کارگاه شناخت خود و ساختار کائنات

فایل صوتی: کارگاه شناخت خود و ساختار کائنات

یه چیزهایی در درون ما هست که مانع ما میشه و ما رو متوقف میکنه اما نباید نا امید شد. به ندای درونتون گوش بدین، صدایی هست که میخواد ما پیروز شیم.

خیلی از ما ها فقط منتظریم و نشستیم تا دنیا، تا روزگار، خودش بیاد بیاره بده بهمون. ولی اگر داستان اینجوریا که ما فکر میکردیم نباشه چی؟

اگر داستان اینجوری باشه که باید میخواستیم، باید طلب میکردیم تا بهمون بدن چی؟ دیدین وقتی آدم منتظر یه مهمون عزیزه، چه حال و هوایی داره. خونه رو آماده میکنه، قرار مداراشو کنسل میکنه، به سر و وضع خودش میرسه. اصلا یه انرژی تو وجود آدم میاد که انگار ادم جون دوباره میگیره.

بعد جالب اینه که مهمون کی قراره بیاد؟ دو هفته دیگه! یعنی وقتی ما منتظر یک اتفاق خوبیم، برنامه ریزی میکنیم. خودمون رو برای اون اتفاق خوب آماده می کنیم و جالبه! وقتی منتظرم عزیزم بیاد، با کوچکترین علامتی متوجه اومدنش میشم. صدای ماشینش میاد، صدای موتورش میاد. صدای پاش میاد! قبل از اینکه در بزنه در رو براش باز میکنم! این داستان عین زندگی ماست!

ما اگر منتظر اتفاق خوب باشیم، و براش برنامه داشته باشیم، تا کوچکترین نشونه ای ازش میب ینیم، میریم به استقبالش و میاریمش تو. برعکسش هم هست؛ یعنی وقتی ما راجع به اتفاقی منفی فکر می کنیم و نگرانیم، با کوچکترین علامت، دست اون اتفاق بد رو می گیریم و وارد زندگیمون می کنیم. یعنی میخوام بگم چه بسا این ما هستیم که بدی های اتفاقات رو وارد زندگیمون می کنیمو حتی ممکنه اون اتفاق به خودی خود بد نبوده باشه!

پس تو یک کلام! وقتی به چیزی فکر می کنیم، ما داریم براش کارت دعوت می فرستیم! اما چرا اینجوریه؟

چون ما قدرتمندیم! ما قدرتمندیم چون جزئی از یک کل قدرتمند و منظم هستیم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند. برای من به شرط اینکه مقصدی برای رسیدن تعریف کرده باشم. به شرط اینکه هدفم و رسالت زندگیم رو بشناسم و بدونم که قراره با کمک این ابرو باد به کجا برم؟.

اگر نیاز اصیلی، آرزوی اصیلی در درون من به وجود اومده حتما پاسخی هم در دنیای بیرون براش وجود داره، وگرنه  بین این همه آدم چرا این مسئله باید دغدغه و و مسئله من باشه؟

باید مقصدی وجودداشته باشه تا بتونی تابلوهای به سمت اون مقصد رو هم ببینی. خیلی وقتا تابلو و علائم هست، ولی چون ما نمیدونیم دقیقا میخوایم کجا بریم، اصلا متوجه علائم و نشانه ها نمی شیم و از کنار تابلوها به راحتی رد می شیم و هی دور خودمون می چرخیم! امواجی ک مغز ما تولید میکنه در کل کائنات منتشر میشه. کائنات رام اراده و باورهای ماست. ما باید در خواست کنیم تا بتونیم دریافت کنیم. و انتخاب با ماست که از این هستی قدرتمند تاریکی طلب میکنیم ،یا نوور؟

ما در کارگاه شناخت خود و ساختار کائنات انسان رو به عنوان جزئی از کائنات بررسی میکنیم. از انرژی های کیهانی و تاثیر پذیری انسان از نظام هستی براتون میگیم. از رابطه عجیب و عمیق ذهن و جسم در ساختار کائنات اگاه می شید. و باهم یاد میگیریم که چطور میتونیم از قدرت کائنات در راه  رسالت و اهدافمون استفاده کنیم. یادمون باشه.

