قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

تاریخ نشستموضوعات نشستدبیر نشست
۲۷ تیر۱۳۸۵کتاب نیمه تاریک وجود – سکس عشق فرا آگاهیپویا
جلسه این هفته نیک اندیشان با حضور سینا، بردیا، آرمیس ، حمید، فاطمه ، پویا، لیلا، مینا، ساسان، آرین ، ژیلا و دلارام در ساعت ۱۷:۳۰ شروع شد.

نخست ، به علت حاضر نشدن مهدی ، آرمیس کتاب “نیمه تاریک وجود” نوشته دبی فورد که شاگرد ایپاک چوپرا در کلاس های عرفان مولوی ترجمه فرناز فرنود را معرفی کرد.

در زندگی با افراد مختلفی آشنا می شویم که این افراد بعضی ها نتایج مثبت و بعضی ها نتایج منفی بر ما دارند . در هر صورت آن ها قسمتی از وجود خود ما هستند و بخشی از خود ما را منعکس می کنند.

 

ارائه و توضیحاتی داد.Dating & Relationshipدر ادامه آرین پیشنهادش را در مورد باشگاه

سخنان نغز

بعد از آن بردیا سخن نغز ارائه کرد

۱- آن ها دوتا بودند همراه ، ما ده تا بودیم تنها

این مثل را زمانی به کار می برند که جماعتی با وجود کثرت نفرات ، در کارها با هم متفق نمی شوند و پشت یکدیگر را نداشته باشند و در کارشان موفق نشوند

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

یک دسته ده پانزده نفری عازم سفر بودند . در بین راه به دوتا دزد برخورندند. بعد از زد و خورد مختصری ، مغلوب آن دو شدند . دزد ها پس از اینکه کتک مفصلی به آن ها زدند ، هرچه پول و اثاثیه داشتند ، گرفتند و رفتند.

آن جماعت رفتند پیش حاکم ، شکایت کردند. حاکم وقتی شنید که آن ها ده ، دوازده نفر بودند و از دو تا دزد شکست خوردند تعجب کرد و گفت :”راستی راستی ، خاک بر سرتان! شما با این نفرات چگونه از دو تا دزد شکست خوردید؟” یکی از میان در جواب حاکم گفت :”برای اینکه ما ده تا بودیم تنها ، آن ها دو تا بودند همراه”.

خرداد ماه ۱۳۵۲

مراد عبدلی پنجاه و یک ساله ، درجه دار بازنشسته ، حسین آباد ناظم ، ملایر

۲- چراغی را که ایزد برفروزد                   هرآنکه پف کند ریشش بسوزد

در قدیم ، مردی خادم بقعه ی متبرکه ای بود و همه شب شمعی در آن بقعه می افروخت تا مردمان صاحب عقیده و فقرا آسوده باشند و از روشنایی استفاده . از قضا یکی از شب ها مردی طمعکار به این فکر افتاد که شمع را خاموش کند ، بقعه تاریک شود و نذوراتی را که در آن جا هست بدزدد.سر فرصت آمد شمع را از روی شمعدان برداشت . بدون توجه به اینکه توی شمعدان مقداری پنبه هست پف کرد به شمع . شمع به پنبه اثر کرد و آتش گرفت . شعلع زبانه کشید و ریش آن دزد طمعکار سوخت . و این مثل را بر زبان آورد.

چراغی را که خدام برفروزد                   هرآنکه پف کند ریشش بسوزد

علی محمد طاهری ، هشتاد ساله ، آموزگار بازنشسته ، تاکستان ، قزوین

آئین نامه

بعد از آن بند ۱۵ آیین نامه داخلی گروه که مربوط به امتیاز بندی هست ، خوانده شد.

 

در ادامه ، مینا پیشنهادش را در مورد برنامه تنگه واشی گفت.

 

بعد از آن ، در مورد محل برگزاری جلسه آتی پیشنهادی شد که با امثریت آراء ، قبول شد.

 

سپس بحث آزاد شروع شد و دوستان هر کدام نظر خودشون رو گفتند

 

جلسه در ساعت ۷:۳۵ به پایان رسید.

 

برنامه جلسه آینده :

پویا سخن نغز می خواند

بردیا کتاب معرفی می کند

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلیNext Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

71 + = 72