هستند.
۵- در مرحله نقد کردن نقد شونده باید با نقاد همکاری کند چرا که کسی را که خواب است می‌شود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده نمی‌شود.!
در جای دیگر پیشنهاد شد که اصلا انتقاد نکنیم چون نتیجه عکس می‌دهد.چر که ممکن است باعث  این مسئله شود که ‌شخص در موضوعی که در جمعی مورد نقد قرار گرفته دست به پنهان کاری در رابطه با آن موضوع بزند.
در این باب به بحث نشستیم که این بعد بستگی به شرایط و جا و مکان فرد و موضوع نقد شده و ظرفیت فرد دارد و اینکه حتی اگر پنهان کاری هم باشد می‌تواند با تبدیل شدن به عادت دائمی شود. دیگر اینکه هیچکس ما را کامل نمی‌شناسد در نتیجه نقد آنها قطعی نخواهد بود.و دیگر اینکه در هر شرایط و موضوعی باید به شواهد دقت کردو توجه به این نکته که شاید شناخت بچه های گروه از همدیگر شناخت کافی برای مورد نقد قرار دادن کافی نباشد.
در موردی هم پیشنهاد شد که در هر جلسه وقتی را به نقد دوستان اختصاص دهیم.
در پایان جلسه استاد میثمی که به عنوان مهمان در جلسه حضور داشتند همراهان را به شنیدن چند بیت از اشعار خودشان دعوت کردند، که این شعر به صورت مناظره میان دو دانشمند می‌باشد:
دو دانشمند؛
تو دانشمند بی فرهنگ انسانی
تو ای ابزار دست زر پرستان ، بی‌نهایت پست
تو بمب میکروبی سازی
که نسل آدمی از بن براندازی
همین تو را آید از دست
برو ای بینهایت پست
یکی دیگر به پیجویی برای پیدا کردن امراض و درمان
ز انسانیت نشان دارد
یکی آن سان یکی این سان
ز انسانها درودش باد
یکی آن سان یکی این سان

 

نشست های هفتگی: نقد کتاب ویل دان – ۲۸ فروردین ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۲۸ فروردین ۸۶نقد کتاب ویل دانسینا
سومین جلسه نیک اندیشان در سال جدید با موضوع نقد کتاب ویل دان با حضور همراهان :

معصومه ، لیلا، بردیا ، سعیده ، شهاب ، فریبرز ، مهدیه ، حمید ، رضا ، فروغ ، ساسان ، سینا  و پویا  آغاز شد که در ادامه ، سیاوش و یوسف هم به همراهان اضافه شدند .

سینا به عنوان دبیر جلسه از پویا ( دبیر شورای مرکزی  و مسوول صندوق باشگاه ) خواست تا گزارشی از وضعیت صندوق و شورا در سال هشتاد و پنج  ارایه دهد . پویا پس از ارایه گزارش در مورد صندوق گروه ، گزارشی مختصر هم از عملکرد شورا در سال هشتاد و پنج ( تصویب بندهایی از آیین نامه که در مورد باشگاه ها و نحوه امتیاز بندی بوده و همچنین تغییر شکل آیین نامه ) داد و در پایان اشاره ای هم به سایت گروه کرد و عنوان کرد که سایت در سال گذشته به صورت واقعی در آمد . سپس حمید به عنوان مدیر باشگاه های کلوب و کتابخانه، گزارشی  در مورد این باشگاه ها ( تعداد اعضا ، زمان تاسیس ، آیین نامه این باشگاه  ها و … ) ارایه کرد و پس از حمید نوبت به بردیا رسید تا به عنوان مدیر باشگاه های اندیشه نیک ، یاهو گروپ نیک اندیشان ، نشریه  و  کوه و تفریحات  و همچنین بازرس شورا ، در مورد باشگاه های تحت مدیریتش گزارش دهد که به علت کمبود وقت ، نتوانست به برنامه های آینده اش برای این باشگاه ها اشاره کند . در گزارش بردیا هم به تعداد اعضای هر باشگاه و کارهایی که باشگاه در سال گذشته انجام داده بود ، اشاره شد . و به عنوان بازرس شورا درباره شاخه اهواز و اصفهان گروه نیک اندیشان صحبت کرد .

سپس سینا در مورد مجمع عمومی که ایمیلش را برای یاهوگروپ نیک اندیشان فرستاده بود و در آن از همراهان خواسته بود که در صورت تمایل ، حضورشان در مجمع را اعلام کنند ، صحبت کرد و نام کسانی که به این ایمیل پاسخ داده بودند را اعلام کرد که این افراد عبارتند از ( به ترتیب حروف الفبا ) :

آرزو فضل الله ، بردیا نظری ، پویا زاده کوچک ، پویان فخرایی ، حمید عبدالغنی ، ساسان موسوی ، سعید شجاعی زاده ، سینا یاوریان ، فروغ قره داغی  و معصومه محمدزاده .

در ادامه سینا به این نکته اشاره کرد که گروه در سال آینده ( هشتاد و هفت ) مسوول نخواهد داشت و در واقع اعضای شورای مرکزی هر یک نقش مسوول را برای گروه ایفا می کنند . و دبیر شورا هم فقط نقش هماهنگ کننده شورا را بر عهده خواهد داشت .

همچنین مقرر شد در جلسه بعدی شورای مرکزی ، حمید و آرزو و شیوا به عنوان همراهان آزمایشی شورا و سینا و بردیا و پویا به عنوان همراهان اصلی شورا ، نشست شورا را برگزار کنند .

 

سپس بیست دقیقه وقت پذیرایی فرا رسید و همراهان شیرینی و آب میوه ای را  که سینا مسوولیت تهیه آن را بر عهده گرفته بود میل کردند .

و قسمت پایانی نشست به نقد و بررسی کتاب ویل دان اختصاص داشت .

به خاطر اینکه اولین باری بود که در نشست ، کتاب نقد می شد ( و مقرر شده است که هر ماه یک کتاب نقد شود ) جلسه حالت آزمون و خطا داشت تا همراهان ببینند که چه روشی برای نقد کتاب مفید تر می باشد . سینا مسوولیت هدایت بحث را به عهده داشت .  و اینک نظرات همراهان درباره این کتاب :

 

* ویل دان کتابی است درباره مدیریت ، مدیریت تفکر ، ارتباطات و …. ( اینها نظرات مختلف همراهان درباره این سوال بود که این کتاب درباره چیست )

 

* بهتر است قبل از خواندن کتاب ویل دان، نویسنده آن را بشناسیم و ببینیم چه نوع طرز تفکری  دارد  . یکی از همراهان توضیح مختصری درباره کنت بلانچارد ، نویسنده کتاب ویل دان، ارایه داد . و در ادامه یکی دیگر از همراهان ، صحبت درباره نویسنده را با این جمله ادامه داد : مهمترین سوالی که نویسنده این کتاب و کتابهای دیگری که در زمینه مدیریت و انگیزش می نویسد این است که (( چرا روحیه کارکنان دم در شرکت کشته می شود ))

 