اگر ندونیم به کجا می خوایم بریم ممکنه به هیچ کجا هم نرسیم! باد هست، آب هست، خورشید هم هست. اما آیا بذری هم کاشتیم تا از  قدرت کائنات و مشیت الهی، انتظار سبز کردن سرزمینمون رو داشته باشیم؟

یادمون باشه نمیشه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت ولی میشه با اگاهی و آمادگی، قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.

کارگاه ارتباط، انتقاد، مذاکره

فایل صوتی: کارگاه ارتباط، انتقاد، مذاکره

ما توی طول شبانه روز بیش ترین حرف رو با خودمون میزنیم و افکار مثبت و منفی زیادی خودآگاه و ناخودآگاه میان توی ذهن ما و سوال من اینه که آیا این منم که دارم افکارم رو کنترل می کنم، یا افکار منه که کنترل منو به دست گرفته؟

اکثر ما میگیم که در مورد دیگران قضاوت نداریم و بهشون فکر نمی کنیم، اما واقعیت اینه، که مغز ما مدام در حال تجزبه و تحلیل دیگرانه! ما در مورد اینکه دیگران چجور آدمی هستند و چجوری فکر می کنند، یه نظری داریم که ممکنه درست باشه یا درست نباشه.

در واقع ما براساس تجربیاتمون و شرایط زندگیمون در کودکی ، و ازطرفی با توجه به نظر والدین و باورشون در مورد اتفاقات و رفتار دیگران ، فکر میکنیم و برای اتفاقات مختلف تو ذهنمون دنبال جواب هستیم ….

و حالا سوال اینه که این فکرها ، از کجا می آن ؟! ؟ این حرفا ، واقعا حرفای کیه؟

یه کودک، یه والد، و یه بالغ درون همه ما هست که میتونه مثلا یه کودک پرانرژی و شاد باشه، یا یه کودک ترسیده و ضعیف. یه والد مشوق و قوی باشه، یا یه والد بازدارنده و تحقیر کننده.

وجه کودک و والد ما مدام باهم صحبت می کند. و معمولا چون درک کاملی از شرایط هم ندارن، جواب های مناسبی هم برای ما ندارن و باعث می شن که واقعیت مسائل و ماجراها از دید ما پنهون بمونن.

خب حالا باید چه کرد؟! اینجاست که باید وجه بالغ شخصیت ما فعال بشه و با کودک و والد درون ما مشورت کنه! بخش بالغ همیشه میتونه فعال بشه، به شرطی که اطلاعات خوب و کاملی برای تحلیل داشته باشه!

پس ما به مهارت هایی نیاز داریم تا بتونیم بخش بالغمون رو پرورش بدیم و از طرفی میتونیم تشخیص بدیم اون کسی که در درونمون داره باهامون حرف میزنه و مارو راهنمایی میکنه کیه؟ کودکه درونمونه؟ بخش والد ماست؟ یا وجه بالغ وجودمونه؟

ما کارگاهی داریم به نام کارگاه ارتباط، انتقاد، مذاکره که توی این کارگاه ، شما رو با کودک و والد درونتون آشنا می کنیم و مهارت مدیریت گفتگو با وجه بالغ وجودتون رو به شما یاد می دیم. خیلی هامون از غرغر شنیدن و اعتراض آدم های دوروبرمون خسته شدیم، یا بالعکس، دیگران رو با غر زدنامون کلافه کردیم.

خیلی از ماها ، صحبت کردن با پارتنرمون رو بلد نیستیم و نتیجش میشه اینکه ضربه میخوریم یا ضربه می زنیم. حالا میخواد توی کار باشه. یا روابط عاطفی یا حتی تو معاشرت با همسایه روبروییمون!

بعضی از ماها حرف های خوبی برای گفتن داریم. ایده های خوبی هم تو سرمونه، فکر های بزرگی هم داریم. ولی راه های ابراز این ویژگی های خوب رو نمیشناسیم و از جایگاهی که توانایی و لیاقتش رو داریم دور میمونیم. همه این مسائل یه پیام مشترک برای ما داره ؛ که ما نیاز داریم مهارت های ارتباطی رو به زندگیمون اضافه کنیم.

وقتی ما توی ارتباط  گرفتن و حفظ ارتباط با دیگران مسئله داریم اگر سهم اشتباهمون رو پیدا نکنیم و در مسیر آگاهی تلاش نکنیم ، برای همیشه خام می مونیم! بعد از اینکه توی کارم ، توی روابطم با آدم های غریبه و آشنا شکست می خورم، دو تا راه دارم!

