کارگران محلی جسد مردی را پیدا کردند که در گلها فرورفته بود و اوضاع وحشتناکی داشت. او را مرد تولاند نامیدند. روی سرش کلاهی بود. به دور کمرش هم کمربندی آویخته. البته طنابی هم به دور گردنش گرهخورده بود. علاوه بر این نشانیها، او هیچ لباسی در تن نداشت. طبق بررسیهای پزشکی قانونی پزشکان ۴۰ نوع حبوبات مختلف در معدهاش یافتند: یعنی آخرین غذای او بوده است. این شواهد وحشتناک و رمزآلود، یک شایعه عمومی را شکل داد.
چرا او بدون لباس بوده؟ غذای ترکیبی حبوباتی عامل مرگ اوست؟ اصلاً چرا باید او کشته میشد؟
تنها برخی از شواهد دلیلهای قطعی داشتند: او در قرن ۴ پیش از میلاد مرده بود. به سنی تقریباً ۴۰ ساله. بااینحال، نظریههای دیگری هم میشد یافت. این مرد ذاتاً کشاورزی بود که انگار به خاطر عدم ستایش خدایان، اعدامشده بود. حبوبات توی معدهاش هم نوعی از قربانی شدن او بودند که بعد از مرگش، رشد میکنند. البته شاید هم او یک برهنهی بیکار بوده است که در زمان اشتباهی در مکانی اشتباه قرارگرفته است.
حقیقت هرگز آشکار نمیشود، اما نویسندگی یعنی قدرت تغییر زندگی!
همهی ما انسان هستیم و اغراق هم جزئی از وجود ما. شواهد علمی نشان میدهد که برای فعال کردن بخشهای زبانی، اکسی تاکین –گونهای از مواد داخل بدن – تشرح میشود. برای همین به داستانگویی علاقهمندیم. این جسد گلآلود نمیتواند یک جسد ساده باشد که از کنارش بگذریم. باید برای او نام تعیین کنیم – داستان بسازیم – و او را بخشی از تاریخ کنیم.
داستانها، انسانها را تغییر میدهند تغییری جادویی. این مورد یعنی تغییر زندگی برای تمام عمر.
قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.
قدرت تغییر زندگی مردم با افکار شما
درک من از قدرت داستانگویی به سال ۲۰۱۴ برمیگردد. پشت میز کوچک در اتاق کوچکترم در وسط هیچ جا، نشسته بودم. من مشغول نوشتن داستانهایی بودم که بسیار بیشتر از شرکتهای تولید نویسنده، مخاطب جذب کرده بود.
راست میگویم. نوشتن، یکی از اصلیترین کارهای بدون سرمایه است. وقتی من خوابیده بودم، داستانهایم در کل جهان دستبهدست میشد. با نوشتن توانستم تغییر زندگی خود را احساس کنم.
اگر نمیتوانی برنامهریزی کنی، کتاب بنویس. وبلاگ طراحی کن و سپس فیلم و فایل صوتی ضبط کن. این رسانهها، موقع خواب شما، بهکل جهان سفرکرده و برایتان پول میآورند. این رسانهها، در کل دنیا برایتان فرصت میجویند.
ناول رویکانت
دیدن قدرت کلمات در تغییر مردم، نوعی توانایی است. همینکه از پشت میز کوچکم توانستم به خواستهام برسم حس خوبی دارم. اما در انتهای یک وبلاگ متنی رمزآلود نوشتهشده بود که شیوهی نویسندگی مرا برای همیشه تغییر داد. می بینید این قدرت نویسندگی در تغییر زندگی و باورهای من و همه ی خوانندگانم است.