* اعتماد به عنوان اولین مسا له ای است که نویسنده در کتاب ویل دان به آن اشاره کرده است و تا این اعتماد شکل نگیرد نمی توان قدم دیگری به جلو برداشت . در همین مورد از همراهان سوال شد که به نظر شما چه عواملی باعث ایجاد اعتماد می شود و جوابی که داده شد این ها  بودند  : صداقت و صمیمیت – آسیب نرساندن – بازی کردن ( با نهنگ ها ) – عدم وجود بازخواست – وجود نکات مثبت ِ بیشتر که منجر بع اعتماد بیشتر می شود . همچنین یکی از همراهان به این نکته اشاره کرد که برای ایجاد ارتباط ( که پیش زمینه اعتماد است ) باید دیوارهای ذهنی فرو بریزد تا امکان برقراری ارتباط فراهم آید

 

* نویسنده در بیشتر قسمتهای کتاب تاکید فراوانی بر تشویق ، بزرگ نمایی مثبت ها و اعتماد سازی دارد

 

* راهکاری را که خود نویسنده در کتاب به آن اشاره کرده است : ۱- بلافاصله افراد را تحسین کنید ۲- کاری را که خوب یا کاملا درست انجام داده اند ، بطور مشخص بیان کنید ۳- احساس خوب خود را از کار مثبتی که آنها انجام داده اند ، با آنها سهیم شوید ۴- آن ها را به ادامه کار خوبشان تشویق کنید

 

* نظر یکی از همراهان این بود که این راهکارها را نباید تعمیم داد به انسان . اما بعضی از همراهان نظر دیگری داشتند . آنها معتقد بودند که وقتی به حیوان که موجود زبان نفهمی است می توان از این طریق آموزش داد پس به انسان راحت تر می توان آموزش داد . در این بین عده ای معتقد بودند که اعتماد سازی در حیوانات بسیار آسان تر از انسان است و عده ای معتقد بودند که این کار در انسان آسان تر است ( هر چند که ممکن است این اعتماد کاذب باشد )

 

* بعضی از چیزها در همه انسان ها منفی است . اما مهم نوع برخورد ما با آن مساله است . همراهی که در این مورد صحبت می کرد ماجرایی که در شرکت مایکرو سافت اتفاق افتاده بود را برای توضیح صحبتش مثال آورد :

یکی از مدیران رده بالای این شرکت بر اثر اشتباهی یک میلیون دلار به شرکت زیان وارد کرده بود ، بعد از این اتفاق او تصمیم به استعفا می گیرد . اما ببینید برخورد بیل گیتس ( رییس مایکروسافت ) با این اتفاق چگونه است . او به مدیرش گفت اشتباه شما تجربه ای است که ما به قیمت یک میلیون دلار آن را به دست آوردیم و من اجازه نمی دهم که شما این تجربه را با خود به جای دیگری ببرید .

 

* نوع تشویق ها متفاوت است و باید ابتدا کسی را که قرار است تشویق شود شناخت بعد اقدام به تشویق کرد ، تا این تشویق انگیزه ای شود برای حرکت رو به جلو آن فرد . یکی از همراهان هم به این نکته اشاره کرد که مانند تماشاچیان مسابقه فوتبال نباید منتظر ماند تا تیممان گل بزند و بعد تشویقش کنیم بلکه در طول مسیر هم باید شخص را تشویق کنیم .

 

* یکی از همراهان روشی برای نقد کتاب به طور علمی بیان کرد :

۱- طرح مساله ۲- هدف مساله ۳- چگونگی بیان مساله ۴- پیشینه مساله ۵- مدل ریاضی مساله ۶- نتیجه گیری  و در آخر هم ارزیابی

در ارزیابی هم باید به این موارد توجه داشت :

۱-      عنوان مورد مساله چه بود ؟

۲-      آیا مساله را تونستیم درست بیان کنیم ؟

۳-      آیا توانسته ایم مساله را اثبات کنیم ؟

۴-      اهمیت اهداف آیا درست بود یا مجازی ؟

۵-      فواید کاری چه بود ؟

۶-      نتیجه گیری

 

نشست در ساعت ۷:۴۵ به اتمام رسید .

 

برنامه هفته آینده :

 

سولماز دبیر خواهد بود .

سمیه مسوولیت خواندن سخن نغز را به عهده می گیرد

حمید ، کتاب معرفی می کند

 

شاد باشیم و آگاه در هوشیاری

نشست های هفتگی: هنر عشق ورزیدن و عاشق بودن – ۲۱ فروردین ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۲۱ فروردین ۸۶هنر عشق ورزیدن و عاشق بودنسعیده

نشست روز۲۱/۱/۸۶ گروه نیک‌اندیشان  با موضوع هنر عشق ورزیدن و عاشق بودن ، به ترتیب با حضور دوستان بردیا، شهاب، فریبرز، معصومه، لیلا، آرزو، سعیده، سولماز، میثم، پویان، پیام، آقای سیدزاده، آقای طالبی، پویا و مصطفی در ساعت ۵:۳۰ با خواندن آیین نشست توسط دبیر این نشست آغاز شد.
الف‌ـ موبایل‌های خود را روی گزینه بی‌صدا تنظیم می‌کنیم.
ب‌ـ از کشیدن سیگار در حضور همراهان خودداری می‌کنیم.
پ‌ـ در صورتی که قصد بیان موضوع خاصی را داشته باشیم در ابتدای نشست از دبیر، درخواست وقت می‌کنیم.
ج‌ـ به سخن زیبا و معرفی کتاب گوش می‌سپاریم و همچنین از صحبت‌های دو نفره خودداری می‌کنیم.
ح‌ـ این موارد را به‌عنوان یکی از همراهان نیک‌اندیشان به هم یادآوری می‌کنیم.
لیلا و سینا با درخواست وقت از دبیر در مورد موضوعات خاص صحبت کردند.
سخن زیبا توسط آرزو که چند غزل از حافظ بود در قبل از هرچیز انجام شد. سپس ساسان به معرفی کتاب که درواقع معرفی استاد شهریار بود، پرداخت.
بخش‌هایی از زندگینامه استاد شهریار که توسط ساسان برای همراهان انجام شد به این شرح است:
در سال ۱۳۲۵ هجری قمری یا ۱۲۸۶ شمسی در تبریز بازارچه میرزا نصرالله بدنیا آمد. در قنداق که بود زمان انقلاب مشروطیت بود که او را به ده بردند، تا ۶ سالگی در منزل عمه‌اش بود (با قرآن و حافظ در تا ۵-۶ سالگی بزرگ شد). در ۷ سالگی اولین شعر خود را به ترکی گفت، در ۹ سالگی دومین شعرش را و البته به زبان فارسی گفت، و در سن ۱۳سالگی ۵ شعر گفته بود.
به ۴ زبان فارسی، ترکی، عربی و فرانسه مسلط بود.
اوایل سال ۱۳۰۰ به همراه دوستش سید ابوالحسن خان شیوا (شهیار) که هم سنش بود به تهران رفت، در تهران جهت تخلص خود به حافظ پناه بردند:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد  به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
دوام عمرو ملک او بخواه از لطف حق ای دل      که چرخ این سکه دولت به نام شهریاران زد
بار دوم چنین آمد:
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم   چرا نه خاک سرکوی یار خود باشم
غم غریبی و غربی چو مرغی تابم   به شهر خود روم و شهریار خود باشم
و به این شکل به شهریار تخلص یافت.
در مرداد ۱۳۳۲ با معلمی به نام عزیزه ازدواج کرد که ۳ فرزند حاصل این ازدواج بود. منظومه حیدربابا در تبریز سروده شد و قبل از چاپ همه آن را از بر کردند. در اواخر عمر پس از دوران کودکی برای اولین بار به دامنه کوه حیدربابا رفت.
و در آخر در سن ۸۳ سالگی در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ در بیمارستان مهر تهران درگذشت و مقبره‌الشعرای تبریز دفن گردید.
سینا دبیر مسئول گروه در وقت خود اشاره‌ای به تاریخچه گروه کرد و در مورد برنامه‌های آینده گروه نیز صحبت کرد. توضیحات سینا توسط ایمیل برای همراهان گروه فرستاده می‌شود.
بعد از صحبت‌های سینا وقت پذیرایی آغاز شد.
پس از پذیرایی نشست با اعلام دبیر نشست، دوباره رسمیت یافت. آیین گفت‌و‌شنود توسط دبیر ذکر شد و بحث در مورد «هنر عشق ورزیدن» آغاز شد.
الف‌ـ برای صحبت، با بالا بردن دست از دبیر نشست نوبت می‌گیریم.
ب‌ـ صحبت یکدیگر را قطع نمی‌کنیم.
پ‌ـ پرسش‌های خود را در نوبت خود بیان می‌کنیم.
ج‌ـ به اندیشه‌های دیگران احترام می‌گذاریم.
چ‌ـ صحبت هریک از همراهان باید خطاب به جمع باشد و شخص خاصی مورد خطاب قرار نگیرد.
ح‌ـ بر اندیشه خود اصرار و پافشاری نمی‌کنیم.
خ‌ـ شنیدن را تمرین می‌کنیم و تحمل خود را افزایش می‌دهیم.
د- در مواقع اضطراری دبیر نشست را با بالا بردن دست و باز و بسته کردن انگشتان آگاه می‌کنیم.
ذـ همه به‌عنوان یک همراه مسئولیم که این موارد را به همدیگر یادآوری کنیم.
در آغاز هریک از همراهان نظر خود را در مورد موضوع مورد بحث بیان کردند و بحث ادامه یافت.
نظر همراهان در مورد «هنر عشق ورزیدن»:
عاشق بشیم و عاشق بمونیم. عاشق بشیم و دوست بداریم.