راه اول: راه بیوفتم این ور و اون ور و به همه دنیا بگم که دیگران با من چه کردن و چقدر ظالم و نامرد بودن و از بی تجربگی من سوء استفاده کردن. یا راه دوم، راه بیوفتم و ضعف ها و کم تجربگی هام رو با آگاهی تقویت کنم و خودم رو برای پیروز شدن مجهز کنم؟

به شما پیشنهاد میکنم در کارگاه ارتباط، انتقاد، مذاکره که ما برگزار میکنیم شرکت کنید. احترام درونی به خودتون رو یاد بگیرین. مهارت های گفتگو رو با هم تمرین کنیم. طرح واره های ذهنمون رو بشناسیم. زبان بدن خودتون و دیگران رو بشناسید. و به کمک اطلاعات و آگاهی های دیگه ای که در طی این کارگاه یاد میگیرید، بتونید رفتار خودتون و دیگران روبا معیارهای درست تحلیل کنید، تابا هم روابط آگاهانه تر و انسانی تری داشته باشیم.

یادمون باشه نمی شه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت، ولی می شه با آگاهی و آمادگی قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.

کارگاه سلامت تن و روان

فایل صوتی: کارگاه سلامت تن و روان

سلام. این هولکه. اینم ولک. هولک و ولک آلان با هم دوستن! اما ۵ سال پیش که هولک و ولک با هم دوست شدن اصلا شبیه امروزشون نبودن! این هلک بود. اینم ولک. پنج سال پیش یه روز هولک یه تصمیمی گرفت. هولک تصمیم گرفت روزی ۱۰ دقیقه برای بدنش وقت بذاره. فقط ۱۰ دقیقه!

و ۱۰ دقیقه ورزش کرد… هر روز. و بعد از یک سال، هلک (۳۳۶۰) دقیقه ورزش کرده بود! در حالی که توی این مدت ولک هیچ تصمیم خاصی نگرفته بود و کار خاصی رو به زندگیش اضافه نکرده بود. و دقیقا خیلی چیزا با همین دقیقه کوچولو عوض شد!

بعضی تصمیم ها و عادت های زندگی ما خیلی خیلی کوچیکن و ظاهرا بی تأثیر؛ ولی علم امروز ثابت کرده که مجموعه این عادت های کوچیک، اثرات بزرگ و عجیبی روی زندگی ما داره و همین عادت های کوچیک کوچیک هستند که سبک زندگی ما و حتی شخصیت ما رو می سازن…!

عادت های غذایی ما، ساعت خواب و بیداریمون، استرس و تنش های فکری و بدنی ما

نگرانی و ترس های ما در مورد بیماری و حتی احساس و باورهای خوب و بد ما در مورد سلامتی روی سطح انرژی بدن ما و روی سلامتی ما تأثیر دارند!

ولی ما واقعا چه قدر بدنمون رو می شناسیم؟ و چقدر از ارتباط تن و روان آگاهیم؟

من از شما دعوت می کنم تا با صمیمی ترین، قدیمی ترین و وفادارترین دوستتون، یعنی بدنتون آشتی کنید و با ما در کارگاه  سلامت تن و روان همراه باشید. در کارگاه سلامت تن و روان براتون از چاکراها و مراکز انرژی بدن میگیم؛ یاد می گیرید تا با مراقبه بدنتون رو آروم کنید. انرژی نهفته در بدنتون رو به جریان می اندازیم.

و یادتون می دیم تا کنترل این جریان انرژی رو توی شرایط مختلف به دست بگیرین. یادمون باشه ما حالا حالاها با این بدن، با این دوست و رفیق با معرفت قدیمی کار داریم؛ چون رویاهای بزرگی داریم که قرار با جسم و روان سلامت بهشون برسیم. سبک زندگی ما و البته باورهای ما در بیمار کردن و سلامتی بدن ما تأثیر داره.

یادمون باشه! نمی شه جلوی خیلی از طوفان های زندگی رو گرفت؛ ولی  میشه با آگاهی و آمادگی، قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند…!

