جامعه

جامعه

جامعه

اگر کودکی به خودش واگذار شود بزرگ نمی شود

مادر پادرمیانی می کند و جامعه می شود

جامعه جاده ست

نمی شود دربست! روی دست انداز رفت

توی این بارانداز جنین تنهاست

و اگر سر برسد نه ماه

از دری که در پی دارد در تاریکی در می آید

بر چسب خوب و بد به او نمی آید

چون هر دو هست و هیچ کدام

خوبم! چطور؟ بدم؟ هر دوام! و هر دو یعنی یکی

یکی که هیچ… کدام آن ها نیست؟

در آگاهی خودم بزرگ شدم. پلی میان فکرهای همه اطرافم

و شهادت می دهم آمده ام شاهد…

مادر به راهی پدرم به سمتی دیگر

و هر عزیز و هر که آمد گفت این طرف

هنوز در همان چارراهم بی طرفم!

می توانم به هر چه گوش بسپارم و نشنوم

دارم به اطرافم نگاه می کنم و نمی بینم

ترن نیستم که روی ریل هی برود برگردد

رودخانه ام! در رحم خودم راه می روم جامعه آنجاست.

==========================

برگرفته از ماهنامه کارنامه شماره ۱۸

مطلب جامعه

نوشته علی عبد الرضایی

==========================

نویسنده: بردیا