عشق احساسی است که در همه بدون آموزش وجود دارد و معشوق خوب بودن هم به همین ترتیب.

برای عاشق شدن باید محاسبه کرد که آیا نفر مقابل هم عاشقه یا نه!

عشق مادر و فرزندی بدون محاسبه است، مادر خواه ناخواه به فرزندش عشق می‌ورزد و این عشق هیچوقت از بین نمی‌رود.

عشق‌هایی که از پی رنگی بود   عشق نبود عاقبت ننگی بود

عشق مختص دو جنس مخالف نیست، و ممکن است این اتفاق به شکل‌های مختلف صورت بگیرد.

عاشق شدن مهارته، هرکسی نمی‌تواند عاشق باشد. عاشق واقعی کم است و رسیدن به عشق واقعی باعث خلق چیز جدیدی می‌شود.

اول عشق اتفاق می‌افتد بعد به عشق ورزیدن می‌رسیم یا اول عشق بورزیم بعد عاشق بشویم.

آموزش عاشق بودن از همان ابتدا با عشق مادر به فرزند آغاز می‌شود.

نباید به عشق بی‌اعتنا بود، عشق یعنی گذشت. اینکه عشق کوره درسته و عشق و عقل تطابقی با هم ندارند.

ایده‌آل‌ها برای عشق متفاوت است.
دوستی‌های بین دو جنس مخالف در سنین پائین مفهوم عشق را کمرنگ می‌کند.

در ساعت ۷:۳۰ جلسه در حالی که موضوع «هنر عشق ورزیدن» برای گفتمان بیشتر به جلسه دیگری موکول شد به پایان رسید.
برنامه نشست آینده از پیش تعیین شده و به نقد کتاب «ویل دان» خواهیم پرداخت.
شاد باشید

 

نشست های هفتگی: هنر عشق ورزیدن – ۱۴ فروردین ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۱۴ فروردین ۸۵هنر عشق ورزیدنحمید
 

اولین جلسه گروه نیک اندیشان در سال ۸۶ در روز سه شنبه چهاردهم فروردین ماه با حضور سعید – آرزو – نرگس – بردیا – سینا – اعظم – فروغ – مصطفی – سمیه – حمید – پویا – مهدیه – معصومه – لیلا – ساسان – سعیده – سولماز و میثم و به دبیری حمید در ساعت پنج و بیست دقیقه آغاز شد .

موضوع جلسه هنر عشق ورزیدن بود.

ابتدا حمید سال نو را به همه همراهان تبریک گفت . سپس از بردیا خواست که سخن نغز را بخواند اما بردیا تذکر داد که توافقات نشست خوانده نشده ! پس دبیر سر به هوای جلسه توافقات نشست را که قرار بود از حفظ بخواند با نگاه های زیر زیرکی به کاغذ زیر دستش خواند و قضیه ختم به خیر شد .

 

بالاخره بردیا سخن نغزش را از کتاب دیباچه ای بر رهبری و قسمتی که حماسه ی ِ هیزم شکن نام داشت  ، خواند .

قسمتهایی از آن را با هم می خوانیم 🙁 توضیح بردیا: (( اندیشه ای نازیبا در قالب جملاتی زیبا بیان شده است )) )

‹‹ در گذرگاه زمان، هر کسی بدنبال گمشده ای می گردد… من نیز عمری است، در پی گمشده ی خود، بهرسو در تکاپو هستم. هر کس از گمشده ی من به قیاس گمشده ی خود، سراغی می دهد…

جنگل بانها گفتند، او پسر جنگل بود…

باغبان پیری گفت، او شاگرد من بود…

سراغ او را از شاگرد بقال ها گرفتم. گفتند او سالها، همقطار ما بود… از کتابفروشها پرسیدم. گفتند… او بجای نان، از اوراق کتابها، تغذیه می کرد…

.

.

در گذرگاه زمان، هر کس دنبال گمشده ای می گردد… من نیز، پس از عمری جستجو، عاقبت آنچه از گمشده ام یافتم، پیراهنی بود خونین که ابلیس آنرا به قندیل ایوان بارگاه هنر، نیاز کرده بود. تا رب النوع عقل، از گزند عفریت جنون، و مشاطه ی حسن، از چشم زخم بیوه ی عیار دهر، در امان باشد. ››

او به گمشده ی معبود خود، جلال خدائی، شکوه رسالت، وقار بعثت، جاذبه ی عصمت، کمال شجاعت، موهبت پایمردی، و عظمتی آسمانی می بخشد. پانزده سال در عشق او، مولوی وار، می سوزد و می سراید، و سرانجام چکیده ی این همه بی تابی و تلاش را، بصورت حماسه ای بی نظیر، در آزادی انسانها فرادست می نهد.