من این راز را ابتدا میان کلمات یک پست وبلاگی پیدا کردم که در سال ۲۰۱۳ نوشته بودم. حتی چند بار خواندن این پست هم فایدهای نداشت. باید کتم را برمیداشتم و به یک پیادهروی طولانی میرفتم تا آنچه کشف کردهام را هضم کنم. من انگلیسیزبان نبودم و به تواناییهایم اعتماد نداشتم اما این راز تمام مهارتهای لازم نویسندگی را به من آموخت. این گونه اولین تغییر زندگی من شروع شد. بله این راز بود که هستهی استراتژیهای داستانگویی ما را تغییر داده است.
رازی که من کشف کرده بودم، بخشی ازجملهی چارلز بوکاوسکی بوده است.
بله راز اصلی در همین جمله است. یک جمله، قدرتی مانند اسب بخار دارد.
یادم میآید که در آن روز سرد ژانویه دواندوان به سمت خانه آمدم تا تمام الهاماتی که از این جملهی بوکاوسکی گرفته بودم را بنویسم. از آن روز به بعد، دیگر پستهای کمتری در این مورد را میخواندم.
حتی امروز هم وقتی کسی را میبینم که متنی با جملات سخت و قلمبهسلمبه نوشته است، به یادداشتهایم از این جمله فکر میکنم:
هدفت از انتشار و نوشتن پستهای آنلاین چیست؟
-تا آنچه نوشتهای خوانده شود
پس هدف اصلیات از سر تیترها – تصاویر گرافیکی – فونت خاص متن و بقیهی قسمتهای متن چیست؟
-تا جملهی اولم خوانده شود.
و هدفت ازجملهی اول چیست؟
-تا جملهی دومم خوانده شود. شاید کمی ساده و یا گیجکننده به نظر برسد.
اما همهی رازها در این خط نهفته است. اگر هیچکسی مطلب تو را نخواند، همهچیز بربادرفته است. کلید ترغیب فرد به خواندن، استفادهی بهموقع ازجمله است. یعنی خواننده را مطمئن کنی که بعدازاین جمله، باید جملهی بعد را هم بخواند.
تو نمیتوانی این قضیه را همیشه همینطور ادامه دهی. حتی بهموقع هم تمامش نمیکنی لعنتی. اما اگر قدرت اسب بخار مانند تکتک جملات در ذهنت باشد، شاید چیزی بنویسی که قابلخواندن و به اشتراک گذاشتن باشد. شاید هم بیهدف انتشارش دهند.
این موضوع بسیار مهم است؛ زیرا اگر تو تمام جزئیات «توزیع کلمات و محتوا» را حرفهای و زیرکانه نیز به کار بگیری، با طرز نوشتن بد به هیچ جا نمیرسی. درست بنویس. خط به خط را دقیق بنویس.
تغییر سبک نوشتن یعنی تغییر زندگی لحظات خودت و تمام کسانی که به امید آن ها می نویسی. این تغییر زندگی می تواند اساسی و حتی بسیار ریز باشد اما گام بسیار مهمی است.
این رویکرد توجه به تکتک جملات، شیوهی نوشتار و در نتیجه زندگی مرا تغییر داد. بنابراین توانستم دو شغل عالی در این دنیای پر از مدعی نویسندگی برای خودم داشته باشم. اما اگر به دنبال سؤالم نمیرفتم این تأثیرات هم نبود.
هر جمله، عمری دارد
من نکات اصلی استراتژیهای داستانگویی را در متنی نوشتم که بدون ریزه بینیهایش، ۱۱.۳ میلیون بازدیدکننده داشت. و در مقالهی اخیر به این نکته پرداختهام که چرا نویسندگی مؤثر، امری اساسی- واضح و ساده است.
اما این نظرها تا زمانی که شما با افکارتان کلنجار نرفته و کلمات را در زمان مناسب به صفحهی سفید ننویسید، مفید نیست.
این راز در ثانیههای سکوتی نهفته است که شما میفهمید که باید ذهن پر ادااطوار و میمون وار شمارا مجبور به تمرکز به برگهی خالی رو به رویش کنید. واقعیت این است که هیچ موسیقی پسزمینهای هم نیست. فقط در لحظات سکوت و آرامش است که میپذیرید که هیچ محصول تولیدی یا نرمافزار نویسندگی، نمیتواند ذهن شما را از تمرکز بر صفحهی خالی، وادارد.