فایل صوتی: کارگاه هوش هیجانی

داستان خانم مدیر؛ سکانس اول:

مینا، مدیر بخش حسابداری یه شرکت بزرگه. ابدارچی شرکت اول صبح ،فنجون قهوه رو میگذاره روی میز کار مینا  ولی دستش میخوره به لبه فنجون ،و قهوه می ریزه روی میز و بر گ ها و لبا س تمیز و اتو کشیده مینا! مینا سریع از جاش می پره، ناراحت میشه ولی خیلی مودبانه به  آبدارچی تذکر میده  و  اعترا ض میکنه. آبدارچی بعد از کلی عذر خواهی با لبخند از اتاق میره بیرون.

سکانس دوم:

مینا توی اشپزخونه درحال درست کردن سالاد برای شامه. همسر مینا، با یه لیوان آبمیوه میاد میشینه رو صندلی کنار مینا. اما دستش میخوره به لیوان ، ابمیوه میریزه روی میز و لباس سفید خانم و بعد صدای داد و بیداد مینا که وای همه خونه رو کثیف کردی، تو مرد بی ملاحظه ای هستی و کلی عصبانیت. و قهر میکنه و از آشپزخونه میره بیرون.

حالا…پس چی شد؟ یک اتفاق یکسان، در مورد یک آدم، تو شرایط یکسان. ولی دوتا واکنش کاملا متفاوت! پس ببینید عکس العمل ما به اتفاقات و هیجان های مختلف یک فرایند انتخابی و قابل کنترل هست.

عکس العمل ما به هیجانات مختلف، به هوش هیجانی ما برمیگرده. هوش هیجانی یا EQ

ممکنه ما ادم های پرهیجانی باشیم ولی  توی تصمیم گیری های هیجانی ضعیف باشیم و خوب عمل نکنیم؛ یعنی هوش هیجانی ما پایین باشه. تجربه ما توی زندگی؛ افزایش آگاهی و دانش و بالارفتن سن میتونه هوش هیجانی مارو ارتقاء بده و قدرت کنترل ما رو توی هیجانات بالا ببره.

خیلی از ماها توی شرایط مختلف، به خاطر خامی و نا آگاهیمون، دچار هیجان توی تصمیم گیری شدیم و انتخاب هایی داشتیم که بعد از زمان کوتاهی از انتخابمون پشیمون  و دلسرد شدیم و تعجب کردیم که چرا من این رو انتخاب کردم یا این تصمیم رو گرفتم!

مدیریت هیجان های ما باعث میشه روایط کاری ، عاطفی وانسانی سالم تری داشته باشیم…وقتی هیجانات شریک کاری یا عاطفی مون رو بشناسیم، رفتار شریکمون رو بهتر درک میکنیم. وهمدلی و صمیمیت تو رابطه ما بالا میره و اون موقع است که روابط اگاهانه تری رو خواهیم داشت.

اونچه که شنیدید بخش کوتاهی بود برای اشنایی شما با هوش هیجانی. در کارگاه هوش هیجانی ما شما رو با رفتار و ساختار فیزیولوژیک مغز در برابر هیجانات اشنا میکنیم؛ الگوریتم و ادبیات تفکر شخصیتون رو میشناسید. و با اگاهی از هیجانات، مهارت های یک ارتباط آگاهانه رو یاد میگیرید.

یادمون باشه هرچه قدر وجه بالغ ما در برابر هیجانات مختلف ، تصمیم بگیره، ما زندگی سالم تر و شاد تری خواهیم داشت. برای بالغ شدن، هیچ خوراکی جز آگاهی و تجربه اندوزی وجود نداره…!

یادمون باشه نمیشه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت، ولی میشه با اگاهی و امادگی ، قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.

کارگاه ارتباط زن و مرد

فایل صوتی: کارگاه ارتباط زن و مرد

چرخه تکراری با آدم های تکراری، و نتیجه های تکراری! اینا نشونه هست و پیام داره که داره میگه من یه جا ، یه مسئله حل نشده دارم! من تو یه مسئله ، تو یه تله گیر افتادم!