 

سپس نوبت به آرزو رسید تا کتاب هنر عشق ورزیدن نوشته اریک فروم ( روانشناس معروف آمریکایی ) و ترجمه پوری سلطانی را به همراهان معرفی کند.- توضیح اینکه این کتاب از بس قدیمی بود دبیر جلسه گمان کرده بود این کتاب قبل از اریک فروم و در اوایل دوره رنسانس تالیف شده است –

 

جملاتی که دبیر موفق به ضبط آن شده عبارتند از : ( توضیح : برای کسب اطلاعات بیشتر و اطمینان از صحت و سقم مطالب زیر به خود کتاب رجوع کنید )

 

* مشکل عشق ، معشوق است . فکر می کنیم دوست داشتن کاری ساده است .

* عاشق شدن با عاشق بودن متفاوت است

* عشق احتیاج به مراقبت دارد

* عشق دارای دو جنبه نظری و عملی می باشد ( قسمت عملی آن عشق ورزیدن است )

* انسان ها به علت تنهایی و جدایی ناشی از جبر زمانه _ آخ آخ اینو خوب اومد – دچار اضطراب می شوند و طبیعی است که در مقابل این اضطراب واکنشهایی از خودشان ساطع – ببخشید – نشان می دهند

– یک عده ای به سراغ عیاشی – وای وای – و میگساری می روند

– عده ای خودشان را با یک گروه همرنگ می کنند – توضیح : گروه نیک اندیشان از این قاعده مستثنی می باشد – که البته اینها موقت هستند و فقط مثل مسکّن مدتی درد را به تعویق می اندازند .

– عده ای دیگر خود را در کار و تفریح غرق می کنند و فکر می کنند که … ( اصلا فکری نمی کنند چون موقع تفریح کسی حال و حوصله فکر کردن نداره ! )

– یک عده معدودی به کارهای خلاقه می پردازند – خوبه ولی در نهایت این هم ختم به خیر نمیشه –

– و اما … این دسته ی ِ آخری به کاری دست می زنند که : عشق آسان نمود اول   ولی افتاد مشکل ها !!!

نویسنده کتاب هنر عشق ورزیدن معتقد است که انسانها با وصول به پیوند دو جانبه – عشق – می توانند اضطراب را از بین ببرند .

 

* عشق نه سلطه پذیری است و نه سلطه جویی

* در یک رابطه عاشقانه فردیت و وجود بی همتا حفظ می شود

* عشق یک فعل است ، یک فعالیت ، آن هم یک فعالیت روحی

* در یک رابطه عاشقانه دو طرف یا شاید هم فقط یک طرف این داستان از خودشان عشقولانه در وکنند !!

– احتمالا نگارنده شب قبل را در آب نمک سپری کرده که اینقدر مزه می ریزد –

* عشق حالتی دارد که تولید عشق می کند

* عشق اینها را دارد: دلسوزی – احترام – دانایی و احساس مسوولیت دارد

* اگر در عشق احترام نباشد تبدیل به سلطه جویی می شود – از عزیزان عاجزانه تقاضا داریم که طرف مقابلشان را همانطور که هست بپذیرند !! –

 

* انواع عشق : عشق مادر به فرزند – عشق زن و مرد به همدیگر – عشق برادرانه که از نظر نویسنده والاترین نوع عشق است – عشق به خود – عشق به خدا

 

آرزو به جای بیست دقیقه سی دقیقه صحبت کرد – بابا جان لکچر که نمیدی ! –

 

قبل از اینکه پذیرایی آغاز شود – بعضی از دوستان ارادت خاصی به این قسمت دارند ، ساسان جان اجازه میدی اسمت را اینجا به عنوان نفر اول ذکر کنم ؟ اگه راضی نباشی اسمتو نمیارم ، خیالت راحت !! – سینا در مورد سخن نغز توضیح داد که بهتر است شعر یا ضرب المثل باشد که فضای جلسه کمی نرم شود .

همچنین در مورد همراهانی که دیر می آیند و وسط جلسه زنگ می زنند ، از همراهان خواست تا آنها را تا نشستن روی صندلی هایشان همراهی کنند . سپس کتاب پنیر تو را من برداشتم را که به زبان انگلیسی نوشته شده بود برای روز تولد پویا – و احتمالا برای تقویت زبان انگلیسی پویا جان – توسط دبیر و از طرف همه همراهان به پویا اهدا شد – سینا این کتاب را از هند آورده بود ( تحفه ی ِ هندی ! ) . .. فکر می کنید الان دیگه نوبت پذیرایی هستش … نه … متاسفم براتون چون باید یه کم دیگه صبر کنید !…سینا امسال برای بچه ها به عنوان سوغاتی از پونای (pune ( هند کارت پستال های مربوط به کمپ اوشو را آورده بود که خیلی قشنگ بودند و سر انتخاب اونها نظم جلسه کمی تا قسمتی به هم خورد . بعد سینا از همراهان خواست که نوشته های پشت کارت پستال شان را بخوانند که این کار هم یک ربع وقت گرفت و بالاخره نوبت به شکموها رسید تا شیرینی ها و شربت ها را نوش جان کنند – اینجانب اعتراف می کنم که از هر سه نوع آبمیوه و شیرینی به مقدار لازم ( یعنی مقداری که نتونم خونه شام بخورم ) خوردم تا از سلامت اونها اطمینان حاصل کنم ، به هر حال دبیری هستش و هزار مسوولیت ( یکی نیست بگه پس چرا گزارش نشستت را به موقع نمی نویسی ) !! – در حین پذیرایی پویا حق ماهانه صندوق را جمع آوری کرد و تا خواستیم جلسه را شروع کنیم دیدیم ای دل غافل عده کثیری از دوستان جلسه را ترک کرده اند : سعیده ، سولماز ، میثم ، لیلا و معصومه

 

رسیدیم به قسمتی که بایستی حداقل ۷۵ دقیقه وقت برایش صرف کرد ولی متاسفانه ۴۰ دقیقه هم بهش زمان نرسید و خوب شد که حداقل ۱۵ دقیقه وقت جلسه تمدید شد . ببینم نظر همراهان در مورد موضوع این جلسه که عشق ورزیدن بود چه گفته اند :

 

* عشق مثل آتش روشن کردن است و اگر از آن مراقبت نشود بعد از مدت کوتاهی از بین می رود .

* عشق مثل پول است ، همانطور که پول ذخیره می کنیم باید عشقمان را هم جمع کنیم و آن را برای یک نفر خرج کنیم .

* برای اینکه بفهمیم عشق در بین مردم چقدر مهم است خوب است نگاهی به در و دیوارهای شهرمان بیاندازیم و جملاتی را که عشاق برای معشوقشان نوشته اند بخوانیم .

* عشق ورزیدن یعنی گذشتن از خواسته های خودمان ولی باید عقل و منطقی پشت آن باشد .

* عشق مادر و فرزند از یک به دو می رسد ( چون بچه ابتدا در شکم مادر است و مادر آن را جزیی از خود می داند) ولی عشق های دیگر از ۲ به یک می رسند .