خوب نوشتن یعنی خوب فکر کردن
بنابراین قصد دارم جملهی معروف دیوید مک کلا را بیان کنم:
نوشتن یعنی تفکر و خوب نوشتن یعنی خوب فکر کردن.
البته تفکر دقیق و نوشتن در هر جمله، چندان ساده نیست. اما کافی است رمز «عمر تکتک جملات» را به یاد بیاوردید. شما میتوانید جملات را به نحوی به هم متصل کنید که دقیقاً موردپسند خوانندگان باشد. با کلمات می توانید جادوگری کنید. مرده ای را زنده کنید. بزرگترین تغییر زندگی او باشید و یا در یک لحظه او را اعدام کنید. زندگی بخشی و حتی تغییر زندگی آنها، در دستان شماست.
البته این مرحله، با توجه به نوشتارتان شروع میشود. بنابراین لازم است که از کلماتتان بهدرستی استفاده کنید. در دنیایی که فقط با یک خط خستهکننده مخاطبینتان را از دست میدهید، توجه لازم و زمان گذاشتن برای هر جمله، مخاطبین شمارا حفظ میکند.
به نمونهای از مقدمههای ساده و دوستانهای که امروزه در اینترنت منتشر میشود توجه کنید. همهی آنها از الگویی خاص پیروی میکنند:
آیا شما هم بعد از صرف شکلاتهای خوشمزه، احساس تنهایی میکنید؟ مطمئنم که شما همچنین حسی دارید. همهی ما انگار اینچنین میشویم درست است؟ میدانم. شما تنها نیستید. در این پست، به شما یاد میدهم که چطور خوشگذرانی خود را کنترل و در این کار موفق شوید.
بهجای اینکه انتظار داشته باشید که خواننده خودش برای جلبتوجه به ادامهی متن تلاش کند، داستان خود را طوری بنویسید که گویی هر جمله را در زمانی متفاوت مینویسید. به این صورت، خوانندگان جذب جملهی بعد میشوند و مجبورند جملهی بعد را هم بخوانند.
کلمات و جملات پراکندهی شما میتوانند با یکدیگر متحد شوند.
اینکه مردم را جذب خواندن داستانها – یا انشاهای طولانی و یا پستهای وبلاگ – خود کنید، فقط به زمان کمی نیاز دارد که نوشتنی دقیق و عمقی با ایجاد ارتباطات هوشمندانه با هر فردی در هر جای جهان را میطلبد.
با هر کلمه می توانید تغییر زندگی یک انسان را داشته و بهتر از آن، سطح تغییر زندگی واقعی و خیالی خود را نیز بهتر کنید.
با دقت از کلمات استفاده کنید
با دقت از کلمات استفاده کنید. ارزشمندی تکتک جملات را در داستان مرد گلآلود به خاطر بیاورید. دیدید می توانید تغییر زندگی او را منجر شوید. هر جمله می توانست برداشتی جدا داشته باشد. اما تردید برانگیز بودن جملات، شما را هم واردار کرد که ببینید شایعه مرگ او چه بوده است و تا خطوط پایانی پیش رفتید.
اگر تولید کلمات به این آسانی نبود، به نظر میرسد که مردم با توجه بیشتری با کلمات و حتی خودشان برخورد میکردند.
مرکام هید
اگر یاد بگیرید که چگونه بنویسید، زندگیتان را تغییر میدهید. کافی است برای هر جمله وقت گذاشته و تناسب بین متن را رعایت کنید. شما باید حواستان باشد که مخاطب هر لحظه ممکن است توجهش به سمت دیگری جلب شود. پس او را میخ کوب پای متن خود نگه دارید. نویسندگی یعنی تغییر حالت ها، تغییر زندگی و بهبود کیفیت زندگی در کنار نوشتن.