همه مردها خیانت میکنن …! همه زن ها ، نمک نشناسن…! اصلا مرد خوب نداریم …! من با باورهای غلط ، با تجربه زندگی پدر و مادرم؛با چیزهایی که از زندگی پدر و مادر و عمو و خاله یاد گرفتم ، وارد رابطه میشم…

وقتی باور من اینه، که زنها نمک نشناسن، خب معلومه  زن نمک نشناس  وارد رابطه  می کنم! وقتشه که برای یک بار هم که شده ، انگشت اتهاممون رو از رو دیگران برداریم … و سهم خودمون رو تو رابطه ، پیدا کنیم …!

تا وقتی اشکال کارمون رو نفهمیم ، آدم های تکراری به رابطه دعوت می کنیم …چون اون کسی که باید تو رابطه تغییر کنه  منم و  باورهای غلط من! ولی من بجای پیداکردن مشکل و حل مسئله ، هی دارم وارد یه چرخه تکراری میشم …

چرخه تکراری با آدم های تکراری … ! فقط اسم و قیافه آدم هاش عوض میشه! اگر هنوز به بهبود رابطتون امیدوارین و اگر از راه هایی که تا حالا امتحان کردین ، ناامید شدین ….بهتون تبریک میگم … وازتون دعوت می کنم که با ما در کارگاه ارتباط زن و مرد همراه باشید …

ما در کارگاه ارتباط زن و مرد برای شما از تفاوت های ذهنی و جسمی زن و مرد می گیم و اینکه اصلا چرا پیوند بین روان زن و مرد باید اتفاق بیوفته! و با مسائلی از دنیای زنان و مردان آشنا میشید ، که حیرت زدتون میکنه!

یادمون باشه اکثر ما مهارت های رابطه رو بلد نیستیم و تازمانی که مهارت های درست ارتباط رو یاد نگیریم، اشتباهات زندگی پدر و مادر و اطرافیانمون رو تکرار میکنیم. چون ما تا خودآگاه اون نوع رابطه و اون نوع زندگی رو یاد گرفتیم.

و یادمون باشه هرچی بزرگتر میشیم، بیشتر میفهمیم که زندگی اون قدرها هم که بهمون گفتن پیچیده نیست…! این باورها و ناآگاهی های ماست که شرایط ما رو پیچیده میکنه. کسانی که  امروز  برای آگاهیشون سرمایه گذاری میکنند، فردا از میوه و برکات این آگاهی در زندگیشون لذت میبرند.

نمی شه جلوی خیلی از طوفان های زندگی رو گرفت ولی می شه با آگاهی و آمادگی قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند!

کارگاه شادمانی و شادکامی

فایل صوتی: کارگاه شادمانی و شادکامی

اریک برن میگه ما برای موفقیت و خوشبختی آفریده شده ایم. با خودم فکر کردم، آیا واقعا من خوشبختم یا حداقل تو مسیر خوشبختی هستم. بعد به این فکر کردم که اصلا خوشبختی برای من یعنی چی؟ حالا می خوام از شما بپرسم که آیا شما انسان خوشبختی هستید؟ تعریف شما از یک زندگی خوب و شاد چیه؟

برخی خوشبختی و شادی رو توی تفریح و رفاه و پول و رفیق می‌دونند. بعضی وقتی خوشحالند که یک رضایت نسبی از خودشان داشته باشد .مثلا وقفی قابلیت ها و توانایی هاشون رو گسترش می‌دن.

پس ببینید چیزی که از نظر من خوشبختی و شادی حساب میشه با تعریف یکی دیگر از خوشبختی متفاوت هست و نمیشه یه نسخه برای همه پیچید. پس شادی و شادکامی من به انتظارات من از زندگی بستگی داره. باورهای مثبت و منفی ما نسبت به زندگی، به شدت روی شادی و احساس ما به زندگی تاثیر دارن. همین باور های مثبت و منفی از ما آدمهای خوشبین و بدبینی می سازه که دوتا سبک زندگی کاملا متفاوت دارن و احساسشون نسبت به زندگی، احساس ارزشمندی و یا بی ارزشی خواهند بود.

حالا یه سوال؛ جنس آدم های دور و بر شما چه جوریه؟ آیا همنشینی با اونا شما را به زندگی امیدوارتر میکنه یا احساس سرخوردگی و قربانی بودن را در شما زنده می کنه؟

من برای شما یک پیشنهاد دارم. پیشنهاد می‌کنم که در جلسات کارگاه شادمانی و شادکامی ما شرکت کنید و وارد اکیپ های آدم های شاد و خلاق بشید. یادمون باشه اینکه چطوری زندگی کنیم غریزی نیست، بلکه یک مهارت هست.