* عشقی که مردم بیشتر می شناسند شیفتگی است . عشق ورزیدن واقعی بعد از دوست داشتن به وجود می آید

* در دوست داشتن انتظار وجود دارد ولی در عشق انتظار وجود ندارد ( در این جا شعری هم خوانده شد )

با چون منی نازک خیال     ابرو کشیدن از ملال

زشت است ای ابرو کمان   اما چه زیبا می کنی

* عشق می تواند عاقلانه باشد – عشقی که به مرور شکل می گیرد

* باید حواسمان باشد که عشقمان آسیبی به فرد مقابل نزند

* می توانیم به کل کیهان عشق بدهیم – تا زمانی که فکر می کنیم چیزی هستیم نمی توانیم عشق کل را درک کنیم و به همه عشق دهیم

* عشق را باید به مرحله عمل در آوریم

 

آقای طالبی در اواخر نشست به همراهان اضافه شدند .

 

ساعت ۷:۵۰ نشست پایان یافت

 

برای نشست بعدی در روز ۲۱ فروردین ماه :

سعیده : دبیر

آرزو : سخن نغز

ساسان : معرفی کتاب

 

با کلی آرزوهای خوب واسه ی همتون …

 

حمید

 

ببخشید دیر شد .

نشست های هفتگی: کتاب گانگ هو – مدعی پرگوی و کم گوی بی ادعا- ۱۵ اسفند ۸۵

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۸۵.۱۲.۱۵کتاب : گانگ هو + بحث : مدعی پرگوی و کم گوی بی ادعابردیا
نشست به روزگار ۸۵.۱۲.۱۵ گروه نیک اندیشان به ترتیب با گرد هم آمدن آقایان و خانمها باران، ساسان، مصطفی، مهدیه، بردیا، فربیرز، آرزو، حمید، شهاب، سینا، سولماز، میثم، سمیه، لیلا و معصومه در ساعت ۵ آغاز گشت.

موضوع جلسه مدعی پرگوی و کم گوی بی ادعا  بود و کتاب گانگ هو معرفی شد. در ساعت ۵:۳۰ نشست با خواندن آیین نشست در قالب توافقهای زیرتوسط دبیر این نشست رسمیت یافت.

الف –  موبایل های خود را روی گزینه سکوت ( بی صدا ) تنظیم می کنیم.

ب – از کشیدن سیگار ( و مشابه آن؛ قلیان و… ) در حضور دیگر همراهان خودداری می کنیم.

پ – در صورت نیاز به صحبت در مورد موضوعی خاص در همان اول نشست از دبیر، وقت درخواست می کنیم.

ج – به سخن زیبا و معرفی کتاب گوش می سپاریم و از صحبت دو نفره خودداری می کنیم.

ح – به عنوان همراه هم این موارد را به هم یادآوری می کنیم.

حمید و سینا و بردیا وقتهایی را برای صحبت درباره موضوعات خاص در همان آغاز نشست خواستار شدند.

ساسان ادامه معرفی کتاب گانگ هو، مدیریت شگفت انگیز نوشته ‹‹کنت بلانچارد-شلدون بالز›› برگردان ‹‹صدیقه ابراهیمی›› را که از هفته پیش آغاز کرده بود را پی گرفت. ۲۰ دقیقه به اضافه ۱۲ دقیقه وقت اضافی به خاطر اهمیت این کتاب زمان برای معرفی این کتاب به ساسان داده شد.

بخشهایی از این کتاب را در زیر با همدیگر مرور می کنیم:

گانگ هو به معنی شور و اشتیاق و فداکاری در قبال هدف و مسوول بودن می باشد.

۱- روحیه سنجابها

·        باید بدانیم که ما دنیا را به مکانی بهتر تبدیل می کنیم.

·        همگی برای هدفی مشترک کار می کنیم.

·        بر اساس ارزشها همه طرح ها، تصمیم ها و عملیات را هدایت و رهبری می کنیم.

·        روحیه سنجابها تجلی حکمت پروردگار برای جنگلهاست.

۲- شیوه مدیریتها

·        کار با تسلط و مراقبت کامل تا رسیدن به هدف

·        عرصه ای با محدوده کاملا نشانه گذاری

·        افکار، احساسات، نیازها، رویاها و آرزوها محترم شمرده شوند.

·        انجام آن وظیفه شدنی است اما با مبارزه جویی و پشتیبانی

۳- رهاورد نمادها

اولویت و اهداف انسانها را به پیش می برند ولی ارزشها پشتبان انسانها می باشند. برای گانگ هوا شدن باید به ارزشها توجه کرد. ارزشها در خود حوزه مدیریت تعریف می شوند. و این گونه ارزشها انسانها را رهبری و هدایت می کنند. ارزشها گر در مرحله عمل به انجام نرسند هیچ ارزشی ندارند.

اهداف سنگریزه ها هستند که به راحتی جابجا می شوند ولی ارزشها کوه هایی هستند که باید به آنها تکیه کرد و این ارزشها را رهبران ورزیده و باتجربه تعیین می کنند.

در پاسخ به این پرسش که می پرسد اگر سنجابها از اصولی که رهبران بر آن پافشاری می کنند پیروی نکنند چه کنیم؟ این موضوع مطرح شد که باید صمیمانه و صادقانه اعتماد آنها را جلب کنیم. این دشوار است و زمانبر. اگر هدف را پیروی کنند و صادقانه و صمیمانه آن را دنبال کنند سودهایی برای آنها در پی خواهد داشت و این اعتمادانگیز است. وقتی افراد حس کنند که همه چیز را می دانند صمیمانه و صادقانه اعتماد می کنند و این گونه در فضای گروه روح اعتماد دمیده خواهد شد.

در ادامه حمید که مسوولیت خواندن سخنان زیبا را بر عهده داشت و بخشی از وقت خود را به ساسان معرفی کننده کتاب بخشیده بود رباعی هایی زیبا از مولوی را برایمان خواند.

{این بخش در آینده در اینجا قرار خواهد گرفت.}

حمید در ۲ دقیقه وقت درخواستی خویش به عنوان مدیر باشگاه کتابخانه، پویا را به عنوان معاون جدید این باشگاه به همراهان معرفی کرد. و همراهان را برای عضویت در آن باشگاه و هر چه پر بارتر کردن آن فراخواند.

در ادامه حمید که مدیر باشگاه کلوب نیز می باشد بازهم همراهان را برای همکاری و همراهی بیشتر و بهتر در آن باشگاه فرا خواند.

 

سینا دبیر مسوول گروه در وقت خود از همراهان برای بهتر شناختن ساختار گروه سپاسگذاری کرد. و گفت که موسی تقی زاده به گروه افتخار داده اند که از سال آینده در هر ماه یک نشست را با گروه نیک اندیشان خواهد بود. از انتقاد موسی از همراهان گروه اینکه آن چنان که شایسته و بایسته است از حضور او استفاده نکرده اند سخن گفت. و این نکته را یادآور شد که می توان از ۲۰ دقیقه وقت کتاب و ۱۰ دقیقه وقت سخن زیبا در قالب معرفی یک مقاله در ۳۰ دقیقه نیز استفاده کرد.در ادامه او همراهان باشگاه نشست هفته را از آغاز به کار یک سری برنامه ها در قالب کارگاهی در آن باشگاه آگاهانید. همچنین او پیشنهاد کرد که به خاطر تلاقی برنامه جشن چهارشنبه سوری آخر سال با برنامه باشگاه نشست هفته، نشست هفته دیگر در روز چهارشنبه برگزار شود و در این باره رای گیری شد و حاظران به آن رای دادند که در نهایت قرار بر این شد که تشکلیل آن نشست توسط مدیر باشگاه نشست هفته(پویا) از همه همراهان گروه نظرسنجی شود و نتیجه به آگاهی همگان برسد. بنابراین تصمیم گرفته شد که در قالب باشگاه کوه و تفریحات جشن چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۵ برگزار شود.