در کارگاه شادمانی و شادکامی با تفاوت بین لذت بردن رضایت و خرسندی آشنا میشید. مهارت های شاد بودن رو یاد می گیرید و با هم دیگه اولین قدم ها رو برای یک زندگی شادِ پایدار بر می داریم. یادمون باشه شاد بودن یک هنر و هنری آموختنی است. حولسمون باشه نمیشه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت، ولی میشه با آگاهی و آمادگی قایق زندگی را به سلامت به مقصد رسوند.

کارگاه اختیار، انتخاب و مسئولیت پذیری

فایل صوتی: کارگاه اختیار، انتخاب و مسئولیت پذیری

شما جز کدوم دسته از آدما هستید؟ یه دسته هستند که اعتقاد دارند شرایط زندگی پدر و مادرشان باعث شده خوشبخت نباشند و زندگی موفق نداشته باشند. یه دست هم نظرشون اینه که زن و بچه جلوی پیشرفتشون رو گرفته و اگه اونا تو زندگیشون نبودند، الان شرایط خیلی بهتری داشتند و آدم های خارق العاده ای بوده اند. یه دست هم هستند که اتفاقا کم هم نیستند، اینها به شدت معتقدند که جامعه، دولت، حکومت و خلاصه ساختار مدیریتی حاکم شرایط را برای او را سخت کرده و اینا دارن توی شرایط از دست میرند.

یعنی باید از طرف دولت و حکومت ساپورت می شدند و چون حمایت نشدند، نتونستند پیشرفت کنند و موفق بشن. اما یه عده ای هم هستند که اعتقاد دارن خداوند عالم در حقشون کوتاهی کرده. میگن ما تو یک کشور درست حسابی که به دنیا نیومدیم که هیچ، خانواده و کس و کار درست حسابی هم که نداشتیم. حتی خود خدا هم استعداد و توانایی خاصی به ما نداده که بتونیم آدم های موفق و شایسته ای باشیم. خلاصه اینکه میگن از هیچی شانس نداشتیم.

اما حالا یک نکته؛ ما در روز از اخبار، از این ور، یا اصلا به این دور و بری هامون کسانی رو میبینیم، یا داستان کسانی را می‌شنویم که خانواده موفقی نداشته اند یا اصلاً پدر و مادری نداشتن، شرایط مالی مناسبی هم نداشتند و اتفاقاً از بعضی از نعمت های عادی هم محروم بودند. مثلاً معلولیت یا بیماری خاصی داشتند و خلاصه شرایط زندگی شون مناسب نبوده، ولی الان انسانهای موفقی شدند و به جاهای خوبی رسیدند/.

اگر از من بپرسن میگم زندگی این ادم ها فقط و فقط یک نکته داره. اونم اینه که این آدم ها تصمیم گرفتن به جای غر زدن و شکایت کردن مسئولیت همه زندگیشون رو خودشون به عهده بگیرند. در واقع اونا به دنبال مقصر نرفتند. منتظر هم ننشستن که یکی بیاد و نجاتشون بده فقط یه روزی یک جایی تصمیم گرفتند مسئولیت زندگی شون رو خودشون قبول کنن. یادمون باشه اولین قدم و مهمترین قدم برای تغییر شرایط ،پذیرش شرایط هست.

اما سوال اینجاست که از کجا بدونیم که با قبول این شرایط باید چه جور زندگی کنیم؟ ما در کارگاه اختیار، انتخاب و مسئولیت پذیری به شما از قدرت فوق العاده اختیار میگیم و با هم یاد می گیریم که چجوری میشه از یک زندگی اجباری و تک انتخابی به سمت زندگی با انتخاب های آگاهانه سفر کنیم. زندگی با باور به قربانی شدن و مجبور بودن و زندگی اختیاری با پذیرش انتخاب همه شرایط موجود، دو سبک زندگی کاملا متفاوت هستند. فقط این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم آیا می‌خواهیم از روی صندلی قربانی بلند بشیم یا نه. یادمون باشه نمیشه جلوی خیلی از طوفانهای زندگی را گرفت، ولی میشه با آگاهی و آمادگی های زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.