سینا درباره خواندن کتاب ویل دان نوشته آقای بلانچارد بازهم یادآوری نمود که دوستان برای پایانی نشست فروردین ماه که آن کتاب در یک نشست به طور کامل گفت و شنود خواهد شد آماده باشند. و آن را همراه با نت برداری به نیکی مطالعه نمایند.

 

بردیا نیز در وقت درخواستی خویش از طرف پویا حمید را به عنوان مسوول جمع آوری حق عضویت ماهانه از طرف پویا به گروه معرفی کرد.

و از حمید که در این باره خواستار یک وقت ۵ دقیقه ای بود خواهش کرد که در وقت پذیرایی این مهم را به انجام رساند. و به این ترتیب بخش پذیرایی آغاز گشت.

پس از پایان وقت پذیرایی دوباره نشست با اعلام دبیر نشست، رسمیت یافت. آیین گفت و شنود در قالب توافق های زیر برای بهترداشت گویمانی نیک همچون سالیان گذشته چندباره و چندباره یادآوری شد.

الف – برای صحبت، با بالا بردن دست از دبیر نشست نوبت می گیریم.

ب- صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم.

پ – پرسش های خود را در نوبت خود بیان می کنیم.

ج – به اندیشه های دیگران احترام می گزاریم و اندیشه خود را در نوبت خود بیان می کنیم.

چ – اندیشه خود را برای جمع مطرح می کنیم و شخص خاصی را خطاب قرار نمی دهیم ( حتی اگر در تایید یا خلاف صحبت کسی سخن بگوییم) و نگاه خود را بین همراهان تقسیم می کنیم.

ح – شنیدن را تمرین می کنیم و تحمل خود را افزایش می دهیم.

خ- بر اندیشه خود اصرار و پافشاری نمی کنیم.

د- در مواقع اضطراری دبیر نشست را با بالا بردن دست و باز و بسته کردن انگشتان آگاه می کنیم به طور نمونه هنگام منحرف شدن بحث یا تذکر به دبیر اگر که هوشیار نیست.

ذ- همه به عنوان یک همراه گروه نیک اندیشان، مسئولیم که این موارد را به همدیگر یادآوری کنیم.

 

سپس موضوع « مدعی پرگوی …. کم گوی بی ادعا » که یکی از همراهان آنرا در بخش بحث های پیشنهادی قرار داده بود و بالاترین مجموع امتیاز همراهان دیگر گروه را بدست آورده بود و آگاهش این موضوع بوسیله مدیر باشگاه نشست هفتگی (باشگاه اصلی گروه) به همراهان این باشگاه و در نهایت ابلاغ این موضوع برای گفت و شنود شدن در نشست هفته به دبیری دبیر انتخاب شده بر اساس حروف الفبا، آغاز گردید.

 

در آغاز به ریشه لغوی واژه مدعی پرداخته شد و مطابق معمول گفت و شنود از پیشنهاد دهنده این گفت و شنود آغاز گردید و به نوبت دوستان نظرشان را بیان کردند و در ادامه نیز با بالا بردن دست و گرفتن وقت توضیحات بیشتر بیان شد که در زیر چکیده ای از اندیشه های به میان آمده را خواهیم خواند.

 

برای مدعی دو دسته معنی زیر از فرهنگ معین وجود دارد :

الف- ادعا کننده، خواهان، درخواست کننده

یک نمونه :‌ پس اگر مدعی علیه انکار کند دعوی مدعی را…(ترجمه النهایه طوسی.چا.سبزواری)

ب- کسی که بغیر حق ادعای فهم و دانش کند، حقه باز، شارلاتان

یک نمونه :‌   با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی       تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی(حافظ)

 

اما اندیشه های گفت و شنود شده :

 

مدعی کسی که به ناحق ادعا دارد و فقط لاف می زند.

 

شاید مدعی باید آنقدر حرف بزند تا سرانجام به این واقعیت برسد که بگوید من نادانم. شاید او نیاز دارد به اینکه تجربه کند.

 

کم گوی گزیده گوی چو دُر

 

به کردار توجه کنیم و که این کردار به ما نشان خواهد داد که کم گوی بی ادعا بهتر است.

 

در بیشتر زمانها هر چه از ما می پرسند ادعا گونه درست یا نادرست پاسخ می دهیم در صورتی که نمی دانیم می توانیم بگوییم نمی دانیم.

 

مدعی بودن رابطه ای مستقیمی با خودپسندی دارد.

 

مدعی در پی تایید ادعاهایش از سوی دیگران است. شکست های فراوانی در زندگی خورده است و اینگونه می خواهد که با تایید ادعاها و لاف هایش از سوی دیگران تاثیر این شکست ها را کمرنگتر نماید.

 

در انتخابات کسانی که شعار و حرف زیادی می زنند مقبول و پسندیده هم می افتند. اما افراد کم گوی بی ادعا صبرشان زیاد است.

 

ادعا کردن های زیاد لذتی را در زندگی فرد ایجاد می کنند و می پندارد که زندگیش این چنین به تعادلی می رسد. اما آنکه در زندگی خود تعادل دارد نیازی به ادعا ندارد. و بیشتر و بهتر از همیشه عمل می کند و شخصیتش بیشتر کرداری است.

 

تاریخچه خانوادگی انسان ها و تاثیر این نهاد بر آنان در اینکه آنها کم گوی بی ادعا شوند یا اینکه پرگوی پرادعا شوند موثر است.

 

آنکه ادعا زیاد می کند کمبود دارد و می خواهد یک خلاء هایی را در شخصیتش پر کند، اما آنکه ادعایی ندارد و کردار دارد صمد و بی نیاز است.

 

تا زمانی که ادعای فرد در رفتارش به انجام و کردار در نیاید آن ادعا بی ارزش است.

 

آنها که در پی آگاهی و دانش و عشق اند وقتی برای لاف زنی ندارند.

 

این دو تیپ شخصیتی هم وجود دارند. کسی که ادعایی ندارد و پرگو هم هست. و کسی که ادعا دارد و کم گو است. چگونه می توان این دو تیپ شخصیتی را از همدیگر شناخت؟!

 

گفتن و پرگویی بسیار دلیلی بر ادعا نیست.

 

ما ایرانی ها خیلی نابغه ایم. فرار مغزها داریم و … ولی ما در زمینه های دیگر هم نابغه ایم با وجود ۳ دقیقه مطالعه در ماه ادعای جامعه شناسی و روان شناسی و … داریم.

 

اگر کسی حرف نزند عیب هنرش نهفته باشد.

 

مزن بی تامل به گفتار دم         نکو گوی اگر دیر گویی چه غم

مشکل ما در پرگویی و زبان پریشی ماست خوب گوش نمی سپاریم و با هر کسی باید به گونه ای ارتباط برقرار کرد ولی ایرانی کم تمرین شنیدن می کند به همین خاطر این در پر مدعی شدن ما موثر است.

 

برخی از گفتن ها و ادعاهای بسیار ریشه در مشکلهای درونی شخص دارد که به آنها پرداخته نشده است و شنیده نشده اند.

 

آیا باید ادعا کنیم و بگوییم می دانیم در حالیکه نمی دانیم و ادعای دانا بودن بکنیم؟! ما ادعا می کنیم که اگر کسی صحبت کرد او را شناخته ایم! شناخت درست با نیک صحبت کردن و نیک شنیدن و نقد و انتقاد درست و سازنده به دست می آید.

 

ما در کردارمان سختتر می توانیم ادعا کنیم و در گفتارمان به سادگی ادعا می کنیم.

 

با مدعی ای که بغیر حق ادعای فهم و دانش کند چگونه رفتار کنیم؟

 

باید به ریشه ها پرداخت که او چرا اینگونه شده است؟ دیگران(خانواده و دوستان)چرا همراهی اش نکردند که این گونه نباشد؟ چرا آنها تا زمانی که او هنوز انسان بود اراده نکردند و به یاریش نیامدند و او را همراهی نکردند که این گونه نباشد. (برگفته از کتاب «هدف ادبیات» قرار داده شده در بخش کتاب و مقاله های وب سایت) برخی از ادعا کنندگان به معنای بغیر حق ادعای فهم و دانش کردن شاید در پی جلب توجه دیگران هستند پس با اندکی توجه به او می توان او را صمیمانه و صادقانه خوشحال و آگاه به رفتار نادرستش کرد. و او را در مقام کردار به توسط خودش ارزیابی کرد.

اما در کنش و واکنش با آنها که در پی آسیب رساندن و فریب و تزویر هستند بایستی هشیارانه تر عمل کرد.چنین افرادی همچون یک نوار ظبط شده یک جمله را که همان ادعایش است تکرار می کند. در پاسخ به چنین افرادی می توان به آنها گفت که تا چه به کردار آید؟!

 

ادعا کننده با معنای « ادعا کننده، خواهان، درخواست کننده» که عمل می کند و ادعایش را به کردار در می آورد.و می داند که ادعا کردن مسئولیت می آورد و مسئولیت هم در کردار و انجام اثبات می شود. چنین فردی شایسته آفرین و ستایش است. اما در جامعه ایرانی ما چنین افرادی معمولا زیر فشار دیگران قرار دارند به گونه ای که همه مایلند که او را شکست دهند تا اینگونه ناآگاهانه خود را راضی گردانند. پاسخ چنین افرادی به این فشارهای ناشایست می تواند این چنین باشد که شما از رفتار و گفتار به کردار در آمده من تا چه پذیرید! آزادید هر بخش را که دوست داشتید بپذیرید یا نپذیرید!

 

انسان مدعی را از راه شنواییش می توان تشخیص داد. او به گونه ای گوش می سپارد که انگار همه چیز را می داند و چیزی نیست که او نداند؟ اینها در حالی روی می دهد که او اصلا گوش نمی دهد!

 

ممکن است که اطرافیان فردی که ادعا می کند و درستی ادعاهایش را هم ثابت می کند به او انتقاد کنند که تو در اشتباهی

 

NLP یک گونه راه ارتباطی با انسانهاست که بایستی در راه درست استفاده شود که متاسفانه برخی از سودجویان از این راه برای آسیب زدن به دیگران بهره می برند.

 

برنامه نشست آینده به وسیله مدیر باشگاه نشست هفتگی به آگاهی همراهان گروه خواهد رسید.

 

خوشدل و خرم باشیم در هشیاری و آگاهی

نشست های هفتگی: اعتماد – چگونه و چرا اعتماد کنیم- ۸ اسفند ۱۳۸۶

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۸ اسفند ۱۳۸۵اعتماد – چگونه و چرا اعتماد کنیماعظم

بنام زیبا
سه شنبه هشتم اسفند ماه ۸۵ بار دیگر به همراهی هم دریک روز سرد  زمستانی گرد هم آمدیم و این روز سرد و بارانی را با حضور خود گرم و پرخاطره کردیم .
همراه با دوستان حمید، ساسان ، آقای سید زاده(مهمان)، بردیا، شهاب، فریبرز،اعظم، پویان، فروغ، سیاوش، معصومه،شیوا ،مصطفی ، حمید ،لیلا(همراه جدید)،مهشید(همراه جدید)، مهدیه،سمیه دور هم جمع شدیم

اعظم  دبیر نشست بود ، موضوع بحث اعتماد و ساسان کتاب را برایمان معرفی کرد و فروغ  سخن زیبا را خواند.

نشست راس ساعت ۵:۳۸  به شکل رسمی آغاز شد. توافقات ۴گانه که در قالب آئین نشست نیک اندیشان تدوین شده اند
۱- موبایلهای خود را روی گزینه بی صدا تنظیم می کنیم ۲- طبق آئین کل گروه سیگار کشیدن در حضور همراهان دیگر ممنوع می باشد ۳- در صورتی که بخواهیم برای دیگر همراهان درباره موضوعی خاص صحبت کنیم از دبیر نشست درخواست وقت می کنیم ۴ – در هنگام خوانده شدن سخن زیبا یا معرفی کتاب، نگاه و گوش خود را متوجه معرفی کننده کتاب یا خواننده سخن زیبا می کنیم و از گفتگوهای دو نفره می پرهیزیم)  توسط دبیر برای دوستان بازگو شد
پویان با اجازه دبیر زودتر نشست را ترک کرد. فروغ ،سیاوش و سمیه به ترتیب در نیمه های نشست به ما پیوستند.
حمید و شیوا  برای صحبتهای چند دقیقه ای درخواست وقت کردند تا قبل از شروع گفت و شنود صحبت کنند. ابتدا کتاب زیبایی توسط  ساسان معرفی شد به نام “گانگ هو” از “کنت بلانچارد “،ترجمه صدیقه ابراهیمی (فخار) و از انتشارات نسل نواندیش. این کتاب یک کتاب میریتی است که نام کتاب از یک واژه چینی گرفته شده است به معنی شور واشتیاق و علاقه .کتاب به شکل رمان است و مدیریت شگفت انگیز یک خانم را نشان می دهد که مدیر عامل یک کارخانه تقریبا از کار افتاده و در حال  ورشکستگی می گردد و آن را به یکی از بهترین کارخانجات بدل می کند  در این کتاب روشهای موفقیت در حرفه و عرصه های اجتماعی را نشان می دهد و اینکه در مواقعی که همه چیز به سمت خراب شدن و نابودی پیش می رود چه روشهایی را باید برای موفقیت در پیش گرفت.
روش گانک هو :
۱- روحیه سنجابها
– کار آفرین
– باید بدانیم که ما دنیا را به مکانی بهتر تبدیل می کنیم
– همگی برای هدف مشترکی کار و تلاش می کنیم
– بر اساس ارزشها همه طرحها،تصمیم ها و عملیات را هدایت و رهبری می کنیم.
روحیه سنجابها تجلی حکمت پروردگای برای جنگلهاست .
۲- شیوه بید سترها :
– کار با تسلط و مراقبت کامل تا رسیدن به هدف
– عرصه ای با محدوده کلاملا نشانه گذاری شده
– افکار،حساسیت،نیازها،رویاها ،آرزوها محترم شمرده شده و در مورشان کار شود.
– انجام آن وظیفه  شدنی است اما با مبارزه جویی و پشتکار
شیوه بید سترها تجلی حکمت پروردگار است برای بیدسترهاست .
۳-رها ورد غازها
ادامه بحث معرفی کتاب توسط ساسان با رای دوستان و همراهان به دلیل نیمه تمام ماندن بحث و علاقه مندی همراهان به جلسه بعد موکول شد.
سخن زیبا توسط فروغ خوانده شد که داستانهای کوتاهی بودند که در هر کدام نکته زیبا و در خوره تآملی وجود داشت.
مطالب این بخش بزودی در این قسمت قرار خواهد گرفت.
در ادامه به مدت  ۲۰دقیقه  توسط شیرینیهای خوش طعمی که فروغ خودش پخته بود و آبمیوه ای که حمید زحمت کشیده بود از خودمان پذیرایی کردیم و با هم گپ دوستانه ای زدیم و با همراهان جدید برای آشنایی بیشتر صحبت کردیم
بعد از پذیرایی دوستانی که وقت خواسته بودند به ترتیب صحبت کردند .حمید معنی لغوی کلمه اعتماد را که موضوع بحث گفت و شنود ما بود از فرهنگ دهخدا استخراج و برای ما خواندند ،شیوا در ارتباط با باشگاه نشریه صحبت کرد و یادآوری کرد که دوستان همراهی بیشتری کنند و تذکر داد که در قبال فرمی که قبلا برای همکاری پر کرده بودیم مسئولیم و گفت  بیایید با هم  مسئولیت پذیری خود را رو به روز بیشتر کنیم تا کار بهتری را ارائه دهیم .
توافق گفت و شنود در ساعت ۶:۵۰ دقیقه توسط دبیر بیان شد (۱- برای صحبت کردن با بالا بردن دست از دبیر اجازه می گیریم ۲- صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم ۳- پرسشهای خود را در نوبت خود بیان می کنیم ۴ – به اندیشه دیگران احترام می گذاریم و اندیشه خود را در نوبت خود بیان می کنیم ۵- اندیشه مان را برای جمع مطرح می کنیم و شخص خاصی را مخاطب قرار نمی دهیم و نگاه خود را بین همراهان تقسیم می کنیم ۶- شنیدن را تمرین می کنیم و تحمل خود را افزایش می دهیم ۷- بر اندیشه خود اصرار نمی کنیم ۸- در مواقع ضروری مثلاً موقع خارج شدن بحث از موضوع یا هشیار نبودن دبیر، با بالا بردن دست و باز و بسته کردن انگشتان به دبیر تذکر می دهیم ۹- همگی مسئولیم که این موارد را به عنوان یک همراه گروه نیک اندیشان به یکدیگر یادآوری کنیم) .
بحث آغاز شد و دوستان به ترتیب و با گرفتن وقت نظرات خود را ابراز کردند و نظرات دوستان را شنیدند.
بخشی از صحبت دوستان به شرح زیر می  باشد.
– معنی لغوی اعتماد یعنی :
۱- از پشت نکیه کردن به چیزی
۲- تکیه کردن بر
۳- واگذاشتن کار به کسی و سپردن چیزی به کسی
۴- سپردن چیزی به کسی از روی صداقت و راستی
۵- اتکا کردن به کسی در حاجتی
– باید با شناخت درست نسبت به افراد به آنها  اعتماد کنیم و آنها را بپذیریم تا بی اعتمادی آن شخص به ما ثابت شود.
– اعتماد کردن درجه بندی دارد .۱- چقدر طرف مقابل ما مسئولیت پذیر هست؟۲- چقدر صادق است؟ ۳- چقدر روی حرفش می ایستد و ثبات دارد .با رسیدن به جواب هر یک می توان در آن مرتبه اعتماد کرد
– فقط باید به خدا اعتماد کرد نه به هیچ کس دیگر .
– ما بی صداقتی های زیادی را در اجتماعمان می بینیم که سبب بی اعتمادی ما می شود
– آدم باید به خودش اعتماد داشته باشد،به خودش تکیه کند و با توجه به نقاط قوت و ضعف خود کارها را پیش ببرد .
– اعتماد یک امر دو طرفه است .
– اصلا چرا باید اعتماد کنیم؟ چرا می خواهیم که اعتماد کنیم ؟
– ظرفیتهای دیگران را باید شناخت و بعد اعتماد کرد.
– اول اعتماد باید ازخود آدم شروع شود
– اعتماد کردن بدون شناخت بی معناست ،ما به دلیل تنبلی خودمان بدون شناخت کافی از طرف مقابل برای اینکه بخشی از وظایف خود را از روی دوش خود بر داریم به دیگری اعتماد می کنیم و بعد از عدم شناخت آسیب می بینیم .
– باید چهارچوب درستی به اعتماد کردنمان بدهیم تا نتیجه آن  آسیب های مهلک در عرصه های مختلف (اجتماعی ،سیاسی و فردی ) به ما نزند.
– آدمهای منفعل اعتماد می کنند و به آدمهای فعال اعتماد می شود.
– مهمترین چیز در اعتماد شناخت است ،به طور مثال وقتی می خواهیم بر روی صندلی بنشینم باید بیینیم که این صندلی شکسته نیست ،تحمل وزن ما را دارد ،مقاوم هست و… پس وقتی برای بر صندلی نشستن اینقدر باید دقت کرد چطوربدون شناخت می توان به کسی اعتماد کرد.
– آیا می شود به کسی ۱۰۰% اعتماد کرد؟ کسی با این همه ظرفیت وجود دارد؟
– نمی شود ۱۰۰% اعتماد کرد ،به هر کسی در یک زمینه ای خاص می توانیم اعتماد کنیم و در یک موقعیت خاص .چون یک ویژگی در انسانها است که مرتب در حال تغییر کردن هستند .
– در جواب چرا باید اعتماد بکنیم ،ما مجبوریم شاید به یک شکلی که اعتماد کنیم چون اگر اعتماد نکنیم کارمان جلو نمی رود .مثلا اگر رئیسی به کارمندانش اعتماد نکند کارش جلو نمی رود.
– کاهی ما اسم یک ناآگاهی را اعتماد می گذاریم
– همیشه باید به خودمان متکی باشیم.
– برای موضوع اعتماد داستان ماهی سیاه کوچولو مطرح شد.
– به تواعتماد می کنم با ضوابط و قوانین ،اعتماد مشروط .
– زندگی من یک زندگی اجتماعی است و چاره ای جز اعتماد نیست
– تخصص ،تعهد و آگاهی از ملاک های اعتماد کردن است .
و در پایان نشست با توافق دوستان تا ۸ تمدید شد که دبیر جلسه یک ربع دوم جلسه از دوستان به دلیل ترک جلسه معذرت خواهی کردند و یک ربع دوم را دوست خوبمان بردیا هدایت کردند و دبیری را تحویل گرفتند .جلسه راس ساعت  ۸:۰۳پایان یافت.
نشست آینده :
دبیر :بردیا
سخن زیبا:حمید
معرفی کتاب :ساسان